البته تعداد افرادی که در زمانه ما بیمار روانی هستند، زیادند، بیایید منکر واقعیت نشویم، ولی گروههایی در میان سیاستمداران هستند که این افراد مصادیق بارز بحران روانی در جامعه بشری هستند. دیکتاتورهای بزرگ، انقلابیون بزرگ، موجودات ایدئولوژیک و رهبران فرقه های مافیایی جزو این بیماران هستند. برای بررسی یکی از مصادق بارز بیماری های ویژه سیاستمداران، به یک فقره مطالعه موردی یا روانشناسی بالینی یکی از بیماران شناخته شده سیاسی پرداختیم. حسین شریعتمداری دو روز قبل در همایش ۱۸۱۱ روز مطالبه، یادمان خروش انقلابی علیه فتنه گران در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران سخنرانی کرد. ما برخی از جملاتی را که ایشان گفته بررسی می کنیم و از آنها نتیجه می گیریم.
حسین شریعتمداری گفت: “اسناد نشان میدهد که حتی تحریم ها را سران فتنه به امریکا پیشنهاد کردند.” و پنج دقیقه بعد از همین جمله ادامه داد: “اصحاب فتنه و جمعیتشان اصلا در حد و اندازهای نیستند که دشمن جمهوری اسلامی باشند.”
نتیجه اول: سران فتنه و فتنه گران نه جمعیتی دارند و نه اهمیتی دارند، اما همین گروه بی اهمیت باعث شدند که پنج کشور اروپایی و آمریکا و کلیه سازمانهای اقتصادی جهان ایران را تحریم اقتصادی کند. یعنی واقعا گروهی که هیچ اهمیتی ندارند، چطوری توانسته اند سران آمریکا و اروپا و بقیه کشورهای جهان را راضی کنند که از کشور مهم سابق – یعنی وطن آریایی – و نفتش و پولش صرف نظر کنند. خب این سران فتنه لطف کنند به برادران هم راهش را نشان بدهند«
همین حسین شریعتمداری گفت: “خاتمی از من شکایت کرده که چرا گفتی با سوروس دیدار کردم، من دنبال تشکیل دادگاه هستم، ولی او طفره می رود.”
سووال: این آقا به جز یک دوره که بازجو بوده و ده بیست سال هم مسوول پرونده سازی برای دیگران در بیت و گیرم مدتی هم در بیت چای داده . چه کسی هست که دنبال تشکیل داده باشد. مگر مملکت قانون ندارد. چقدر مملکت باید هزینه کند برای خاطر خنداندن رهبری توسط آقای شریعتمداری. یک کسی خبر بدهد که کدام یک از رهبران و دیکتاتورهای جهان خنداندنشان برای مردم این همه هزینه داشته. دلقکی با یک ستون گفت و شنود، تحت صیانت رهبری کم کم مدعی قانون اساسی هم شده است.
نتیجه دوم: شریعتمداری معتقد است خاتمی و سوروس با همدیگر ملاقات کردند و چند دلیل برای این موضوع دارد؟ اول اینکه سوروس به عنوان یک عامل مزدور سیا خودش گفته که من با خاتمی ملاقات کردم ولی شخص خاتمی گفته که من ملاقات نکردم و طبیعی است که حرف یک جاسوس آمریکایی معتبر تر از یک رئیس جمهور ایرانی است، بخصوص اینکه آن جاسوس آمریکایی اعتراف کرده که ملاقات ما مخفیانه انجام شده و به همین دلیل هم خبر آن را بطور علنی منتشر کرده است. دلیل بعدی این است که جورج سوروس گفته که خاتمی در ملاقات با من گفته که “با حکومت مذهبی به دموکراسی نمی توان دست یافت.” و همین که رئیس جمهور ایران به کسی که اولین بار در زندگی اش دیده است، چنین حرفی را زده ولی تا امروز در هیچ جای دیگری به هیچ کس چنین حرفی نزده، خودش دلیل قانع کننده ای است. دلیل سوم هم این است که کیان تاجبخش در زندان اوین اعتراف کرده که خاتمی در زمانی که او در تهران بوده، در آمریکا با جورج سوروس ملاقات کرده و او هم از تهران شاهد این ملاقات بوده و طبیعی است که حرف یک زندانی که ماهها در سلول انفرادی بوده کاملا معتبر است، ولی لزومی ندارد حرف رئیس جمهور محترم باشد. دلیل چهارم هم اینکه جورج سوروس در یک سخنرانی در هتلی در نیویورک اعلام کرده که من با خاتمی دیدار کردم و این سخنرانی تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شده و به هیچ وجه خبرنگاران در آن حضور نداشتند و به همین دلیل خبرنگار بی بی سی و سی ان ان و نیویورک تایمز و غیره از این جلسه هیچ خبری منتشر