گنکور ۲۰۱۲ به سراغ چه رمانهایی رفت
برنده بعد از ناهار ادبیات
ترجمه و تلخیص: آتوسا مظفری
از ۳۱ اکتبر ۱۹۱۴ تا به امروز، به طور معمول اعضای آکادمی گنکور که ۱۰نفر هستند، هر سهشنبه اول ماه در سالن گنکور، طبقه اول رستوران دروان پاریس، رستوران محبوب سالهای پایان زندگی ادموند گنکور برای صرف ناهار و تبادل نظر ادبی گرد هم میآیند. اگر یکی از اعضا بمیرد یا استعفا دهد اعضای دیگر جانشین او را انتخاب میکنند و عضو جدید دارای کارد و چنگالی در رستوران دروان خواهد و نامش بر آن حک میشود. به طور معمول برنده جایزه روز سوم نوامبر پس از صرف ناهار مشخص میشود. گنکور طبق وصیت ادموند دو گنکور (نویسند و منتقد ادبی، منتقد هنری و ناشر فرانسوی۱۸۲۲-۱۸۹۶) برای یادبود برادرش ژول در سال ۱۸۹۶ بنیان گذاشته شد. اینجایزه هر سال به بهترین کتاب داستانی سال اهدا میشود.
برنده، یک جایزه نمادین ۱۰یورویی دریافت میکند. اما اینجایزه فروش ۳۰۰۰ نسخه از کتابش را تضمین میکند. هر نویسنده در طول زندگیش فقط یکبار گنکور دریافت میکند. به استثنای رومن گاری که یکبار در سال ۱۹۵۶ برای رمان “ریشههای آسمان” و یکبار هم در سال ۱۹۷۵ به خاطر رمان “زندگی در پیشرو” با نام مستعار امیل ژار برنده شد. در سالهای اخیر گنکور با زیرمجموعههای مختلفی گسترش یافته است. گنکور رمان اول، گنکور نوولا، گنکور بیوگرافی، گنکور جوانان، گنکور شعر و گنکور دانشآموزان دبیرستانی شاخههای جدید فعالیت جایزه معتبر فرانسوی هستند.
هیات داوران، در سال ۲۰۱۲ جایزه اصلی را به کتاب “خطابه سقوط روم” اثر ژروم فراری اهدا کرد. کتابهای “طاعون و وبا” اثر پاتریک دویل، “حقیقت ماجرای هری کبر” اثر ژوئل دیکه و “پیچش موج” اثر لیندا له رقبای او در فهرست نهایی بودند.
خطابه سقوط روم – ژوروم فراری
ژروم فراری در سال ۱۹۶۸ درپاریس به دنیا آمد. او دوران دبیرستان را در مدرسه ایوری- سوق- سن ِ پاریس گذراند. سپس تحصیلاتش را در رشته فلسفه ادامه داد و موفق به دریافت مدرک لیسانس از دانشگاه پاریس یک پانتئون- سوربون شد. دوران کودکی و جوانیاش در رفت و آمد بین پاریس و کورس (جزیرهای در جنوب شرقی فرانسه) گذشت. پس از گرفتن مدرک فلسفه، مدتی در دبیرستان پوقتو- وِکیو تدریس کرد. در همین دوران، در باستیا (شهرستانی در جزیره کورس) جلسات کافه- فلسفه برگزار میکرد. در دبیرستان بینالمللی اَلکساندر دوما در الجزیره و دبیرستان فش در آژاکسیو تدریس کرد. در حال حاضر او در دبیرستانی فرانسوی در ابوظبی فلسفه درس میدهد.
”درخفا”اولین رمانش در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت. اما دومین رمانش “بالکو آتلانتیکو” که سال بعد، ۲۰۰۸، به چاپ رسید با بیتفاوتی مطلق منتقدان مواجه شد. “یک خدا، یک حیوان” ۲۰۰۹ و “آنجا که روحم را جا گذاشتم” ۲۰۱۰ دو رمان دیگر او هستند که باید منتظر ماند تا منتقدان کیفیتهای ظریف نوشتاریشان را کشف و آشکار کنند. برای نوشتن خطابه سقوط روم، نویسنده یکبار دیگر از شخصیتهای رمان بالکو آتلانتیکو استفاده کرده است.
