امیلی پارکر
”من معتقدم نباید بخاطر اشتباهات عدۀ معدودی از افراط گرایان دربارۀ کل یک مملکت قضاوت کرد. بعلاوه، من نمی خواهم آن دسته از ایرانیانی که بخاطر دفاع از آزادی جان خود را در زندان ها از دست دادند، آنهایی که در جنگ با عراق کشته شدند، آنهایی که در دوران حکومت رژیم های سرکوبگر رنج و عذاب کشیدند و آنهایی که مجبور به ترک خانواده هایشان و فرار از وطن شدند، فراموش شوند. آدم می تواند ببخشد، اما نباید هرگز فراموش کند.“
ممکن است این جملات که در مقدمۀ کتاب مصور “پرسپولیس” نوشتۀ مرجان ساتراپی آورده شده اند، غیرعادی بنظر برسند. اما خاطرات تصویری مرجان ساتراپی از زمان انقلاب اسلامی ایران و جنگ ایران و عراق در دهه 1980، به راحتی در تقسیم بندی نمی گنجد. من کتاب “پرسپولیس” را در یکی از کتاب فروشی های اصلی نیویورک در بخش تاریخ خاورمیانه پیدا کردم.
اولین اجرای فیلم کارتونی پرسپولیس هفته آینده در آمریکا خواهد بود. داستان این فیلم از زبان اول شخص و از سال 1978 یعنی دوران کودکی خانم ساتراپی تا سال 1994 که به اروپا جلای وطن کرد، ادامه دارد. او در این کتاب به هیچ وجه از توصیف سرکوب سیاسی در ایران و بنیادگرایی مذهبی فروگذار نکرده است. به تبع آن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این فیلم را ضدایرانی و اسلام هراس معرفی کرده است، اما خانم ستراپی این برچسب ها را قبول ندارد.
او می گوید: “من با مذهب هیچ مشکلی ندارم. من با هر ایدئولوژی که از آن برای سرکوب مردم استفاده می شود، مشکل دارم.” بعلاوه، “هر کسی که از تماشای این فیلم بیرون می آید، بیشتر با ایرانیان همدردی می کند، چون فیلم نشان می دهد که مردم ایران انسانند مثل همه.“
شاید مهم ترین نکته این باشد که “پرسپولیس” یک قصۀ ملی را از دیدگاه فرد بازگو می کند. خانم ساتراپی می گوید:“برای من فردگرایی درک این نکته است که هر فردی بجای خود اهمیت دارد. برای من این موضوع مبنای دموکراسی است.“
خانم ساتراپی می گوید: “ما ساخت این فیلم را سه سال و نیم قبل شروع کردیم، زمانی که ایران کانون توجه نبود.” در زمانی که اکثر مناظرات ملی بر تهدید هسته ای ایران متمرکز شده است، این فیلم تماشاچیان آمریکایی را تشویق می کند ایران را از یک بعد شخصی تر ببینند. ساتراپی می گوید: “آموزش و فرهنگ سلاح سازندگی مردم است. این یک واقعیت است.”
این دلیل آن است که این فیلم فرانسوی زبان، به کارگردانی وینسنت، به خوبی در آمریکا مورد استقبال قرار خواهد گرفت. داستان مصور دوجلدی به طور گسترده ای مورد استقبال قرار گرفت. ساتراپی می گوید: “این استقبال در آمریکا واقعا ً باورنکردنی بود. اما می دانید این موضوع به فرهنگ آمریکا مربوط می شود. مردم این فرهنگ را دارند که همیشه به شما فرصت می دهند خودتان را ابراز کنید. این نکتۀ بسیار خوبی در مورد فرهنگ آمریکاست که من خیلی دوست دارم. آنها همیشه به شما اجازه می دهند حرف بزنید.”
زندگی واقعی خانم ساتراپی خیلی شبیه به قهرمان جسور پرسپولیس است که در عین داشتن لحنی تراژیک کمدی است. داستان سفر او از ایران به اتریش، مراجعت به ایران و در نهایت مهاجرت به فرانسه. خانم ستراپی می گوید: “من انقلابی را شناخته بودم که باعث شده بود بخشی از خانواده ام را از دست بدهم. من از جنگی جان سالم بدر برده بودم که مرا از کشورم و والدینم دور کرده بود. پرسپولیس داستان پیش پاافتادۀ عشقی است که تقریبا ً مرا از خود بیخود کرد.“
در “پرسپولیس” خانم ساتراپی حتی در جدال هایش با بنیادگرایی مذهبی از طنز استفاده می کند و امیدوار است که تماشاچیان بین المللی نیز همراه با او بخندند. او می گوید: “خنده به مردم کمک می کند با هم ارتباط برقرار کنند و همدیگر را بهتر بفهمند. شما با کسی می خندید؛ اما تنها با خودتان گریه می کنید. به محض اینکه با کسی می خندید، دیگر از او نمی ترسید.“
منبع: وال استریت ژورنال، 20 دسامبر