نکردند، ولی خبرگزاری ایرنا همه گزارش آن جلسه را به دست آورد و منتشر کرد که همین نشان می دهد ملاقات سوروس و خاتمی حتما انجام شده. دلیل پنجم هم اینکه این اظهارات سوروس در هتل ترامب اینترنشنال نیویورک برگزار شده که این هتل که در هنگام این سخنرانی در نیویورک بوده، دو ساعت بعد از سخنرانی کلا در نیویورک نبوده و اصلا چنین هتلی از نقشه نیویورک حذف شده و این توطئه نشان می دهد که حتما یک کاسه ای زیرنیم کاسه بوده، وگرنه چطور ممکن است هتلی که کیهان ادعا می کند در نیویورک است، در شیکاگو باشد و رئیس آن هم بگوید که اصولا در هتل ما در این روز جلسه ای نبوده؟ و اگر جلسه ای نبوده پس چطور سوروس در هتلی که وجود نداشته و جلسه ای در آن نبوده حرف زده؟ و مگر می شود که سوروس حرف زده باشد و هتلی برای حرف زدن وجود نداشته باشد، پس حتما چنین هتلی وجود داشته. آخرین دلیل هم این است که یک خبرنگار ضدانقلاب دشمن مزدور استکبار جهانی که فاسد و فاجر و کثیف هم هست، به کیهان خبر داده که من خودم اطلاع دارم که خاتمی با سوروس ملاقات کرده است. و طبیعی است که حرف یک خبرنگار که کیهان او را ضدانقلاب، فاسد، فاجر، مزدور و جاسوس می داند، قطعا درست است و حرف رئیس جمهور رسمی کشور دلیل ندارد درست باشد. دلیل آخر هم برای اینکه معلوم شود آقای شریعتمداری حق دارد همین است که آقای خاتمی خودش از شریعتمداری شکایت کرده، ولی حالا که شریعتمداری می خواهد دادگاه تشکیل شده پیدایش نیست، اگر حق داشت که پیدایش می شد. پس نتیجه می گیریم که سوروس با خاتمی ملاقات کرده عکس اش هم موجود است. بفرما…. دیدید؟ ندیدید؟ اشکال از شماست که حلال زاده اید وگرنه شریعتمداری این عکس را هزار بار دیده و به همه هم نشان داده.
شریعتمداری در این جلسه گفت: “جان کین (کارشناس ارشد ام ای ۶) دوبار به ایران میآید و با مدعیان اصلاحات جلسه میگذارد.” و “یورگن هابرماس دوباره که به ایران می آید و در سال ۸۷ طرحی را به مدعیان اصلاحات میدهد.”
نتیجه سوم: مهم ترین نتیجه ای که از این دو جمله شریعتمداری می گیریم این است که شما یک آدم بی سواد بی اطلاع هستید که همیشه بر مبنای داده های نادرستی که استکبار به شما داده تصمیم گرفتید. مثلا شما فکر می کنید که چون جان کین یک نظریه پرداز فلسفه سیاسی است و تا حالا چند دانشکده معتبر جهانی راه انداخته، نمی تواند کارشناس ام آی ۶ باشد، در حالی که این دو تا به هم ربطی ندارد. مگر همین انشتین برای دشمنی با نظریه ولایت مطلقه، نظریه نسبیت را در راستای جاسوسان سیا ایجاد نکرد، مگر والت دیسنی باصطلاح سیندرلا را برای ترویج بدحجابی درست نکرد و تام و جری را برای مخفی کردن دستان خونین اسرائیل برای کمپانی های فیلمسازی سیا درست نکرد؟ مگر جاسوسانی مانند گابریل گارسیا مارکس و گابریل گارسیا انگلس که سالها به اسم عدالت اوامر موساد
را در آلمان و دنیای کمونیزم و کلمبیا اجرا می کردند، به اصطلاح کار ادبیات نمی کردند که صد سال تنهایی را برای نشان دادن انزوای مسلمین منتشر کردند و ژنرال در هزارتوی خود را برای دشمنی با سربازان گمنام امام زمان رونمایی نکردند و با عشق سالهای وبا سعی نکردند تا فحشا و سیاهنمایی را به خورد ملت ها بدهند؟ یا مثلا همین هابرماس که تا سن سی سالگی فیلسوف بود و تا همین پنجاه سالگی هم فیلسوف بود و تا همین هشتاد و پنج سالگی هم فیلسوف است، عامل ام آی سیکس در سازمان اطلاعاتی آلمان نیست؟ مگر نیچه و هگل قبلا جاسوسان وابسته به اینتلیجنت سرویس نبودند؟ و از دویست سال قبل از تشکیل این سیستم های اطلاعاتی روباه پیر انگلیس آن را تقویت نمی کردند؟ چه کسی می تواند نقش خواهران کثیف برونته( با اسم مستعار امیلی، شالوت و آن) را در ترویج فساد در قالب گروهکهایی با شعار عشق هرگز نمی میرد( بخوانید فساد هرگز نمی میرد) انکار کند. آیا وقاحت بیش از این؟