از ظواهر امر چنین بر می آید که جمهوری اسلامی پس از سه دهه در صدد بر آمده است تغییر استراتژی دهد و گفت و گو و مذاکره را جانشین درگیری کند .
ایران سی سالگی انقلابش را جشن گرفت. سی سالی که طی آن آخوندها با حذف عناصر لائیک و مترقی انقلاب پایه های قدرتشان را تحکیم کردند. آیت الله خمینی در اولین فرصت با ایراد خطبه های تند چپ ها و به ویژه کمونیست های عضو حزب توده( و همچنین فدائیان و مجاهدین خلق) را که اولین تظاهرات گسترده را بر ضد شاه ایران ترتیب داده بودند، کنار زد و موفق شد ولایت فقیه را که قدرت سیاسی را در دست رهبر عالی کشور قرار می دهد بر حیات سیاسی کشور تحمیل کند. امّا این امر مانع از آن نشده است که آزاده کیان در کتابش به نام جمهوری اسلامی ایران بنویسد: ”انقلاب به رغم آنکه ظاهری سنتی داشت مدرن و شهری بود و در جامعه ای به وقوع پیوست که از نظر اقتصادی به درجاتی از پیشرفت نائل آمده بود هرچند از جنبه سیاسی مدرنیزه نشده بود”.
این جامعه که امروز در آن ایرانیان پیشرو برای بیان نظرات خود با موانع بسیار مواجهند،بعد از سی سال به مراتب پیچیده تر از تصاویر کلیشه ای است که اغلب از آن ارائه می شود. به عنوان نمونه نرخ زاد و ولد در جامعه ایران، برخلاف تصور، شباهتی به کشورهائی که از قافله تمدن بسیار عقب مانده اند ندارد و همانگونه که یوسف کورباژ و امانوئل تود در کتاب وعده دیدار تمدن ها ضمن مقایسه ایران با ترکیه تأکید می کنند:” شاخصه های باروری، چه در سطح ملّی و چه در سطح منطقه ای، به وضوح بیانگر آنند که ایران از نظر تجدد و انسجام و فرد گرائی به مراتب پیش است”.
با اینهمه تلاش هائی که برای انجام اصلاحات به نمایندگی خاتمی در دوران ریاست جمهوری وی صورت گرفت به شکست انجامید زیرا وی، علیرغم آنکه دانشجویان با ریختن به خیابان ها راه را نشانش دادند، فاقد جسارت سیاسی لازم برای ایستادگی در برابر محافظه کاران بود. تظاهرات عظیم دانشجویان از سوی حاکمیت به شدّت سرکوب شد، حاکمیتی که در واقع، برخلاف آنچه در ظاهر می نماید، چندان هم یکپارچه نیست. انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری در ماه های بعد مهر تأئیدی بود بر شکست اصلاح طلبان.
رئیس جمهور منتخب با حملات لفظی خشن خود در رابطه با مسئله هسته ای یا اسرائیل بارها به دست غرب بهانه داده است که ایران را تقبیح کند. امّا مشکل بزرگ ایران در حال حاضر اقتصاد آنست. در ایران هم مثل همه کشورهائی که بر درآمد نفتی خود تکیه دارند بحران بسیار عمیق است. در بخش های مختلف جامعه جریان های اجتماعی متعددی به راه افتاده است امّا در این عرصه نیز سرکوب گاه بسیار شدید است زیرا جناح های مختلف حاکمیت به این نتیجه واحد رسیده اند که باید با هر تلاشی که در جهت ایجاد یک تریبون اجتماعی واقعی انجام می گیرد مبارزه کرد.
با همه این احوال در رأس قدرت مبارزه به اوج رسیده است. در سال 2007 اتفاقی افتاد که خبر آن علیرغم اهمیت موضوع با سکوت مواجه شد. در سی ام ژوئیه 2007 آیت الله علی مشکینی، یکی از بنیانگزاران نظام اسلامی ایران و رئیس مجلس خبرگان در سن 85 سالگی در گذشت. مجلس خبرگان یکی از نهادهای حاکمیت است که 86 عضو دارد و می تواند مقام اوّل ایران یعنی رهبر عالی نظام را که در حال حاضر آیت الله علی خامنه ای است، مورد انتقاد قرار دهد یا از سمت خود برکنار کند. مرگ آیت الله مشکینی چند ماه پس از برگزاری انتخابات مجدد اعضای مجلس خبرگان به وقوع پیوست، انتخاباتی که در آن نامزدهای نزدیک به رئیس جمهور احمدی نژاد شکست فاحشی را متحمل شدند و ائتلاف ناهمگون” اصلاح طلبان” و ”محافظه کاران عملگرا” به رهبری نامزد شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری 2005، آیت الله هاشمی رفسنجانی، توانست اکثریت را از آن خود سازد.
رفسنجانی بعد از فوت آیت الله مشکینی به جای او به ریاست مجلس خبرگان انتخاب شد و این به معنای آنست که در صورت فوت آیت الله خامنه ای وی نامزد بالقوّه مقام رهبری خواهد بود.
رئیس جمهور ایران اخیراً با اعلام آمادگی کشورش برای مذاکره با ایالات متحده همه و از جمله دولت جدید آمریکا را غافلگیر کرده است. شاید ما شاهد ورق خوردن برگ جدیدی در منطقه باشیم و ایران به آنچه که پس از سقوط صدام حسین به دنبالش بود یعنی مقام رهبری منطقه، البته در چهارچوب منافع غرب،برسد.
منبع: اومانیته 18 فوریه