تنهاترین مردسیاست ایران، نه میرحسین موسوی یا مهدی کروبی که دوسال است درحبس خانگی هستند، بلکه رهبر ایران آیت الله سیدعلی خامنه ای است که این روزها در دنیای موازی ای به سر می برد که در آن از اکبرهاشمی رفسنجانی و محمود احمدنژاد گرفته تا محمدخاتمی و جمع کثیری از یاران دیروز او کسی در آن جایی ندارد؛ دنیایی که در آن بیش از ۳۰ انتخابات آزاد برگزار شده است و آزادترین انتخابات در ایران برگزار می شود.
در این دنیای موازی، ایران یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان است، جنبش وال استریت حکومت آمریکا را سرنگون خواهد کرد، اسراییل به زودی از صحنه روزگار محو می شود، بشار اسد بر تروریست ها و نوکران آمریکا و اسراییل پیروز خواهد شد، تحریم ها باعث تقویت اقتصاد و روحیه مردم شده است، رهبران کشورهای جهان صف کشیده اند که ببینند این معجزه پیشرفت ایران چگونه محقق شده و اینکه آیا ایران اسلامی یک نسخه از معجون پیشرفت خود را به کشورهای دیگر خواهد داد یانه و در نهایت اینکه عنقریب دنیا با زانوی خونین در جلو ایران سربه خاک خواهد گذشت و به عظمت و افتخار ایران اذعان واعتراف غیرساختگی خواهد کرد.
در این دنیای موازی همه افرادی که می گویند ماست سفید است فتنه گرند و آنها هم که می گویند شب سیاه است به دنبال انقلاب مخملی، و هزینه بی حساب برنامه هسته ای هم از آن طرف ابرها می آید و همه دوستان قدیم خیانت کارند و یا باید در زندان باشند و یا اگر زورمان نرسید درحبس خانگی شان باید کرد و انتخابات در ایران آزاد و آزادی چیزی است که با نسیم انقلاب در ایران شروع به وزیدن کرد و این وزش ملایم و دائمی همچنان ادامه داشته است. آنچنان هم آزادی زیاد است که نباید درمورد آن حرف زد.
اظهارات این هفته رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با مردم و روحانیون قم و طرح اینکه “در کدام کشورانتخابات از ایران آزادتر است؟” و اینکه “افرادی که مکرر می گویندانتخابات باید آزاد برگزار شود… معلوم است که انتخابات باید آزاد باشد، مگر بیش از سی انتخابات سه دهه اخیر آزاد نبوده است”، سخنانی برآمده از آن دنیای موازی است.
دنیای موازی ای که در آن نشریه معتبرکیهان با صبحانه صرف می شود وحسین شریعتمداری همچون الوین تافلر پیشگوی روندهای آینده است و سرداران سپاه از قدرت فزآینده ای که قادر به پاسخگویی هرحمله نظامی است سخن می گویند و آقای محمدمحمدی گلپایگانی رئیس دفتر هم صبح به صبح آمارهای مشعشع روز را به اطلاع می رساند. اگر بخواهم بگویم که آمارهای دنیای موازی چقدر با دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم فرق دارد باید فقط یک نمونه بیاورم از اظهارات آقای رئیس دفتر در مورد تعداد بشکه های نفت صادراتی ایران در روز. او در تیرماه سال جاری گفت: “تا سال ۱۳۶۷ میزان نفت استخراجی از چاه های نفتی کشور روزانه هشت تا ۹ میلیون بشکه بود و در حال حاضر روزانه ۱۹ تا ۲۰ میلیون بشکه در کشور استخراج می شود.” دردنیای ما البته ظاهرا این رقم کمتر از دو میلیون بشکه در روز است. اما شاید تفاوت عدد رقم دنیای ما و دنیای موازی نشان دهنده ابعاد ماجرا باشد.
از این بگذریم که باوراندن اینکه ایران روزی ۱۹ میلیون بشکه نفت در روز استخراج می کند به یک نفر چقدر دشوار و البته وحشتناک است به لحاظ پزشکی، اما نباید فراموش کرد که دنیای موازی دنیای زیبایی است که ترک آن دشواراست. و البته افرادی که در ساختن این دنیا به هردلیلی سهیم بوده اند هم، هیچ میلی به این کار ندارند. تصورش را بکنید با توصیفاتی که در بالا رفت اگر شما هم ساکن دنیای موازی بودید حاضر بودید به هیچ قیمتی آن را ترک کنید؟ جایی که ایران ۱۹ میلیون بشکه نفت در روز صادر می کند یا اسراییل تکلیفش روشن شده، انتخابات آزاد پشت سر هم برگزار می شود و هر هفته هزاران نفر بر سر زنان و کفن پوشان و به به و چه چه کنان هر جمله ای که می گفتید را با آب طلا به در و در دیوار می زدند، آیا واقعا جایی است که شما نخواهید بقیه عمر خود را در آن سپری کنید؟
ممکن است این تصویرها از دنیای موازی، حتی در شیرین ترین خوابهای شبانه من و شمای خواننده هم آفتابی نشود، اما اینها که نوشتم در دنیای موازی واقعیت هستند. در واقع با هیچ تحلیلی نمی توان این جمله رهبرایران را فهم کرد که پس از انقلاب اسلامی در ایران “بیش از ۳۰ انتخابات آزاد” برگزار شده، مگر اینکه در یک دنیای موازی زندگی کنیم یا با مختصات و جغرافیای آن آشنا باشیم. با چنین تحلیل و شبیه سازی ای، تصور اینکه هیچ گاه بتوانیم تغییری در باورهای موجود دردنیای موازی ایجاد کنیم هم کاملا بیهوده خواهد بود. چرا که حداقل در دنیای واقعی ما دو خط یا پدیده موازی هیچ وقت همدیگر را قطع نمی کنند و به هم نمی رسند. کردیم وکردند و نشد.
