در آستانه ی برگزاری جشنواره مطبوعات و در شرایطی که برخوردهای سیاسی و امنیتی و همچنین مشکلات مدیریتی و اقتصادی بار دیگر “امنیت شغلی” روزنامه نگاران و “استقلال حرفه ای” مطبوعات را به خطر انداخته است، دو دیدگاه متفاوت که گاه در برابر یکدیگر قرار گرفته بودند، فضای رسانه ای کشور را نشانه گرفته اند. این در شرایطی است که صاحبان نگاه و بیان دیگر یا حذف شده اند یا هم زمان با مرور خاطرات دوران طلایی گذشته، سکوت و سکون اختیار کرده و منتظر فرداهای بهتر و روشن ترهستند.
یک دهه از شروع کار و برنامه ای می گذرد که حاصل و پیامدش “بهار سرزنده مطبوعات” بود، و ما به ازای خواسته و هدف دشمنانش “پائیز سرد خفقان”. دهه ای که در آن “امنیت شغلی” از یافتن کاری جدید در روزنامه ای نو، اما با کادری قدیمی و همدل و هم رای - پس از توقیف فله ای یا برخورد غیرقانونی قضایی- تبدیل شده است، به “امنیت شغلی” به دلیل ملاحظات مدیریت غیرحرفه ای و یا محافظه کاری های سیاسی. و همزمان دهه ای که سطح “استقلال حرفه ای” هم تنزل کرده است به میزان “کوپن بنزین سهمیه دولتی”، یا تعلق گرفتن یا نگرفتن آن، و از آن بدتر، کم بودن یا زیاد بودن و دیر یا زود دادن آن.
برای روشن شدن ماجرا چاره ای نیست جز آنکه دو دیدگاه بیان شده را واکاویم و نگاهی نیز به اصل ماجرا اندازیم و وظیفه ی گروهی که کهنه ردای خویش را به ناکجای این شب تیره آویخته است، یا هنوز دل بسته به اندک کاری در فضای مجازی و یا اندک جایی در محیط رسانه ای.
در فضای خفقان آلود ناشی از حاکمیت حزب پادگانی و نهادینه شدن فضای سانسور و خودسانسوری حاکم بر فعالیت روزنامه نگاران و اعمال قدرت مدیران مطبوعاتی، یک باره مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در جایگاه “اپوزیسیون” و “روزنامه نگار منقد” قرار گرفته و در مطلبی منتقدانه نسبت به سیاست های دولت احمدی نژاد با عنوان “جایزه، پیشکش! حق مطبوعات را بدهید”، مدافع حقوق روزنامه نگاران شده است. سرمقاله ای که در این فضای بگیر و ببند - که در آن حتی سایت های خبری وابسته به جناح معتدل محافظه کار فیلتر و تعطیل می شوند و دفاترشان مهر و موم، و حاکمیت با وجود اعمال سانسور و خودسانسوری، سیاست تک صدایی را تا مرز خفه کردن هم پیمانان دیروز و رقبای امروز گسترش داده است- یک باره سطح بحث و خواسته ی اهالی مطبوعات را به گرفتن یا نگرفتن “کوپن بنزین” تقلیل داده است؛ ”فعلا حق مطبوعات را در همین یک فقره سهمیه بنزین لطف بفرمائید جایزه پیشکش.”!
مسیح مهاجری فردی است که دوستان و هم فکرانش به شوخی و جدی جایگاه او را نه مترادف با “نماینده پروردگار بر روی زمین”، بلکه “خداوند را نماینده او در آسمان” معرفی می کنند. فردی که شاید پس از آقای دعایی پر سابقه ترین مدیر مطبوعات دولتی و حکومتی باشد و روحانی حاکم بر امپراطوری رسانه ای”روزنامه جمهوری اسلامی” و طبیعتا چند دهه بهره مند از امکانات و رانت های حکومتی از جمله نام رهبری، در کنار دفتر و چاپخانه و… شکل و قوام گرفته از بیت المال، و البته در دوره هایی “عضو منتصب هیات منصفه مطبوعات”.