آگوستین قدیس گفته است: دنیا هم مثل انسان، متولد میشود، بزرگ میشود و میمیرد. فراری سقوط و مرگ دیگری را با تلمیح به سقوط امپراتوری روم تصویر میکند. رمان او برخلاف طبیعت جاهطلبانهاش، اصلا کسلکننده نیست. شاید چون شخصیتهای داستان با مهارت نویسنده حیات یافتهاند.
داستان در یک دهکده کورسی اتفاق میافتد. دو دوست پاریسی که اصلیتشان به جزیره کورس برمیگردد، تصمیم میگیرند تحصیلشان را به قصد بازسازی ویرانه متروک در کوهستان رها کنند. آنها میخواهند از آنجا بهشتی روی زمین بسازند. این دانشجوهای فلسفه تصمیم میگیرند فلسفه لایبنتس را به کار بگیرند: “بهترینجهانهای ممکن.” اما ایدههای فلسفی در جهان واقعی قابل تحقق هستند؟
این اثر متشکل از چهار داستان درهمآمیخته است که در ادامه با سه روایت شکل میگیرد. داستان دانشجوها که بعد از راهاندازی بار در هم ادغام میشوند، داستان پدربزرگش مارسل و داستان خواهرش. رشته اتصال کتاب سرنوشت ماتیو است که در یک روز زیبا، همراه دوست دوران کودکیاش لیبرو تصمیم میگیرد تحصیلاتش را برای راهاندازی این بار رها کند. کتاب گندیدن ذرهذره جهانی را که گِرد یکبار به وجود آمده، جهانی که به نظر بینقص و ایدهآل میآید، به تفصیل بازگو میکند.
استقبال پرشور مطبوعات کمک بسیاری به سر زبان انداختن این کتاب به عنوان موفقترین کتاب این فصل ادبی از نگاه منتقدان کرده است. به علاوه، کتاب در ماه ژوئن، درست قبل از ارائهاش برای فروش تحت عنوان برنده احتمالی گنکور، منتشر شده است. همچنین نه تنها این کتاب منتخب گنکور بود، که منتخب جایزههای متعدد دیگری هم بود. بسیاری از خوانندهها به سبک نوشتاری زیبای ژروم فراری، با آن جملههای طولانی و مملو از جملههای معترضه علاقهمندند. نویسندهای با کیفیتی متفاوت: او میداند چگونه نتها را پشت سر هم ردیف کند، چگونه از یک موقعیت وخیم، بدون اینکه خواننده متوجه تغییر اوضاع شود، گذر کند و به شوخی و طنز برسد. امسال سال موفقیت فراری است. چون حتی قبل از به دست آوردن جایزه گنکور هم ۸۵هزار نسخه از کتابش فروخته شده بود.
طاعون و وبا – پاتریک دویل
رماننویس جهانگرد، پاتریک دویل، برای آخرین رمانش، طاعون و وبا موفق به دریافت جایزه فمینا (جایزه ادبی فرانسوی که داورانش زن هستند اما برندگانش لزوما زن نیستند) شد. این کتاب از بین چهار فینالیست دیگر: ژولیا دک برای ویویان الیزابت فوویل، ژروم فراری برای خطابه سقوط روم، برونو لومِر نویسنده موسیقی مطلق انتخاب شد. این نویسنده ۵۵ساله چندان در بین مردم و منتقدان شناخته شده نیست، در ۱۴دسامبر سال ۱۹۵۷ متولد شد. پس از تحصیل در رشته ادبیات تطبیقی و فلسفه، به خاورمیانه رفت و در کشورهای نیجریه و الجزایر زندگی کرد. رمانهای بسیاری از دویل به زبانهای گوناگون ترجمه شده که از بین آنها میتوان به اکواتور، کامبوچیا، داستانهای فراوان، نوازنده و سبک باروک، زن کامل، آن دو نفر و… اشاره کرد.
