رهبر انقلابی، رییس جمهور حقوقدان

حسین علیزاده
حسین علیزاده

سخنان آیت الله خامنه ای در روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری حسن روحانی در ۱۲ مرداد ۹۲ به هیچ وجه حاوی نکته تازه ای نبود. اما در مقابل، سخنان حسن روحانی سرشار بود از تلویح و تصریح، ایما و اشاره و فرازهای بلندی که این پرسش را دامن می زند که آیا نهایت راه او، تقابل است یا تعامل؟

در حالی که برخی همگنان خامنه ای مانند دکتر بهشتی، دکتر باهنر، مرتضی مطهری و… با جامعه دانشگاهی ارتباط داشتند، میزان تحصیلات غیر حوزوی خامنه ای، در حد سیکل در مقطع دبیرستان است. اجتهاد و مرجعیت خامنه ای نیز قویاً مورد تردید بسیاری قرار گرفته است.

چنین فردی، وقتی در مقام معرفی خود بر می آید می گوید که “انقلابی” است نه یک دیپلمات. از قضا وی شاخصه انقلابی بودن را به دست می دهد و می گوید: “من دیپلمات نیستم، انقلابیم به همین علت صریح، صادقانه و قاطعانه حرف می زنم”– ۱ فروردین ۹۲-

اما حسن روحانی وقتی در یکی از مناظره ها در مقام معرفی خود برآمد، گفت “من حقوقدان هستم. سرهنگ نیستم”. وی تحصیلات حقوقی خود را در انگلیس و با ارائه پایان نامه ای تحت عنوان “انعطاف پذیری شریعت” تا مقطع دکترا حاصل کرده است. از قضا این حقوقدان کارکشته در نظام جمهوری اسلامی به حکم آیت الله خامنه ای به سمت “دیپلماتی” بلندپایه در مذاکرات هسته ای گماشته شده بود.

سخنان خامنه ای و روحانی در مراسم روز تنفیذ، به دقت بیانگر شالوده ای از ویژگی هایی بود که شخصیت هر یک را شکل داده است.همین دو سخنرانی کافی است که فضای ذهنی این دو را دریابیم. دانستن فضای ذهنی این دو (یکی در مقام رهبر با در دست داشتن ۷۰درصد قدرت و دیگری در مقام رییس جمهور با در دست داشتن ۳۰درصد آن، می تواند رهنمودی باشد به نوع تعامل یا احیاناً تقابل این دو در چهار سال پیش رو.

حسن روحانی در کسوت یک معمم، یک حقوقدان، یک دیپلمات و از همه مهم تر یک کارگزار کار کشته نظام جمهوری اسلامی، وقتی سخن از “تغییر” به میان می آورد، حاوی پیام مهمی است.

 

بازتولید حاکمیت دوگانه؟

حسن روحانی چهارمین فردی است که در دوران رهبری خامنه ای به مقام ریاست جمهوری می رسد. همانگونه که در مقاله رهبر ایران؛ گرفتار در باز تولید حاکمیت دوگانه گفته شد، نظام جمهوری اسلامی در دوران هر یک از سه رییس جمهور پیشین، دچار حاکمیتی دوگانه شد به گونه ای که رهبر چیزی می گفت و رییس جمهور چیزی دیگر.

از قضا، از میان سه رییس جمهور پیشین، احمدی نژاد که به اراده رهبری به ریاست رسید و با حمایت او بر این قدرت باقی ماند، بیشترین حاکمیت دوگانه را در برابر قدرت خامنه ای به نمایش گذاشت.

حال پرسش این است که آیا حاکمیت دوگانه میان رهبری انقلابی(خامنه ای) و رییس جمهوری حقوقدان (روحانی) برای بار دیگر، بازتولید می شود؟

این نوشتار مدعی است که سخنان حسن روحانی در روز تنفیذ و تحلیف، دلالت قوی بر تولد دوباره حاکمیت دوگانه در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی دارد. تحلیل محتوایی سخنان رهبر و رییس جمهور موید این ادعاست.