او در سرمقاله خود مدعی شده است: “در سه دهه گذشته دولتی که گشاده روتر از دیگر دولت ها برای حل مشکلات مطبوعات شعار داد، دولت اصلاحات بود. اما همان دولت هم نه تنها کاری برای مطبوعات نکرد، بلکه به بهانه های مختلف از جمله تاکید بر اعلام تیراژ عده ای از مسئولان روزنامه ها را وارد یک مسابقه بزرگ دروغگوئی کرد تا با هدف برخورداری از سهمیه بیشتر کاغذ رقم های درشت تری را روی صفحه آخر مطبوعه خود بنویسند و فریاد اعتراض آن دسته از روزنامه نگاران بی ادعا که عوارض منفی این قبیل اقدامات را درک می کردند و به شکل های مختلف آنرا به مسئولین از جمله شخص رئیس جمهور وقت گوشزد می نمودند به جائی نرسید”.
این اشاره و کنایه به “مسئولان روزنامه ها” ی وارد شده در “مسابقه بزرگ دروغگوئی” و “روزنامه نگاران بی ادعا” نیز لابد خودشان است و همکارانشان که در سال های اصلاحات دائم نامه و آمار به دست، دنبال گرفتن کاغذ یارانه ای بیشتر و حتی رایگان بودند، برای استفاده در چاپخانه اختصاصی. همانگونه که لابد اکنون نیز در حال نامه نگاری و نوشتن سرمقاله هستند برای بهره مند شدن از”بنزین سهمیه ای”.
آقای مهاجری نمی گوید که چرا از همان ابتدا با شنیدن نام “مهاجرانی” وزیر ارشاد دولت اصلاحات کهیر می زده است و با مواجه شدن در مقابل برنامه ی “توسعه ی فرهنگی و مطبوعاتی” خاتمی رئیس جمهور وقت نفیر. به همان گونه که نقش خود در مثلث ضد مطبوعاتی “جمهوری اسلامی- کیهان- رسالت” را کتمان می کند و چشم می بندد به آرایی که در جایگاه هیات منصفه در دادگاه های فرمایشی مطبوعات علیه روزنامه نگاران صادر کرده است و به زیان روزنامه ها و نشریات مستقل و آزادیخواه. البته نباید کتمان کرد که ایشان آن گاه که بحث “مرغ عروسی و عزا” بودن را مطرح می کند، در جایگاه حمایت از “استقلال مطبوعات” اشاراتی هم به کار ویژه ی روزنامه هایی از این دست در تنش زدایی منطقه ای یا بین المللی و برخورد با جریان های سیاسی و شهروندان ایرانی از زاویه ی دید منحصر به فرد “نمایندگی خدا در زمین” یا “ولایت برمسلمان جهان” دارد: “مطبوعات بویژه روزنامه ها از یک نظر بی شباهت به مرغ نیستند که هم در عروسی و هم در عزا قربانی می شود. با دشمن خارجی در افتادن علیه ضد انقلاب داخلی قدعلم کردن، مشت منافق و التقاطی و افراطی ها و خرافاتی ها را باز کردن حساب خائنان را از خادمان جدا کردن به مسئولان در مواقع لازم هشدار دادن با نظام در همه مسیرها همراهی کردن، درددل های مردم را منعکس نمودن و در همه این مراحل با تنگناهای مالی و دشواری های مختلف دست و پنجه نرم کردن کار همیشگی مطبوعات است”.
حال در نبود و یا کمبود روزنامه نگاران و مطبوعات مستقل، آزادیخواه و اصلاح طلب جناب ایشان ردای منتقد به تن کرده و در واکنش به سخنان احمدی نژاد در مورد “دادن جایزه به مطبوعات منتقد دولت” می نویسد: ”لکن تجربه ای که ما مطبوعاتی ها داریم این واقعیت را به ما گوشزد می کند که این قبیل اظهارات را نباید چیزی بیش از یک شوخی سیاسی دانست”.
از آن سو، روزنامه نگاران کشور با گروهی اندک از مدیران غیرحرفه مواجه شده اند که یا محافظه کاری های سیاسی یا ملاحظات مدیریتی غیرحرفه ای “امنیت شغلی” روزنامه نگاران را به خطر انداخته اند، و البته برخی نیزنزدیکانشان در جایگاه هیات منصفه دادگاه مطبوعات، در جاهایی که باید حاضر باشند و از حقوق مطبوعات آزاد و مستقل دفاع کنند در بسیاری اوقات غیبت داشته اند و یا همچون مسیح مهاجری در بسیاری موارد رای های حاکمیت پسند صادر کرده اند.
