به: یار در بند “عین.میم”
“شک دارم به ترانهای که زندانی و زندانبان همزمان با هم زمزمه میکنند”. (حسین پناهی)
ترانههای گوشخراشی که این روزها، زندانی و زندانبان، همزمان برایمان میخوانند، نه صدای دلنشینی دارد و نه آهنگی موزون.شعرش نیز، شعری بیردیف و قافیه و وزن و سجع است.و زندانبان، از ما که به جبرجغرافیا شنوندگان این سمفونی ِ بیهارمونی هستیم میخواهد که از این ترانهی مشمئز کننده غرق شعف شویم. یکی از این ترانهها، ترانهی “عین.میم” است.هر کس که اندک آشنایی با “ع.م” داشته باشد میداند که او چه صدای دلنشینی دارد.صدایی به زلالی و سوزناکی ِ موسیقی لرستان.هر کس که پیش از اینها این صدای دلانگیز را شنیده باشد میداند که این نوای دلآزار، نوای “ع.م” نیست و صدا از ارکستری به گوش میرسد که نوازندگاناش ابتداییترین اصول صدا و آهنگ ِ خوش را نمیشناسند و روحشان همچون سیمایشان با هر طرب و نشاط و خوشآوایی بیگانه است.در این میان آنچه ما را خوش میآید سیمای “ع.م” است.سیمای مهربان و دوستداشتنیای که همهی گوشخراشی ِ ترانه را از یادمان میبرد.ما که از پیشترها با صدا و سیمای مهریان و بشاش او خو کردهایم، لحظاتی سیمای عبوس ضرغامی را تاب میآوریم تا بلکه روی ماه “ع.م” را ببینیم.این اندک، غنیمتی است تا اندوه دل بزداییم. “ع.م” همان آشنای دیرین ما است.بندهی صالح خدا. و آنچه از زبان او با نام اعتراف گفته شد نیز برایمان گوارا است. چون صدا، صدای بندهی شایستهی خداوند است و کیست که نداند “هر چه آن خسرو کند شیرین کند”.
بیرون از آن کنسرت دلآزار که نام دادگاه بر آن نهادهاند ترانههای زیبایی شنیده میشود که میتوان نام اعتراف بر آن نهاد.اعترافی زلال، آنگونه که گناهکاری، آزادانه به درگاه احدیت از کردهاش استغفار میکند. و چه زیبا است این اعتراف و انابت. این جانب که همه میدانند مدافع سرسخت حاکمیت دینی و از پایه گذاران ولایت فقیه - البته نه به شکل مرسوم فعلی، بلکه به گونه ای که مردم او را انتخاب نمایند و بر کارهای او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق آن در بعد علمی و عملی تلاش زیادی نموده ام، اکنون در مقابل مردم آگاه ایران به خاطر ستم هایی که تحت این نام و عنوان بر آنان میرود احساس شرمندگی کرده و خودم را در پیشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل خون های ریخته شده شهدای عزیز و تجاوزات به حقوق مردم بیگناه مورد عتاب میبینم. (آیت الله منتظری)
آیتالله منتظری از مردم عذرخواهی میکند و دکتر سروش در نامه ای به آیتالله خامنهای میگوید: “بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.”
شیخ مهدی کروبی که روزی پیشتاز حصر و فشار بر آیتالله منتظری بود، نامهای به ایشان مینویسد و به گونهای از او دلجویی میکند.محمد نوریزاد، ستون نویس سابق جریدهی کیهان، اذعان میکند که راه را به سهو، خطا پیموده است.از آیتالله صانعی صدای دلنشینی میشنویم.صدایی که در دههی شصت کمیاب بود.دیگران بسیاری نیز در مسیر انابت گام نهادهاند.
حال باید کدام اعتراف را باور داشت؟ اعتراف و بازگشتی که آزادانه و بدون تهدید و تخفیف و تحریف و تضعیف بر زبان جاری میشود و یا اعترافی که پس از ماهها انفرادی و حبس و بند به گوش میرسد؟و در این میان چه روی ِ گشاده و سینهی فراخی دارند این مردم نجیب در به آغوش کشیدن توابین واقعی.آنهایی که بدون ترس از عسس اعتراف میکنند که در همراهی و همگامی با جور ِ حاکمیت راه را اشتباه پیمودهاند. راه ِ بازگشت باز است.از “الف” تا “یا”یی که “عین. میم” ما و بسیاری چون او را آزردهاید، هنوز زمان هست.باب انابت باز است که این وعدهی خداوند است:
وَهُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادهِ وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ وَیَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ. شوری آیهی 25
منبع: سایت حقوق بشر و فردگرایی