آیت الله منتظری فقید پس از پذیرش قطعنامه ی 598 و پایان جنگ هشت ساله به جشن هایی که از سوی حکومت برقرار شده بود و نام پیروزی که بر این آتش بس گذارده بودند، اعتراض کرد، منتظری البته به هیچ وجه خواستار ادامه جنگ نبود و مانند استادش خمینی صلح درجنگ را دفن اسلام نمی دانست بلکه از منظر عبرت گرفتن بود که بر سورِ پیروزی می شورید. حرف حساب منتظری عبرت از تاریخ و عذر خواهی از مردم و خانواده های شهدا بود، بابت اینکه جنگ به اینجا کشید. شیخ ناصح و مشفق هر چه آن روز می گفت شنیده نشد و اعتراضش را به حساب ساده لوحی گذاشتند و از تاریخ و کرده های ناپسند درسی نگرفتند.
این روزها ایران برای دومین بار و پس از قطعنامه ی 598 بر سر کشاکش هسته ای حاضر به مذاکره و مصالحه شد و امید می رود تا یکسال آینده سایه ی نحس تحریم و انزوا از سر وطن دور شود، اما فارغ از شادی غمگینی که داریم، آیا وقت نرسیده است تا بپرسیم اشکال کار در نظام جمهوری اسلامی کجاست که کشور را تا مرحله ی سقوط می برد و چنان خسارت عظیمی بر ایرانیان می زند که فقط جستن از آن وهله ی مرگ و نیستی، معجزه به حساب می آید و خنده ای بر رخ زرد و نزار مردم می نشاند؟
چگونه است که عقل در نظام اسلامی نهادینه نمی شود و در این سی و چند سال نظام همواره به دنبال ماجراجویی بوده بی اینکه ذره ای به عاقبت کار بیندیشد و انگار جمهوری اسلامی عقل ادواری دارد و عبرت از اشتباه و تاریخ در قاموس بزرگانِ در قدرت مانده اش نیست.
پاسخ سهل و ممتنع است، تغییر در نظام اسلامی آنگونه نیست که سیاستمدارانِ شکست خورده و بی برنامه از صحنه بیرون روند و تاوانِ اشتباهاتشان را بدهند و از همه بدتر اینکه بخش های بزرگ قدرت از تیررس رای مردم و افکار عمومی خارج است.
رییس جمهور حسن روحانی در گزارش صد روزه اش که در واقع اعلام بیلان هشت سال صدارت احمدی نژاد بود، بخش هایی از فاجعه ی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی این دوران سیاه را پرده برداری کرد، انصاف باید داد که این حجم از نابودی و تباهی را فقط به عمد و از سر دشمنی می توان بر سر مردم ایران هوار کرد.
برای مردم مظلوم ایران که نشسته اند و مرثیه ی روحانی بر خزانه و در و دیوار باقی مانده ی دولت را گوش می دهند، محرز است که مقصر این عذاب چه کسانی هستند، احمدی نژادی هرآنچه دلبخواهش بود را انجام داد و در همه ی احوال، رهبری از همه به او نزدیکتر بود.
مردم به عینه می بینند که آقای دزد درنارمک راحت نشسته و هنوز از عالم و آدم مطالبه دارد و میر حسین موسوی و مهدی کروبی و بزرگوارانی که بر این تبهکاری اعتراض کردند در حصر و حبس هستند.
مردم ایران با هزار زحمت و در فرصتی که پیش آمد دولت را تغییر دادند، اما آیا می توانند بخش عمده ای از قدرت را تغییر دهند ،آیا می توانند از بازگشت جنون به حکومت جلو گیری کنند یا اینکه ما در بن بست می دویم.
متاسفانه اصلاح طلبان و چند نفری که مقبولیت عمومی دارند، آنچنان محافظه کارند که انتظار نمی رود به وادی که آیت الله منتظری رفت ، بروند و اسباب و علت این فاجعه را تشریح کنند و بانگ اعتراض برآورند.
دولت روحانی امروز به عنوان مدعی العموم، آمارهای واقعی می دهد و حالا وظیفه مردم است که اعتراض کنند.
آیا وقت آن نرسیده که مردمی که فکر می کنند، احمدی نژاد و پشتیبانانش زندگی شان را به تاراج داده اند در مقابلِ دادگستری صف بندند و از دولت دروغ شکایت کنند، مهم نمایش بزرگ یک شکایت عمومی است، چه به نتیجه برسد و چه نه.