احمدی نژاد از کدام نگاه، شبیه به کی؟

نویسنده

تیم راتن

محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران و یکی از مردان به معنای واقعی خطرناک کره زمین، این هفته نیویورک را در حالی ترک کرد که چهره یک برنده را داشت. او باید از خود بزرگ بینی جامعه دانشگاهی آمریکا و تعدادی زیادی از رسانه های جمعی ایالات متحده متشکر باشد که در برابر او خود را بی تفاوت نشان دادند.

اگر تاریخ آغشته به خون همین قرن گذشته فقط یک درس به جامعه آکادمیک آمریکا داده باشد، آن درس هم باید همین باشد که انگیزه های خودکامگی هیچ سنخیتی با دلیل و برهان ندارد. نمی توان یک ذهن استبدادی را با گفتگو و مکالمه تغییر داد زیرا منش دیکتاتوری زاییده اراده است و نه ذهن. این از جنس ابداع ایده های تکراری و استادانه ای از یک ساختار قدرتمند است که خود را در محاصره آن آرمان ها قرار می دهد. این درس بزرگی است اما چیزی که می توانست کاملا” مانع از تبدیل شدن حضور این هفته احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا به یک شکست شود، آگاهی این دانشگاه از تاریخ خودش بود.

در سال 1930، دانشگاه کلمبیا تحت ریاست نیکلاس مارای بالتر اداره می شد که نوعی معروفیت به همراه نامش بود. او آشکارا فاشیسم ایتالیایی و رهبرش موسولینی را ستایش می کرد. او همچنین در خط مقدم تلاش هایی بود که برای محدود ساختن ثبت نام از دانشجویان یهودی به عمل می آمد و بی وقفه برای ایجاد ارتباط با دانشگاه های ایتالیایی و گروه های فاشیست دانشجویی فعالیت می شد. رییس دانشگاه یک بار با نمایندگان جمعیت 350 نفری جوانان متعصبی که با پوشیدن تی شرت های مشکی ساز و آواز با سرودهای فاشیستی را اجرا می کردند، دیدار کرد.

باتلر ضمنا” مشتاق برقراری ارتباط با آلمان نازی و دانشگاه های آنها بود. او در سال 1933، هانس لوتر، سفیر آدولف هیتلر در ایالات متحده، را برای سخنرانی در دانشگاه کلمبیا دعوت کرد. لوتر بر “مواضع صلح دوستانه” هیتلر در برابر همسایگان اروپایی اش تاکید می کرد و سپس باتلر به افتخار او یک میهمانی داد. رییس کلمبیا در آن زمان گفت “لوتر به خاطر ماموریتی که از سوی مردم دوست برای ما دارد، شایسته پذیرایی در نهایت ادب و احترام است.”

سه سال بعد، باتلر یکی از مقامات دانشگاه را برای شرکت در جشن های سالانه به دانشگاه هایدلبرگ آلمان فرستاد. این اقدام درست بعد از اخراج اساتید یهودی از دانشگاه هایدلبرگ بر اساس تغییر و تحولات تئوری نازیسم در دانشگاهها و سوزاندن کتاب هایی اتفاق افتاد که توسط آنها تایید نمی شدند.

جالب است حتی اگر فقط به یکی از این رویدادها یا مسایلی فکر شده بود که در طول یک دهه از برخوردها و گفتگوهایی که با فاشیسم در جریان بود صورت گرفت، آن وقت دعوت از مردی که امیدوار است اسراییل از روی نقشه کره زمین حذف شود و هولوکاست را انکار می کند و دنیا را بر سر ادامه تلاش ها برای ساخت سلاح هسته ای به مبارزه می طلبد، شکل دیگری می گرفت. شاید هم توجه شده و این خود لی بولینجر را مجاب کرده تا این افتتاحیه عجیب و پر اشکال را برای احمدی نژاد تدارک ببیند.