«طاعون و وبا» نوعی بیوگرافی تخیلی درباره یکی از شاگردان قدیمی لویی پاستور، الکساندر یاسین است که امروزه به فراموشی سپرده شده است. این دانشمند باکتری طاعون را در اواخر قرن ۱۹ در هنگکنگ کشف کرد. او با اینکه بیماری طاعون در آنجا شیوع پیدا کرده بود، به آنجا سفر کرد و این سفر به کشف باسیل یرسینیا پستیس، عامل این بیماری، منجر شد. در کتاب، این مرد عجیب غریب و کنجکاوِ کمی هم گوشهگیر در طول سفرش گیاهشناسی میآموزد، نجوم یاد میگیرد، یک ایستگاه هواشناسی مستقر میکند، نقشههای زمینشناسی برای مناطق ناشناخته میسازد، کوهستانها را بر دوش فیلها درمینوردد، در کناره رود مِکونگ (دوازدهمین رودخانه بلند دنیا) قایقنوردی میکند، هزاران هکتار درخت کائوچو میکارد، به طور مرتب به قبیله موییس سر میزند… و حتی میشود او را در بمبئی، کانتون هم پیدا کرد، او همچنین با ارواح سیاح، مورتون استنلی فرمبو، سلین یا دکتر زمل وایز برخورد میکند. این یرسینی که در کتاب میشناسیم به شکلی شیطانی به نویسندههای بزرگی که دویل دوست دارد شبیه است. نویسنده خود توضیح میدهد: “من با این گروه دانشمندان و محققان قرن نوزدهم: انستیتو پاستوریها، لافاروگ، گارنیه، سیاحان مکونگ، همه این مردانی که مدرسه نول برست را گذراندهاند، زندگی کردهام.”
پاتریک دویل، ۱۰سال است که “خانه نویسندگان و مترجمان غیرفرانسوی (خارجی) سن نزر” را اداره میکند. که ۲۰سال پیش پایهگذاری شده است. این مرکز به نویسندگان و مترجمان خارجی، امکان اقامت ۴-۸ هفته به علاوه مبلغی به عنوان بورس و یک آپارتمان در طول زمان اقامت ارائه میدهد و هر ساله سه جلسه به مدیریت پاتریک دویل برای نویسندگان و مترجمانی از سرزمینهای مختلف در یک زیردریایی که در سال ۱۹۴۱ توسط آلمانیها ساخته شده است، برگزار میکند. خانه نویسندگان و مترجمان غیرفرانسوی هر ساله سه جایزه اهدا میکند: جایزه “لور بَتَیون بهترین کتاب ترجمه شده به فرانسه”، “جایزه لور بَتَیون کلاسیک”و جایزه نویسندگان آمریکای لاتین که این آخرین جایزه بنیان گذاشته شده است.
پیچش موج – لیندا له
”پیچش موج” رمانی است از لیندا له که در آگوست ۲۰۱۲ توسط انتشارات بورژوا به چاپ رسید. داستانی چهار صدایی که با «ون» مردی که در قالب اول شخص، سعی میکند اختیارات و اعمالش را توجیه کند، شروع میشود، با “لو”، همسرِ “ون” که از قتل شوهر خیانتکارش پشیمان است، ادامه پیدا میکند. سپس با “اولما”، زن اسرارآمیزی که کلید داستان است پیش میرود و در پایان به “لورا” دخترِ ون و لو میرسد که حالا حسرت پدری را دارد که در طول زندگیش تا آن حد از خود رانده بوده.
