فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

فیلم شب بخیر فرمانده به کارگردانی انسیه شاه حسینی که در تهران روی پرده است در این شماره موردبررسی قرار گرفته است.

نگاهی به فیلم شب بخیرفرمانده

خودکشی در جنگ

shabbekheir452.jpg

نویسنده و کارگردان: انسیه شاه حسینی- مدیرفیلمبرداری: نادر معصومی- تدوین: کاوه ایمانی- موسیقی متن: سعید انصاری- تهیه کننده: سید سعید سیدزاده- بازیگران: لادن مستوفی، محمد مختاری.

خلاصه داستان: یک خبرنگار جنگی در هنگام عملیات از بقیه جدا افتاده، راه را گم می کند. عدم شناخت او از منطقه و وضعیت بد جوی وی را با مشکلات و شرایط خاصی رو به رو می کند. که این خود آغاز ماجراست.

انسیه شاه حسینی را بیشتر به جای یک فیلمساز به عنوان یک نویسنده می شناسیم. او در ابتدای جنگ به عنوان خبرنگار در جنگ حضور داشت. بعد ها این خاطرات منجر به نوشتن چند فیلمنامه و چند داستان شد. از همین رو رمان توپ چنار نوشته او یکی از رمان ها مطرح در دهه 60 بود. شاه حسینی فیلمنامه های متفاوتی هم نوشت که توسط فیلمسازان مختلف جلوی دوربین رفت. تا اینکه خود تصمیم به فیلمسازی گرفت و پس از یک فیلم کوتاه غروب شد بیا را به عنوان اولین فیلم بلندش جلوی دوربین برد. این فیلم نتوانست موفقیتی برای او به همراه آورد. اما فیلم شب بخیر فرمانده که یک کار جنگی بود، بیشتر وجهه فیلمسازی شاه حسینی را بارز کرد.

فیلم شب بخیر فرمانده از خاطرات خود فیلمساز وام گرفته شده است. خبرنگار زنی در جنگ راه خود را گم می کند و به جای آنکه به عقب باز گردد، بیشتر به سوی خط مقدم پیش می رود.

فیلمساز در مرحله نگارش اثر ایده جذابی را ارائه می کند. ایده ای که یک زن با اندامی شبیه مردان لباس آنها را می پوشد. او به خاطر دوری از تعرض دشمنان به این لباس در می آید.

فیلمساز سعی می کند خیلی زود از کنار این مسئله عبور کند و به حواشی دیگری بپردازد. اما در آغاز انچنان ذهن تماشاگر را با آن درگیر می کند که تمامی اتفاقات دیگر را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.

البته فیلمساز می کوشد خبر نگار را از هویت حقوقی شغل خود دور کند بنابر این انگیزه ای شخصی را نیز وارد فیلم کند و در شرایط جنگ بستری را فراهم بیاورد تا زن در کشاکش آن به تحول برسد.

اما مشکل اصلی اینجاست که فیلمساز مطابق سیاست های نظام اجازه نقد جنگ را ندارد بنابراین اثر دستخوش چند پارگی می شود و شاه حسینی قادر نیست تکلیف خود را با مخاطب روشن کند. زن از یک سو می بیند که چطور انسان ها به خاک و خون کشیده می شود و به مراتب شرایط زندگی در این منطقه از شرایط زندگی دهشتناکش در شهر بد تر است، اما ناگهان احساساتی شده و خود نیز در این شرایط شریک می شود. دقیقا از همین نقطه ضعف های فیلم بیشتر خود را می نمایاند. فیلم که به سبک برخی داستان های کوتاه زاویه دانای کل محدود را برگزیده بود دچار اغتشاش می شود.

نخستین جرقه ها برای ایجاد شهود حسی و شروع استحاله ای زمانی رخ می دهد که می بیند افراد کنار خاکریز در حال شهید شدن هستند، یکی از آنها در حال بردن مهمات با اصابت خمپاره شهید می شود و کسی از پشت خاکریز از او که از ترس در گوشه ای نشسته می خواهد مهمات را انتقال دهد، اینجاست که «مرگ با شهامت» سراغ او می آید، بلند می شود و یکی از جعبه ها را به سمت پشت خاکریز می برد، در همین بین، خمپاره دیگری به زمین اصابت می کند و بازوی چپ زن زخم برمی دارد• این زخم شروع «دیگری» شده است• فیلمنامه تا این جا تقریباً بدون دیالوگ می گذرد و فضاهای بعدی است که حس زن را به ما انتقال می دهد• «فاعل شناسا» یا به تعبیری دیگر زنی که به دنبال شناخت است و انگار دیگر در تردید است که خودش را بکشد یا نه یا اساساً چه طور می شود خودش را بکشد در بیابانی سرگردان می شود، در این فضا با یک رزمنده موتوری برخورد می کند، او «بشار» فرمانده یکی از لشگرهاست• بشار همان «کوکب هدایتی» است که قرار است در این فیلمنامه حضور پیدا کند، «بشار» به زن شک می کند و گمان می کند که «ستون پنجمی» است، همین موضوع موجب می شود زن در سوله تدارکات همه چیز را برای بشار توضیح دهد. در واقع اینجای فیلمنامه نقطه عطفی برای شخصیت پردازی زن است• «بشار» فردا کسی را برای انتقال زن به شهر اهواز می فرستد اما این اتفاق رخ نمی دهد. زن حالا دیگر در فضایی نفس می کشد که نیمی خودخواهی است، نیمی شهود حسی- عقلی که او را به شکلی کاملاً فطری به سمت «خیر» هدایت می کند• قصه از این جا به بعد وارد فضای دیگری می شود، در واقع یک نشانه گذاری از این نقطه در فیلمنامه ایجاد می شود• فردا مردی به فرمان «بشار» می آید تا زن را به نقطه ای آرام ببرد تا این که فرصتی دست دهد و به پشت جبهه انتقال داده شود• زن به میان کلبه ای در نیزار کنار زنی به نام «جنان» می رود• از این جا قصه اصلی کمی کمرنگ می شود در واقع مسأله و دغدغه اصلی فیلم «مسأله شناخت خود» است و تغییراتی که ممکن است موجب شهود و شناخت یک انسان شود و به این وسیله او راه اصلی و خیر زندگی اش را بیابد• از این مرحله گرچه در فیلمنامه نشانه هایی وجود دارد در جهت تغییر نگاه زن به زندگی و بویژه زندگی افرادی که با مرگ وشهادت در زمان جنگ هم نفس بودند، اما پررنگ بودن روابط عشیره ای و مشکلات و فشارهای روحی روانی که جنگ بر قبایل وعشیره ها داشت، شناخت این زن را کمی به حاشیه برد.

شاه حسینی در پرداخت بصری هم نمی تواند آنگونه که باید به موضوع دست پیدا کند. اگرچه فضای مستند گونه ابتدایی فیلم اندکی تماشاگر را به حس کلی داستان نزدیک می کند، اما این فضا هم همانگونه که درمورد داستان ذکر شد به درازا نمی کشد و دستخوش کلیات تکراری سینمای جنگ می شود.