در این دنیایی که نزدیکان رهبر برای او ساخته اند و او را از واقعیتی که در جامعه اش می گذرد به دنیای دیگری نقل مکان داده اند، حتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم که سه شنبه ها با او چای و شیرینی می خورد، جا ندارد که چندی پیش گفت،”اولین قدم در بازگشت تعادل به جامعه” برگزاری “انتخابات آزاد، شفاف و قانونی” است. محموداحمدی نژاد هم که خود محصول یک انتخابات غیرآزاد خونین است و هم اکنون دو تن از کاندیداهای رقیبش دوسال است در حصر خانگی هستند و اعضای ستادهای انتخاباتی شان هم به صورت فله ای نزدیک به چهارسال است که در زندان به سر می برند و درگفت وگوی اخیر خود با شبکه اول صداوسیما گفته بود که “انتخابات باید آزاد باشد” نیز در این دنیا جا ندارد. هر چند آقای احمدی نژاد هم، خود در یک دنیای موازی انحرافی دیگری زندگی می کند اما صرف نظر از عمل و کارنامه اش، زبانش در دنیای ما – دنیای ۲میلیون بشکه نفت صادراتی، تورم سی درصد، بیکاری و تحریم های خانمان برانداز- قابل فهم تر است.
تصور کنید شما در دنیای موازی نشسته اید و ناگهان حرفهای سیدمحمدخاتمی رئیس جمهور سابق ایران را می خوانید مبنی بر اینکه “تنها راه برون رفت از وضعیت موجود… تغییر رویکرد نظام در خصوص شرایط کنونی” است و اینکه “با این روندی که هست، فقط یک راه وجود دارد. اینکه نظام رویکردش را عوض کند و آن را در انتخابات آزاد و سالم و فراگیر نشان دهد” واقعا چه حالی به شما دست می دهد؟
درچنین شرایطی از اینکه درمورد آزاد بودن انتخابات حتی صحبتی هم به میان بیاید گلایه می کنید و می خواهید هیچ کسی از آزادی انتخابات صحبت نکند. این دنیای موازی دنیای دلفریبی است البته. همه ما آرزوی آن را می کنیم. یعنی صبح تا شبمان به آن فکر می کنیم، اما متاسفانه دنیایی نیست که آب و نان سر سفره مان بیاورد و یا تغییری در زندگی روزمره مان ایجاد کند. دنیایی نیست که خطرات را از سر کشور برهاند و تحریم ها را ناکار کند و بیکاری را پایین بیاورد و دلار را برگرداند حداقل به همان ۱۲۰۰ تومان سال قبل. ماندن در این دنیا و ضخیم کردن دیوارهای آن – اگر چه برای ساکنانش شیرین است- اما هیچ کمکی به حل مساله زندانیان سیاسی و هزاران نفری که قربانی نقض حقوق بشر می شوند نمی کند، انتخابات را آزاد نخواهد کرد و در بر همان پاشنه ای خواهد چرخید که تا الان می چرخیده است.
بسیاری از زندانیان عقیدتی که هم اکنون سالها حبس را در زندان های کشور تجربه می کنند، تنها جرمشان نفوذ به دنیای موازی و تلاش برای نشان دادن واقعیت های دنیای واقعی مردم ایران بوده است. به چالش کشیدن اظهارات علی خامنه ای در مورد انتخابات آزاد، یا روشن کردن ابعاد سخنان علی سعیدی نماینده او در سپاه پاسداران مبنی بر اینکه “وظیفه ذاتی سپاه مهندسی معقول و منطقی انتخابات است” و یا پرسشگری درخصوص اعتراف فرمانده نیروی انتظامی درمورد اینکه مسوولیت حصرخانگی –غیرقانونی و غیرانسانی – رهبران منتقد میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی به عهده رهبرایران است، ممکن است هزینه داشته باشد، که دارد، اما وظیفه مستمر جامعه ایرانی و همه کسانی است که تردید ندارند، ادامه زیست در این دنیای موازی ملک و ملت را به قههرا خواهد برد.
دنیای موازی ای که شاه ایران برای خود درست کرده بود، اگرچه ریشه و تظاهرات متفاوتی داشت، او را آن چنان از واقعیات دور کرده بود که روزی وقتی ترک عمیقی برداشت، گفت که صدای ملت را شنیده است. خیلی دیر اما. دنیای موازی رهبرکبیرانقلاب هم روزی با نوشیدن جام زهر برای پایان جنگ با نور واقعیت آشنا شد، ولی با همه آنچه در این سالها رفته هم اکنون نه از “شنیدن صدای ملت” خبری است و نه از “نوشیدن جام زهر” و نگرانی هر روز بیشتر می شود که روزی نه شنیدن صدای مردم افاقه کند ونه جام زهر نوشیدن.
با این تفاوت که شاه جلو مردم ایستاده بود وخطر خارجی کشور را تهدید نمی کرد، نوشیدن جام زهر آِت الله خمینی خطرات ویرانگر استمرار جنگ را نشانه می رفت، ولی این بار خطرات خارجی و تحریم های اقتصادی و سیاست های داخلی سرکوب گرایانه و اقدامات مشکوک در عرصه سیاست خارجی از داخل و خارج کشور را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است. اینجاست که باید آرزو کرد برای یک بار هم که شده دو خط یا دو دنیای موازی در جایی همدیگر را قطع کنند و تغییری در این وضعیت ایجاد شود.