سه گرایش در سبزها

تقی رحمانی
تقی رحمانی

اگرچه جنبش سبز در بستر زمان، به خواسته اصلی خود در وصول مطالبات در خیابان به نتیجه دلخواه نرسید و با سرکوب مواجه شد،اما توانست از سال ۱۳۸۸تا سال ۱۳۹۰ با حضور خیابانی مستمر و‌گاه پراکنده، بر تمام بافت قدرت در ایران تاثیر گذاشته و با این حضور خیابانی کل حکومت و جامعه ایران را دچار تغییرکند.

اما عدم حصول به اهداف منشور جنبش سبز موجب شده که سه گرایش عمده در سبزیان که در انتخابات و خیابان هم را یافته بودند سر برآورد که این سه گرایش جای شناخت و نقد بررسی دارد. به ویژه اینکه با توجه به دو انتخابات پیش رو در سال جاری، نقد و بررسی این سه گرایش بسیار مهم‌تر می‌گردد. ضمن اینکه جنبش سبز دارای عمق مهمی در روابط قدرت در ایران خواهد بود که تاثیر خود را، غیر مستقیم بر تمام امور نشان خواهد داد؛ تاثیری که ابعاد مثبت و منفی خود را دارد.

اما در این مقال بررسی اجمالی سه گرایش عمده سبز با عطف به انتخابات و برخی از مواضع این گرایشات نسبت به دولت روحانی و جامعه مدنی است.

۱- گرایشی در جنبش سبز در عمل معتقد است که باید به صندوق رای برگشت، نباید حصر رهبران را در حال حاضر مطرح کرد زیرل در جریان جنبش سبز، میان برخی جریانات به نادرستی تداخلی بر قرار شده که موجب ترس حکومت از موسوی و کروبی شده است. در ئتیجه باید به اصلاح برخی از مواضع خود پرداخت و به مرز بندی خودی و غیر خودی بازگشت. در رابطه با دولت روحانی باید سکوت کرد چرا که حمایت از دولت روحانی، بیت رهبری و جریان راست را جری می‌کند؛ و از آنجایی که تجربه منفی دوره اصلاحات را داریم ـ تجربه‌ای که به ما می‌گوید دارای توان کافی برای مقابله با سپاه وبیت رهبری و جریان راست نیستیم ـ پس بهتر آن است که با سکوت بگذاریم روحانی کار خود رابکند. اگر برنده شد فضا باز می‌شود که نتیجه به نفع جریان اصلاحات است، اگرهم فضا باز نشد اصلاح طلبان عامل شکست قلمداد نمی‌شوند. این گرایش در مورد فعالیت مدنی هم در عمل نیروهای خود را به سکوت دعوت می‌کند که نتیجه آن کند شدن رفتار‌های مدنی زنان اصلاح طلب در جامعه است.

با این وصف این گرایش اصلاح طلب که هنوز زیر فشار نیرو‌های امنیتی قرار دارد اصل را بر حفظ توان خود دارد وبر این باورست که اگر گشایشی صورت بگیرد نظام به ناچار به این جریان روی خوش نشان خواهد داد.

سخن راهبردی این جریان این است که جریان‌های ملی-مذهبی و نهضت آزادی با رفتار خود به حاشیه قدرت رانده شدند، پس ما نباید چنین رفتاری انجام دهیم تا به چنین سرنوشتی دچار نشویم. جالب آنکه حزب ندا هم با این نقد به جبهه مشارکت شکل گرفت.

 البته این گرایش در عین حال حاضر به اعلام توبه و برائت از جنبش سبز نیست بلکه به مصالحه با قدرت می‌اندیشد؛ گرایشی که زندان و شرایط سخت بر اعتبار اجتماعی آن افزوده اما از قدرت‌اش در حکومت کاسته است.

۲- این گرایش که بعد از انتخابات ۱۳۹۲ به ظاهر در اقلیت قرارگرفته اعتقاد دارد که جامعه ایران شرایط جنبشی دارد و از طریق صندوق رای به جایی نمی‌رسد مگر اینکه جنبش اجتماعی شکل بگیرد تا صندوق رای هم معنی پیدا کند. رفع حصررهبران جنبش سبز، نماد و شاخص مهمی در رفتار حکومت است واز دید این گرایش انجام آن به منزله شرط اصلی تحول در جامعه و گشایش فضا سیاسی است.

صاحبان این گرایش همچنین معتقدند حکومت دچار تصلب شده و فقط جنبش اجتماعی می‌تواند فضای بسته کنونی را بشکند، دولت روحانی هم در عمل کارایی چندانی نخواهد داشت چرا که به شکل مدیریت شده‌ای در کنترل بیت رهبری و سپاه است و توان آزادی عمل آن محدود. پس باید از تحرک جامعه مدنی استقبال و این تحرک را تشویق کرد. [به نظر می‌رسد فضای انتخاباتی سال جاری این گرایش را تحت فشار بیشتری قرار خواهد داد].

۳- گرایش سوم جنبش سبز را دارای دستاورد می‌داند که یکی از نتایج آن خواندن رای مردم در انتخابات مدیریت شده سال ۱۳۹۲ بود. در عین حال معتقدست که رفع حصر سران جنبش و آزادی زندانیان سیاسی می‌تواند خواسته مهمی باشدو طرح این خواسته به فضا نیاز دارد. هر مراسم و هر فضای انتخاباتی این امکان را فراهم می‌کند که نام رهبران جنبش مطرح شود و فضای اجتماعی با توجه به اینکه مردم توان به خیابان آمدن را ندارندرو به بهبود برود.

برخورد این گرایش با دولت روحانی حمایتی-ـ انتقادی است چرا که شکست این دولت فضا را بسته تر خواهد کرد.

این دیدگاه با توجه به توان جامعه از کنش مدنی و فعالان مدنی برای طرح مطالبات حمایت می کند و این رفتارها را برای تزریق نشاط به فضا مناسب می داند.اگر چه به برخی از تحرکات فردی نیرو های مدنی نقد دارد، اما این نقد را آسیب شناسانه مطرح می کند نه براندازانه.

از نظر گرایش سوم، توان عمومی جامعه دادن یک رای مخفی در صندوق است اما اگر فضا با نشاط شود وضع رفتاری مردم فرق خواهد کرد، پس امکان فضای انتخاباتی را نباید از دست داد.

به نظر می رسد هر سه گرایشی که درون جنبش سبز فعال بوده اند نیاز به گفتگو با هم دارند. برای این گفتگو باید فضای مناسب ایجاد کرد در عین آنکه باید به عمل افراد و گرایشات در عین مخالفت احترام گذاشت. اگر چنین شود امکان نزدیکی گرایشات در فضای متحول بیشتر خواهد بود چرا که قدرت جنبش زمانی زیاد بود که این سه گرایش با هم در میدان هم سو شدند.