توافق هسته ای و مناسبات قدرت

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار

شادمانه خبر شوق انگیز توافق جامع هسته ای را به مردم کشورم و به همه کسانی که برای حصول آن زحمت کشیده اند صمیمانه تبریک گفته به سهم خود در بندهای زیر خواهم کوشید تاثیر این توافق را در معادلات قدرت در جهان، در منطقه و در ایران مدون کنم. آنچه در یازده بند زیر آمده است صرفا به معادلات قدرت پرداخته و از ورود به تحلیل سایر علل و پیآمدهای این تحول پرهیز کرده است.

1.   آنچه امروز در وین به امضا رسید یک تحول تاریخی است، تحولی فراتر از “محدود کردن ابعاد برنامه هسته ای ایران”. این تحولی است نه فقط در مناسبات ایران و جهان، بلکه در مناسبات با مللی که  سرنوشت شان در طول تاریخ در گرو تصمیم های قدرت های بزرگ بوده است.
این توافق، و شیوه دست یابی به آن، سنگ پایه سیاق تازه ایست در حقوق و روابط بین الملل. این نخستین میثاق یک کشور “جهان سوم” با قدرت های بزرگ جهانی پیرامون حقوق و مسوولیت های طرفین است.

2.   معنای دوم تحول آن است که در قرن بیست و یکم غنای تجربه بشری و پیشرفت تکنولوژی تا آنجاست که، حتی در پیچیده ترین معادلات تو در توی قدرت نیز، دیپلماسی قادر است با ایجاد وضعیت بُرد-بُرد، توافق را دسترس پذیر سازد. توافق وین کارآیی دیپلماسی، و تفوق آن بر اقدام نظامی را محرز ساخت. این توافق مسلم ساخت که نه تنها جنگ، بلکه رقابت تسلیحاتی نیز، اجتناب پذیر است.

3.    تا زمانی که ایالات متحده امریکا از برنامه “تغییر رژیم” چشم نپوشیده بود توافق هسته ای با ایران نامتصور و ناممکن بود. معنای بزرگ این توافق این است که ایالات متحده امریکا و متحدان از برنامه “تغییر رژیم” و از مقابله با حق موجودیت، استقلال، منافع بینادین، و قدرتِ جمهوری اسلامی در منطقه و در جهان، دست برمی دارند و ایران نیز متقابلا آنان را در عمل مطمئن می سازد در سودای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی هسته ای نیست.
معنای نانوشته توافق وین این است که ایران دقیقا به همان اندازه از توان نظامی هسته ای فاصله می گیرد که ایالات متحده امریکا و متحدان از سیاست براندازی فاصله می گیرند.
همانگونه که ابعاد واقعی برنامه هسته ای ایران راست ترین نشانه فاصله ایران از سلاح هسته ایست، به همان میزان نیز برچیدن نظام تحریم ها از طرف ایالات متحده و متحدان راست ترین نشانه فاصله گیری آنان از سیاست براندازی است.

4.   از پی درگذشت مفاهیم “مستعمره” و “نیمه مستعمره” در قرن بیستم، اکنون، در قرن بیست و یکم، مفاهیم “تحت سلطه”، “تحت نفوذ” و “وابسته” نیز پایان دوران حیات خویش را آغاز کرده اند. قرن بیست و یکم آرام گاه ابدی این مفاهیم خواهد شد.
مذاکرات ۱۲ ساله با ایران نشان داد که در قرن بیست و یکم هیچ یک از عمده ترین گره های مربوط به امنیت، سلامت، محیط زیست، و اقتصاد جهانی بدون مشارکت فعال و برابر حقوق کشورهای “جهان سوم” گشودنی نخواهد بود. 
معنای تحول جاری این نیست که حامیان سلطه گری و زورگویی، که در مقابل قوام یابی جهانی برابر حقوق ایستاده اند، زین پس دیگر قدرتی بازدارنده نیستند. مخالفان منش پرزیدنت اوباما، به ویژه آنان که هنوز فکر می کنند می توانند برای دیگران رژیم تعیین کنند، هنوز بسیار نیرومندند. آنها بازارهای مالی و تسلیحاتی جهان را کنترل می کنند. خشم امروز رهبر اسرائیل بی پشتوانه نیست. رقبای قدرتمند نفتی ما در منطقه هم واقعا دلواپس اند. تعادل نیرو در امریکا و در منطقه، همچنان شکننده است.
کشاکش میان گرایشی که برای حل مناقشات بین المللی هنوز اساسا بر توانمندی های تسلیحاتی تکیه می کند و گرایشی که دیپلماسی را برای حل بغرنج ترین مناقشات توانمند می داند هنوز به نیمه راه هم نرسیده است. اما این وضعیت نشانه ی خطر بازگشت به نقطه صفر نیست؛ نشانه دشواری مسیر پیش روست.

