اگر برای تجزیه عراق و شکست سیاست آمریکا یک تائیدیه لازم باشد، مسلما بازگشت دوم احمد چلبی است. او که زمانی چهره غیرمحبوب سفارت آمریکا در عراق بود، در حال بازگشت به صحنه است و در نیویورک تایمز از او به عنوان حریف جدی برای جانشینی مالکی نام برده شده و پل وولفوویتز از او حمایت کرده است و برخی از مقامات دولت عراق از به عنوان ناجی حرف زدهاند.
آمریکا میخواهد مالکی عوض شود، اما چرا چلبی؟ پاسخ در مهارت چلبی است که علاقه خاصی به سیاست علنی ندارد و متخصص دست به سینه ایستادن و عمل از پشت صحنه است.
چلبی از یک خانواده تاجر ثروتمند است که ثروتش را طی انقلاب ۱۹۵۸ از دست داد. خانوادهاش تبعید شد. او به هر ترتیبی شده میخواهد این زیان تاریخی را جبران کند و حالا در یک قدمی حاکمیت عراق قرار گرفته است.
بازگشت دوباره او به صحنه با مدیریت یک تجارت خانوادگی در لبنان به نام مبکو Mebco در سال ۱۹۷۵ شروع شد. ثروت حاصل از این کار به او فرصت داد تا روابط سیاسی قدرتمندی ایجاد کند. او توانست با موسسه آمریکن اینترپرایز، کمیته روابط خارجی سنا و جودیت میلر از نیویورک تایمز روابطی برقرار کند. در همین دوره با ایران نیز ارتباط برقرار کرد زیرا چون جمهوری اسلامی را به عنوان پایگاه قدرت شیعیان عراق علیه رژیم بعث این کشور میشناخت.
اولین تشکلی که ایجاد کرد کمیته اقدام مشترک بود که شامل گروهی از تبعیدیهای عراق بود که در آمریکا حضور داشتند و برای سرنگونی صدام حسین فعالیت می کردند. بوش پدر به سیا ماموریت داد تا سرنگونی صدام را سازماندهی کند و سیا چلبی را استخدام کرد. او در سال ۱۹۹۳ کنگره ملی عراق با کمک شرکت جان رندون را برپا کرده بود و سالانه ۴ میلیون دلار پول دریافت میکرد و از ال گور، معاون رئیسجمهور وقت آمریکا، حمایتنامه مستقیم دریافت کرده است.
او تلاش کرد حمایت آمریکا از شورشهای کنگره ملی عراق علیه رژیم را جلب کند تا سربازان آمریکا در مرحله بعد کار را تمام کنند. آمریکا در عوض به ایاد علوی متمایل شد. آمریکا به چلبی به خاطر ارتباطهایش با اطلاعات ایران و تلاشهایش برای ایجاد درگیری بین رهبران کرد، اعتماد نداشت.
اما این عقبنشینی موقت بود. دولت آمریکا از او دوری میکرد و او به سمت مخالفان نومحافظهکار متمایل شد و توانست حامیان جدیدی را به خود جلب کند. او همچنین یک کمپین رسانهای به راه انداخت و از ارتباطات خود استفاده کرد تا آمریکاییها را متقاعد کند که دولتشان به یک انقلاب دموکراتیک خیانت کرده است.
او با کمک روزنامهنگاران تلاش کرد تا دروغ هایی در مورد سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک عراق را اشاعه دهد. او در برنامه پس از جنگ عراق شرکت کرد و حتی نیروی شبهنظامی خود را تشکیل داد. گروه او به جایی نرسید اما چلبی مسئول کمیته ملی عالی بعثزادیی شد. در سال ۲۰۰۵ دولت بوش به او کمک کرد تا معاون نخستوزیر و وزیر نفت شود.
اما چلبی برای دولت بوش هم قابل اعتماد نبود. نام او همواره با مفقود شدن پول در عراق همراه میشد. او زیادی به اطلاعات ایران نزدیک بود. وقتی دولت آمریکا تصمیم گرفت او را تا حدی کنترل کند، مختصرا به سمت صدریها متمایل شد و مخالف اشغالی شد که خود به آن کمک کرده بود.
چلبی تنها از سیستمهای فساد و زورگوییهایی که واشنگتن برای او مهیا میکرد سود جست. حالا به نظر میرسد که واشنگتن دوباره به او نیاز پیدا کرده است. متحدان او در بغداد و واشنگتن ادعا میکنند که به رغم اینکه او سالها از نیروهای شیعه فرقهای حمایت کرده و برنامه بعثزدایی را اجرا کرده، میتواند با مسلمانان سنی ارتباط برقرار کند. هر دولتی که توسط او اداره شود مسلما عمر کوتاهی خواهد داشت. در نظر گرفتن او از سوی آمریکا، نشان از عمق سرخوردگی سیاست خارجی این کشور دارد.
منبع: گاردین - 8 ژوئیه