گربه رمان تازه انتشار هوشنگ اسدی که توسط نشر باران در سوئد به بازار آمده، نگاهی است به حوادث جامعه ایرانی در سال های اخیر.
نگاهی به رمان “گربه”
تخیل، واقعیت و تاریخ
رویکرد هوشنگ اسدی- با سال ها تجربه روزنامه نگاری، چاپ یک مجموعه داستان کوتاه و کتاب خاطرات زندان و چندین نمایشنامه و ترجمه در دست انتشار- در رمان تازه منتشر شده اش با نام “گربه”، به روایت بخش هایی از جامعه امروز ایران، عامدانه یا ناخودآگاه با وقایع سیاسی و اجتماعی از سویی، و زندگی شخصی نویسنده از سوی دیگر، آمیخته است و حاصل اثری است که با شکست زمان و مکان از طرفی به رمان مدرن پهلو بزند و از سوی دیگر با روایتی جذاب از زندگی یک هنرپیشه سینما می خواهد از خواننده عادی غافل نباشد.
این میان رمان به طرزغریبی- که به نظر می رسد تا حدی خارج از اراده نویسنده باشد- همه چیز را با هم می آمیزد: از علایق و دنیای خود نویسنده تا رجوع به سینما و البته حضور ملموس جهان سیاست که به رغم تلاش نویسنده برای فارغ شدن – یا دیق تر فرار – از آن، ره به جایی نمی برد و حضور قاطع خود را در رمان- و زندگی نویسنده- اعلام می کند.
نویسنده ابایی ندارد که گوشه هایی از زندگی خود را به شکلی مستقیم وارد داستان کند؛ شخصیت مرد قصه، بهار ایرانی نام دارد که اسم مستعار اوست در زندگی واقعی، ضمن این که او سردبیر مجله ای سینمایی است که آشکارا اشارتی است به گزارش فیلم. او سال هایی را در زندان سپری کرده و حالا سعی دارد از دنیای سیاست کنار باشد. این جهان واقعی نویسنده با تخیل می آمیزد، آنقدر که مرز واقعیت و تخیل به طور کامل از بین می رود: رمان بین جهان نویسنده و فیلمنامه ای که او نوشته- و همسرش در آن بازی دارد- در رفت و آمد است. مرز این رفت و آمد گاه پیچیده و مغشوش به نظر می رسد- به ویژه در اوایل رمان که خواندن آن را تا حدی دشوار می کند و درگیر شدن با آن زمان می طلبد- اما در نهایت نویسنده دو جهان را به یک مرز مشترک غیر قابل حدس و جذاب می رساند.
به رغم تخیلی بودن قصه، رمان شدیداً از وقایع واقعی سیراب می شود. فضای انتخابات و درگیری های سیاسی و امنیتی به شکلی ملموس با قصه رمان آمیخته اند و نویسنده که فضای زندان و پرونده سازی را خود به طور کامل و برای سال های طولانی تجربه کرده، موفق می شود روند پرونده سازی برای هنرپیشه را با حس ترس راوی قصه که تجربه مستقیم اش را دارد-“من اون تو وا دادم. وقتی از پا آویزان بودم و گه ام را به خوردم دادند، وا دادم”- به خواننده منتقل کند.
از سویی روند شرح قصه- که حول و حوش انتخابات ریاست جمهوری اتفاق می افتد و آشکارا به دوران انتخاب خاتمی اشاره دارد- با شور و شوق مردمی و امید به آزادی آمیخته است؛ چیزی که در انتهای رمان تنها هاله ای از آن باقی می ماند. نویسنده از جشن خیابانی مربوط به فوتبال استفاده بجایی می کند که ضمن واقعی بودنش، جایگاه مهمی در طول قصه می یابد.
نام رمان، نامی است استعاری: “گربه ” به مفهوم ایران؛ اسم بزرگراهی که در داخل قصه/ فیلم “بند آمده” و تصادفی در آن اتفاق افتاده. نویسنده اساساً از نسلی می آید که با تمثیل و نماد و اشاره رشد یافته و زندگی کرده، به همین دلیل حتی وقتی در پاریس می نویسد از بند تمثیل ها و اشاره های سیاسی – که با زندگی او آمیخته است- رهایی ندارد؛ جملات چند پهلو نظیر “بنفشه ها در اتوبان دفن شدند”[ص 47] یا” ماموران متعهد و زحمتکش سرگرم باز کردن ترافیک در این بزرگراه قدیمی هستند”[ص60] و “پایان شب سیه سفید است”[ص61] جمله هایی است که به متن سنگینی می کند. اما هر جا نویسنده از این نوع پرداخت استعاری فارغ می شود و در عوض به پرداخت تکنیکی اثرش بیشتر می پردازد، حاصل بسیار موفق تر است. برای مثال رمان از منظر سینمایی کاملاً قابل بررسی است؛ جز آن که قصه شدیداً با دنیای سینما پیوند دارد- از هنرپیشه بودن شخصیت اصلی تا پشت صحنه فیلم و مراسم های سینمایی و حتی اشاره به فضا و دیالوگ های فیلم ها؛ از “روسری آبی” تا” رگبار”- متن نیز از جهت فرم به زبان سینما نزدیک می شود به طوری که مثلاً استفاده از مونتاژ به سبک سینما، شدیداً در رمان دیده می شود. برای مثال آواز “خون جوانان وطن” با حرف های فروشنده کاملاً تدوین موازی شده[ص184] یا تلفیق متن گزارش و حرف های کارآگاه[ص89 و 90] و فکر ربط کلمه های آخر هر بخش با کلمه های اول بخش دیگر در فصل آخر که به شکلی دیزالو در فیلم ها را به خاطر می آورد.
و بالاخره یکجا نویسنده- خودآگاه یا ناخودآگاه- از همه چیز می رهد و فقط می خواهد “رها” باشد: یک عشقبازی توام با نوعی هذیان مستی که درآن از همه اسم های مستعار و جهانی که دوستش ندارد، فارغ شده و دیوانه وار خود و زنی را که در آغوش اش است، توصیفی اروتیک می کند و خط بطلان می کشد بر همه چیزهایی که رنگ و بویی از دنیای نفرت انگیز سیاست دارد.
گربه وبلاگی هم دارد که مجوعه مصاحبه ها و مطالب مربوط به کتاب را می توان درآن پیدا کرد:
گربه- هوشنگ اسدی- 303 صفحه، رقعی- نشر باران، 2007.