5.   نقش و تاثیر ایالات متحده امریکا در جهان امروز تحولی بنیادین را پشت سر می گذارد. آنچه رخ می دهد نشان آنست که دستگاه رهبری امریکا از “تصمیم گیری برای جهان” به سمت “تصمیم گیری با جهان” سمت گیری کرده است.
گرچه هنوز منتفی نیست که مردم امریکا به گرایشی اقبال کنند که احیای حکمرانی بر جهان را وعده می دهد، اما سیر تحول فکری در امریکا و  تناسب قدرت در جهان احتمال این اقبال را کاهش می دهد.
مقایسه ناکامی های تلخ نئوکان ها در توسل به زور در عراق، لیبی و دیگر جاها، از یک سو و موفقیت اوباما در توافق با دولتی میانه گرا در ایران، شمار بیشتری از مردم ایالات متحده را قانع می کند که گفتگو، همکاری، و  رعایت حقوق سایر کشورها از “راه حل نظامی”، هم سودمندتر و هم کم مرارت تر است.
غلبه اعتدال و مسوولیت پذیری بر سیاست کشورهای کوچک تر کار افراط گرایان در امریکا را دشوارتر و سیطره افراط گرایی و خشونت طلبی بر این کشورها بهترین فرصت برای آنان است.  

6.   توافق وین اعتبار قرارداد منع گسترش سلاح های هسته ای را تضمین کرد. بدون این توافق تمایل رقبای منطقه ای ایران به هسته ای شدن غیرقابل مهار بود. اهمیت این مهار زمانی برجسته تر می شود که توجه شود بحران در امنیت و ثبات خاورمیانه، جز در ایران و افغانستان، هم چنان رو به وخامت بیشتر است.

7.   توافق وین گرچه نشانه تحولی بنیادین در نگاه و رفتار ایالات متحده و متحدان با ایران پس از انقلاب است، اما بر خلاف آرایش کشورها در دوران جنگ سرد، موضوع اصلی این تحول دوری از چین و روسیه و نزدیکی با امریکا و متحدان نیست.
گرچه میزان فاصله با شرق و غرب هماره یک موضوع مهم کشاکش میان نیروهای سیاسی کشور بوده است، اما پر نفوذترین نیروهای سیاسی کشور از جنگ جهانی دوم  همچنان طرفدار حفظ متعادل فاصله کشور از شرق و غرب باقی مانده اند.
خطاست هرگاه توافق وین در قالب دوری از شرق و پیوستن به غرب دیده شود. جمهوری اسلامی ایران خواهان این بوده است که چین و روسیه همانقدر به توافق هسته ای علاقه مند بمانند که امریکا و اروپا و این سیاست تا حد بسیار موفق بود.

  1. توافق وین در روابط و نگاه جهان به اسرائیل نیز تغییری محسوس پدید آورده است. امروز نمایندگان ایران و ۶ قدرت عمده جهانی در کنار هم می نشینند و توفیق می یابند پیرامون مهم ترین معضل در مناسبات ایران و جهان، برای حل مناقشه هسته ای، به توافق برسند. امروز اما این ناممکن است تصور شود که اسرائیل و قدرت های عمده جهانی کنار هم بنشینند و برای حل مهم ترین معضل خاورمیانه، برای تعیین تکلیف سرزمین های اشغالی، کنار هم بنشینند و توافقی جامع دست یابند. این وضعیت نشان می دهد که نظریه ای که تاکید می کرد گشایش مناسبات با ایالات متحده امریکا مستلزم گشایش مناسبات با اسرائیل است ناممکن است در ارزیابی از میزان نفوذ و قدرت اسرائیل برداشتی اغراق آمیز داشته است. سیر واقعی رویدادها نشان داد که مسیر خروج ایران از انزوا نه تنها از مسیرِ بسط مناسبات با اسرائیل نمی گذرد، بلکه عملا توفیق ایران در بسط مناسبات با غرب به افزایش فاصله مواضع غرب و اسرائیل منتهی شده است.