لیندا له، نویسندهای فرانسوی با اصلیت ویتنامی است. او اولین سالهای کودکیاش را در دالات (پایتخت استان لام دونگ در ویتنام) گذرانده و در سال ۱۹۶۹، همراه خانوادهاش برای فرار از جنگ به سایگون (پایتخت ویتنام جنوبی پیش از یکی شدن دو ویتنام) رفته است. او دوران تحصیلاتش را در مدرسه فرانسویها ادامه داد و شیفته ویکتور هوگو و بالزاک شد. در سال ۱۹۷۷ ویتنام را همراه مادر و خواهرش به مقصد فرانسه ترک کرد و به شهر لوآور (در شمان فرانسه) رسید. در سال ۱۹۸۲ سرشار از جاهطلبی به پاریس رفت و مستقر شد. در کلاسهای مقدماتی ادبیات در دبیرستان هانری پنجم شرکت کرد و سپس در سوربون ثبتنام کرد.
لیندا له سال گذشته موفق شد جایزه کتاب جیبی رنودو را برای رمان “به کودکی که نخواهم داشت” کسب کند. او همچنین در سال ۲۰۱۰ جایزه ادبی بنیاد وپلر را برای رمان “کرونوس” از آن خود کرد. از آثار دیگر این نویسنده میتوان به “عقده کالیبان و داستان عشق بیفرون” ۲۰۰۵ اشاره کرد.
حقیقت ماجرای هری کِبر - ژوئل دیکه
نویسنده ژنوی، ژوئل دیکه، با کتاب “حقیقت ماجرای هری کِبر” رمانی با حال وهوای آمریکایی، یکی از چهار منتخب جایزه “گنکور رمان اول” هم بود، او توانست هیات داورانِ متشکل از صدها دانشآموز دبیرستانی فرانسوی را مجذوب خود کند. جایزه “گنکور دانشآموزان دبیرستانی” یکی از زیرمجموعههای گنکور است که هر سال چند روز بعد از گنکور رمان اول، در ماه نوامبر برگزار میشود و هیات داوری شامل هزار و۵۰۰ دانشآموز از ۵۵ دبیرستان فرانسه و چند دبیرستان خارجی بهترین اثر را انتخاب میکنند. او با ۹ رای مقابل چهار رای ژوا سورمن نویسنده رمان “همچون یک حیوان” اینجایزه را چندماه بعد از جایزه فرهنگستان فرانسه دریافت کرد. گوئِنل اُبری (رماننویس و فیلسوف فرانسوی۱۹۷۱) برای رمان “سهمها”، ژروم فراری (نویسنده و فیلسوف فرانسوی۱۹۶۸) برای “خطابه سقوط روم”، لیندا لِه (نویسنده ویتنامیالاصل- متولد فرانسه۱۹۶۳) برای رمان “پیچش موج (بورژوا)” نامزدهای دیگر بودند.
سال گذشته، کتابی از کارول مارتینز (از حلقه پچپچهها) موفق به دریافت اینجایزه شد.
رمان “حقیقت ماجرای هری کِبر” در بهار ۲۰۰۸ نیویورک میگذرد. آمریکا برای انتخابات ریاستجمهوری آماده میشود، مارکوس گلدمن، نویسنده جوان موفق، گرفتار بحران است. او باید در عرض چند ماه رمانی به ناشر تحویل دهد اما درست وقتی مهلت تحویل رو به پایان است، همه چیز تغییر میکند؛ دوست و استاد قدیمیش در دانشگاه، هری کبر که نویسنده معتبری است، به خاطر رسوایی اخلاقی دستگیر و به قتل نولا کِلِرگاَن در سال ۱۹۷۵ (دختری که در آن رمان با او رابطهای داشته) متهم شده است. مارکوس که شکی در صحت خبر ندارد، تصمیم میگیرد همه چیز را رها کند و به نیوهمپشایر برود و درباره موضوع تحقیق کند. در جریان جستوجو مارکوس تهدید میشود. برای تبرئه کردن هری و نجات دادن زندگی حرفه ایش، مارکوس به طور حتم باید به سه سوال پاسخ دهد: چه کسی نولا کلرگان را کشته؟ چه اتفاقی در سال ۱۹۷۵ در نیوهمپشایر افتاده است؟ و چطور میشود یک رمان موفق نوشت؟
منبع: روزنامه بهار