روحانی به مخالفان مذاکرات هسته ای حمله کرد و آنان را بزدل خواند. وی البته تلاش کرد در این حمله، راست افراطی را از رهبری نظام جدا کند. با این حال این تلاش نشان از عملی می دهد که باید زودتر انجام می گرفت. وی می توانست درماه های گذشته و در زمان جاری بودن مذاکرات با اعلام مواضع صریح تر، بخشی از شخصیت ها و نهاد های مدنی را باخود همراه کند؛عملی که به دلایل گوناگون و بیشتر به دلیل روحیه بوروکرات دولت عملی نشدتا اینکه آخرین موضع رهبر نظام، زمینه عقب افتادن توافق هسته ای را فراهم کرد.
در حالیکه عقب افتادن توافق به نفع دولت روحانی و جامعه ایران نیست. مذاکره برای مذاکره ـ اتخاذ روش “از این ستون به آن ستون فرج است” ـ از سوی راست افراطی در ایران و در رابطه با امریکا از سال ها پیش به کار گرفته شده است.
این راهبرد متمرکز بر مانور دادن روی مشکلات امریکا در منطقه است، چرا که غرب برای حل مشکلات خود به ایران نیاز دارد و در نتیجه تنش با حکومت جمهوری اسلامی به مرحله نهایی نمی رسد. نتیجه این تنش مدیریت شده آن است که جریان راست افراطی هم فضای داخلی را کنترل می کند و هم وجهه بین المللی خود را هم چنان مبارز نشان می دهد. رهبری نظام هم از این وجهه بین المللی راضی است. اگر چه این ویژگی و وجهه جهانی امروز به دلیل خطا های راهبردی در سوریه و عراق از سوی جریان تندرو اهل سنت به چالش کشیده شده است. بااین حال تنش مدیریت شده با غرب در دستور حکومت ایران بوده است.
در این سوی اما دولت روحانی به راهبرد ورود به مناسبات جهانی تکیه دارد. روحانی حتی راه حل مقابله با تحریم را این می داند که باید در مناسبات جهانی نقش داشت تا امکان تحریم آن کشور وجود نداشته باشد. این راهبرد با تنش مدیریت شده با غرب فرق دارد. در نتیجه روند مذکرات با غرب از نظر دولت نمی تواند به شیوه استخوان لای زخم ادامه یابد.
حتی بسته اقتصادی اخیر روحانی به فروش نفت و گاز متکی است، زیراحل مشکلات اقتصادی دولت بوروکرات روحانی بستگی به نوع انجام مذاکرات با غرب دارد؛موضوعی که غربیان هم آن را می دانند. گزارش مقامات دولت امریکا به کنگره نشان می دهد که آنها به نتیجه فشار تحریم ها ودر نتیجه از اوضاع اقتصادی ایران آگاه هستند. همان طور که می دانند و آگاه هستند که ایران در منطقه نقش مهمی دارد. آنها با توجه به این دو عامل وارد گفتگو با ایران شده اند.
حکومت امریکا برنامه روشنی دربرابر حکومت ایران دارد. برژینسکی معتقد است باید با حکومت ایران وارد تعامل شد زیرا این تعامل به نفع امریکا در منطقه است. او باور دارد که ۳ کشور و دولت قوی در منطقه ترکیه و اسرائیل و ایران هستند. اردن و عراق از نظروی ثبات ندارند و وضع مصر هم مناسب نیست. دیدگاه برژینسکی تا حدود زیاد نشان دهنده نگاه جو بایدن،جان کری و به طور کلی کاخ سفید هم هست. به عبارت دیگراین دولت متناسب با منافع خود وارد گفتگو با ایران شده است.
اما منافع دولت و حکومت ایران یک سان نیست. در مذاکره باید صدای اصلی مشخص باشد. چانی زنی هم اگر صورت می گیرد مشخص و معین باشد که تا چه میزان می توان چانه زنی کرد،تا چه مقدار روی مخالفان مذاکره مانور داد وهمچنین نشان داد که توان برخورد دولت با گروه های فشار چه میزان است. به عنوان نمونه در امریکا این مسئله قانون مند است، دولت اگرلازم باشد حتی لوایح کنگره را اگر مخالف دیدگاهش باشد، وتو می کند.
اما در ایران این گونه نیست، راست افراطی در ایران با صدای بلندتر خود در عمل موفق شد مذاکرات را به تعویق اندازد. رهبری نظام با دخالت در جزئیات برای مذاکره کنندگان مشکل ایجاد کرد. این گفته او که به مذاکرات خوش بین نیست. حربه خوبی به دست نظامیان و راست افراطی داده است که به مذاکره حمله کنند.
ضمن اینکه این تلقی نگران کننده، تیم مذاکره کننده را تهدید می کند که در صورت به هم خوردن اوضاع متهم شوند که نظام و رهبری را گول زده و وادار کرده اند که جام زهر بنوشد؛همان اتهامی که در حال حاضر به هاشمی هم در مورد قبول قطعنامه ۵۹۸ می زنند. طرح این موضوع در شرایط حاضر بسیار حساب شده است.
این مواضع در مورد جنگ باعث می شود که تیم مذاکره کننده از جرات لازم برای پیش برد مذاکرات برخودار نباشد و بسیار دست به عصا حرکت کند در حالیکه مذاکره به ابتکار و سرعت عمل و اختیار نیاز دارد.
اینک باید هم دولت روحانی و هم شخصیت های درون نظام قبول کنند که راست افراطی صدای بلند تری از ایشان داشته؛صدایی که آنان را مرعوب کرده است. جامعه مدنی هم در حمایت از مذاکره صدای خود را بلند نکرده چرا که با صداهای بلند موافق مذاکره، برخورد امنیتی و قضایی شده است.
حال با توجه به مشکلات ایجاد شده کار به جایی رسیده است که روحانی به مخالفان مذاکره بزدل می گوید. چرا که توافق هسته ای برای برنامه اقتصادی دولت روحانی مهم است. اما تنش مدیریت شده در منطقه برای راست افراطی مهم و جالب است. این تضاد حکومت و دولت را چگونه می توان حل کرد؟
انعکاس این تضاد در حکومت و دولت ایران را اوباما هم به گونه ای بیان وتصریح می کند که عده ای از توافق سود نمی برند در نتیجه در راه آن مانع ایجاد می کنند.
اما باید توجه داشت که هر قدر و به هر میزان این تضاد بیشتر نشان داده شود طرف مقابل در مذاکرات امتیاز بیشتری می گیرد، حتی اگر به توافق با ایران هم نرسد.
حال باید دید روحانی می تواند صدای تیم مذاکره کننده و لزوم توافق را در مناسبات حکومت بلند تر و موجه کند. او در این راه به حمایت شخصیت های سیاسی و مدنی و همچنین نهاد های مدنی نیاز دارد اما این بستر را هم دولت باید فراهم کند.