9.    بر خلاف تمام دوره های قبلی امروز هیچ یک از جناح های اصلی جمهوری اسلامی  بده بستان های کنونی را با مروارید غلطان و آب نبات مقایسه نمی کند. امروز گرایش های اصلی ناراضی نیز همه حامی توافق اند.
این نگاه کشور-محور خود نشانه بلوغ سیاسی جامعه ایرانی است. ایران از شرایط سال ۸۳ فرسنگ ها فاصله گرفته است.
شرط دوم توانمندی حکومت در جدی سازی مذاکرات هسته ای مهار شکاف میان حکومت و مردم و غلبه سطح معینی از امید و انتظار در سطح جامعه بوده است. اگر انتخابات ۸۸ این شکاف را بسیار فعال و اعتماد ملت به حکومت را عمیقا خدشه دار کرد. انتخابات ۹۲ شکاف میان حکومت و ملت را ترمیم و حمایت اجتماعی ضرور برای تیم مذاکره کننده تامین کرد. بحران در رابطه حکومت و مردم فضا را مساعد می ساخت که دشمنان ایرانی و بین المللی توافق در ایران پایه اجتماعی گسترده پیدا کنند.
بدون ترمیم شکاف های درون حکومت، که تنها با نوعی میانه گرایی میسر شد، و بدون کاهش و مهار شکاف میان حکومت و مردم، که با نوعی توجه به تمایل مردم در انتخابات ۹۲ میسر شد، نه این سطح از مذاکرات هسته ای ممکن بود و نه حصول هیچ توافق پایائی.

10.   توافق هسته ای ساختار حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی را تغییر نخواهد داد. اما تاثیر آن بر ساختار حقیقی قدرت انکار ناپذیر است. اکنون موقعیت اجتماعی دولت کنونی با دولت قبلی به هیچ روی قابل قیاس نیست. دولت کنونی با اتکاء بر حمایت اجتماعی، به ویژه از سوی اقشار بالایی و میانی جامعه، موقعیتی یافته است که دستگاه رهبری جمهوری اسلامی ایران حمایت را از مقابله و فشار مفیدتر می یابد. تحکیم موقعیت اجتماعی دولت دستگاه رهبری تا این جا به حمایت و همراهی دعوت کرده است.
ساختار حقیقی قدرت بر انتخابات مجلس دهم نیز قطعا تاثیر گذار است. تقویت موقعیت اجتماعی دولت این فرصت را بیشتر از گذشته فراهم می کند که شکاف میان مجلس و دولت کاهش یابد. 

11.   مخالفان جمهوری اسلامی از ابتدا عموما مخالف برنامه هسته ای بوده اند. اما در نگاه مخالفان دو طرز فکر برجسته تر بوده است:

a.   یک نگاه هسته ای شدن جمهوری اسلامی مانعی برای براندازی حکومت دانسته و تلاش داشته قدرت های جهانی به هر ترتیب مانع پیشبرد این برنامه شوند.
توافق جامع هسته ای سنگین ترین ضربه بر موقعیت و امکانات کسانی است که افزایش فشار خارجی بر اقتصاد کشور و بر زندگی مردم را راهی برای براندازی پنداشته اند.
توافق هسته ای فکر براندازی را از دیروز هم  بی معناتر کرده است.

b.   نگاهی دیگری برنامه هسته ای را در سمت تنش بیشتر در مناسبات بین المللی و افزایش تهدیدهای خارجی و بسته تر شدن فضای سیاسی دانسته و انتخابات آزاد را جایگزینی به مراتب کارآ تر برای مقابله با تهدید خارجی، و هدایت کشور در مسیر توسعه پایدار تلقی می کرد.
توافق جامع هسته ای، اکنون مناسب ترین موقعیت ها و امکانات برای کسانی فراهم خواهد ساخت که تقویت نهاد انتخابات و افزایش سطح مشارکت در آن را اصلی ترین پشتوانه اقتدار کشور و بینان توسعه پایدار تلقی می کنند. .