بولینجر وقتی در چشم احمدی نژاد او را دیکتاتور “کوچک” و “بی رحم” خطاب کرد و انکار هولوکاست را از سوی او به خاطر بی سوادی و بی اطلاعی دانست، آشکارا اذهان مخاطبان آمریکایی را پیش چشم خود داشت. ممکن است سخنان بولینجر او را در مقابل بحران های داخلی حفظ کرده باشد اما از نگاه مخاطبان رسانه های جمعی بین المللی، این احمدی نژاد بوده که روز خوبی را پشت سر گذاشته است.

دعوت او به سخنرانی در دانشگاه کلمبیا، به خودی خود تصویری عوام فریبانه از خودکامگی است نظیر آنچه از چهره های هالیوودی استنباط می شود: مشروع بودن. اظهارات تهدیدآمیز بولینجر مانند گرد روی شیرینی بود که با سخنان احمدی نژاد درباره ارزش میهمان دوستی در دنیای اسلام به عنوان یک خصلت والای اجتماعی به کناری پاشیده شد. برای آن مخاطبان، بولینجر آشکارا رفتاری مریض داشت درحالی که احمدی نژاد صاحب وقار و بزرگی بود.

محسن میردامادی در تهران، به عنوان یکی از اصلاح طلبان برجسته و از مخالفان احمدی نژاد معتقد است رفتار تند بولینجر فقط او را “قوی تر” به خانه باز گرداند و طرفداران تندرو او را مصمم تر ساخت. بر اساس گزارشی از آسوشیتدپرس، بسیاری از ایرانی ها خصوصا” به خاطر خصلت معروف میهمان دوستی در آنها، گفته های بولینجر را اهانت آمیز ارزیابی کرده اند زیرا به عقیده آنها میزبان باید صرفنظر از افکار میهمان، در برابر او مودب باشد. از نظر بسیاری افراد، احمدی نژاد در این واقعه به شکل یک قربانی معرفی شد و طبقه تندرو، خونسردی او را در طول مراسم تحسین کردند. آنها می گویند بولینجر از صهیونیست ها پیروی می کرد.

هرچند همه این اتفاقات به خودی خود بد بود اما تحلیلگران آمریکایی از روی عمد از ارایه اطلاعات لازم به مخاطبانشان درباره اینکه وجود نامشروع احمدی نژاد خود جزیی از مشکل است، در رسانه ها خوداری می کنند. دلایل متعددی برای خودداری رسانه ها از درگیر شدن با هواداران افراطی اسلامی نظیر احمدی نژاد وجود دارد. او متعلق به مکتب خشنی از اسلام شیعی است که منتظر ظهور نوعی مسیح اسلامی به نام “مهدی” هستند. او قرار است صلح و عدالت را در قالب قوانین جهانی اسلام برای تمام دنیا به همراه بیاورد. اعضای جدی این تفکر و از جمله احمدی نژاد که فردی با سابقه آکادمیک است، معتقدند باید ظهور مهدی را تعجیل کنند. او قول داده “امواج انقلاب اسلامی به زودی به تمام دنیا خواهد رسید.”

مطبوعات آمریکایی به عنوان موسساتی اساسا” غیر مذهبی و سکولار، کار بسیار سختی برای بازگو کردن این دارند که اسلام گراهایی نظیر احمدی نژاد منظورشان همان چیزی است که می گویند و به چیزی که ادعا می کنند عمیقا” اعتقاد دارند.

نهایتا” واقعیت دیگر این است که بعد از رفتار نو- محافظه کارانی که حول معاون رییس جمهور، دیک چنی، گرد آمده اند و مرتب بر طبل جنگ با ایران قبل از تبدیل شدن این کشور به قدرت هسته ای می کوبند - اتفاقی که در مورد کره شمالی رخ داد و سیاست های سختگیرانه ایالات متحده را در شمال غرب آسیا به دنبال داشت – رسانه های آمریکا مایلند به مشکل ایران طوری نگریسته شود که منجر به تکرار جنگی دیگر مانند آن نشود که دستگاه دیپلماسی بوش را در بحران عراق درگیر کرده است.

خوب این منطقی است اما این نگرانی نباید واقع بینی مطبوعات را درباره این که احمدی نژاد واقعا” کیست و همه را در معرض چه خطری قرار داده است به کنار براند.

 

منبع: لس آنجلس تایمز – 29 سپتامبر