روش های و منش هایی که در کنار مشکلات اقتصای فزاینده ی مدیران مطبوعاتی دلسوز اما دست بسته در برابرمضایق بار شده از جانب دولت و به ویژه وزارت خانه تحت حاکمیت کیهانیان، داد روزنامه نگاران جوان کشور را درآورده و آن ها را مجبور ساخته است که علیه برخی از همفکران خود بیانیه صادر کنند و حرف دلشان را سربسته بگویند و بنویسند و برایش امضا جمع کنند که : ” اما به نظر می رسد که در این مسیر و در کنار عناصر شناخته شده مخالف با مطبوعات آزاد، جریانی نیز وجود دارد که در بطن روزنامه ها حاضرند و فقط به خاطر فقدان آگاهی از مسایل صنفی یا عدم تبعیت از حقوق شغلی افراد، تنگنای زندگی روزنامه نگاران را قوام بخشیده اند. می توان خوش بین بود و این باور را تلقین کرد که رفتار تعدادی از مدیران روزنامه ها سوء استفاده از وضع معیشتی و اجتماعی روزنامه نگاران نیست، اما از سوی دیگر باید این پرسش را نیز برای سیاستمدارانی که چند صباحی میهمان روزنامه ها خواهند بود مطرح کرد که اگر شرایط اشتغال و اقتصاد روزنامه نگاران مدینه ای نه چندان فاضله را تجربه می کرد آیا باز شما برای استفاده از توان اجرایی و حرفه ای روزنامه نگاران حقوق صنفی آنان را نادیده می گرفتید؟”
در مقابل این حقیقت تلخ است که باز بحث “امنیت شغلی” مطرح می شود و تیغ تیز حاکمیت و رفتار نامناسب جمعی مدیر سیاسی مطبوعات که در کنار هم پیکانی دو وجه را به سوی منافع روزنامه نگاران و مصالح مطبوعات کشور نشانه رفته است و این دلمشغولی که “متاسفانه باید بپذیریم که امروز اهالی مطبوعات و در راس آنها روزنامه نگاران اصلاح طلب در جهت پیکانی دو وجهی قرار دارند و آن چه بیش از هر چیز کام را بر روزنامه نگاری تلخ می کند رفتارغیرحرفه ای و غیر صنفی برخی از مدیرانی است که بر مشکلات اجتماعی روزنامه نگاران می افزایند ”. دلمشغولی و نگرانی فزاینده ای که به ویژه نسل دوم و سوم روزنامه نگاران را که عمدتا سیاست “بقا” و طلب “شغل و کار” را برگزیده و کمتر دل به راه روزنامه نگاری سیاسی سپرده بودند، با نوع جدیدی از بیکاری کمتر سیاسی و عقیدتی و بیشتر اخراج از نوع “بهانههای مختلف از جمله اعتراض نسبت به نادیده گرفتن قانون کار از سوی مدیران و اجحاف صنفی به کارکنان تحریریه و…” مواجه کرده است.
در این فضای سرد و زمستانی برآمده از”پائیز سرد خفقان”، آن گروه از روزنامه نگاران و مدیران مطبوعات که یا حذف شده اند و یا هم زمان با مرور خاطرات دوران طلایی گذشته، سکوت و سکون اختیار کرده و منتظر فرداهای بهتر و روشن ترهستند، از یک سو نباید اجازه دهند که داعیه داران جدید “استقلال مطبوعات” و منتقدان نان به نرخ روز خور که غمشان روزی گرفتن “سهمیه کاغذ رایگان” بوده است و اکنون “سهمیه بنزین فراوان”، میدان دار فضای مطبوعاتی و روزنامه نگاری کشور شوند و از سوی دیگر، گروهی نیز با یدک کشیدن نام اصلاح طلب “امنیت شغلی روزنامه نگاران” و “شان و اعتبار مدیران مطبوعات” را خدشه دار سازند.
اگرچه دوران، دوران کار حرفه ای نیست و روزنامه نگاری مستقل، اما زمانه هنوز زمانه ی حقگویی و حق جویی است و چه بهتر که اگر زبانی در دهان می گردد و قلمی بر کاغذ می چرخد، در راه حفظ حقوق صنفی روزنامه نگاران تحت ستم نیز باشد، و اعتبار بخشیدن به شان و جایگاه اهالی مطبوعات. در این میانه نهادهای صنفی روزنامه نگاران و انجمن های حمایتی مطبوعات نیز باید چون همیشه “حقیقت” را فدای ”مصلحت” نکنند و نشان دهند هیچ مصلحتی بالاتراز جلوگیری از ذبح شدن حقیقت به پای مصلحت سیاسی و جناحی نیست.