اگر اظهارات رهبر را دایره ای و اظهارات حسن روحانی در روز تنفیذ و تحلیف را دایره ای دیگر بگیریم، همپوشانی این دو دایره، محدوده بسیار کوچکی را نشان می دهد. برخی اظهاراتی که می تواند برای روحانی تعهدآور ولی در نظام جمهوری اسلامی دردسرساز باشد به شرح زیر است:

-       تاکید بر حقوق شهروندی : روحانی صراحتا خود را رییس جمهور همه ایرانیان دانسته است. برای مثال آیا وی می تواند در این نظام، حقوق شهروندی بهائیان را تأمین کند؟ از آن ساده تر آیا وی می تواند به حبس غیرقانونی رهبران سبز پایان دهد؟

-       شفافیت و مبارزه با فساد : در روز تحلیف، روحانی چهار  بار واژه شفافیت را به کار برد. وی صراحتاً اعلام کرد که “شفافیت کلید گشودن باب اعتماد است”. این در حالی است که بنا به اعلام سازمان غیردولتی شفافیت بین المللی، ایران در سال ۹۱ از میان ۱۷۴ کشور جهان در رتبه ۱۳۳ قرار دارد.

-       شکاف های اجتماعی ـ– اقتصادی: اعتراف روحانی به وجود چنین شکاف هایی در حالی است که خامنه ای باورمند است که شرایط کشور نه این است که در شرایط شعب ابی طالب (فشار اقتصادی مسلمان صدر اسلام) قرار داد بلکه در شرایط بدر و خیبر (پیروزهای ظفرمندانه صدر اسلام) است.

-       پاسخگویی : ملتزم دانستن جمهوری اسلامی به پاسخگوی در حالی است که مثلا در پرونده نقض حقوق بشر، جمهوری اسلامی تاکنون با دیدن احمد شهید، گزارشگر ویژه سازرمان ملل، از ایران مخالفت جدی کرده است. آیا اساساً روحانی توان پاسخگو کردن نهاد رهبری را دارد؟

-       زنان : روحانی تصریحاً و نه تلویحاً بر “استیفای هر چه بیشتر حقوق زنان و ایجاد فرصت برابر” برای آنان دست گذاشت در حالی که در کابینه او هیچ وزیر زنی دیده نمی شود. اساساً آیا وی می تواند مرجعیت سنتی را به مشارکت دادن زنان در اجتماع راضی کند؟

-       تنش زدایی : در روز تحلیف، روحانی به طور برجسته بر تعامل سازنده و تنش زدایی از روابط خارجی ایران تاکید نمود که الگو گرفته از سیاست خارجی دولت محمد خاتمی است. آیا در حالی که ازمیان ۱۹۴ کشور جهان تنها ۵۵ کشور در مراسم تحلیف حضور یافته و تقریباً سه چهارم کشورهای جهان از جمله کلیه کشور اتحادیه اروپا و بسیاری از کشورهای عربی و مسلمان در این مراسم شرکت نکرده اند، وی تا کجا فرصت تنش زدایی را دارد وقتی که خامنه ای در روز تنفیذ بر زیاده خواهی کشورهای غربی و در رأس همه امریکا تاکید می کند؟

-       ضرورت تغییر : روحانی با رویکردی واقع بینانه، پیام انتخابات را ضرورت تغییر دانست و گفت “مردم در این انتخابات، شگفتی آفریدند. بعد از این، نوبت تکلیف ما مسئولان است که پیام این تحول و تغییر را بپذیریم و در همه سطوح نظام متعهد به احترام به آن باشیم” . تاکید او بر “همه سطوح نظام” بی تردید، رهبر را هم فرا می گیرد. آیا به راستی خامنه ای، آماده پذیرش تغییر است؟

-       پایگاه اجتماعی دولت : روحانی با کمال شجاعت منبع قدرت خود را نه از رهبری بلکه از مردم می داند و می گوید که «من توان‌مندی دولت را، در تقویت پایگاه اجتماعی آن و پای‌بندی به عهد و پیمانی که با مردم بسته است می‌دانم». این در حالی است که آنچه میرحسین و کروبی را در بند کرده، همین عهد و پیمان آنان با مردم بوده است. آیا در دو راهی انتخاب بین گردن نهادن بر رأی رهبر و پیمان با مردم، روحانی راه دوم را بر خواهد گزید؟

اعمال تغییر، ایجاد شفافیت، تنش زدایی، پاسخگو دانستن قدرت، تأمین حقوق شهروندی و بسیاری دیگر از فرازهای بلند سخنان حسن روحانی در حالی است که خامنه ای در روز تنفیذ این باور را دامن می زند که “ملت ما تا قبل از انقلاب اسلامی مزه‌ی حاکمیت مردم را نچشیده بود…مزه‌ی مردم‌سالاری را مردم در جمهوری اسلامی چشیدند”. وی در جایی دیگر اولویت وظایف دولت را “در درجه‌ی اول، مسائل اقتصادی و مسائل علمی” دانست.

 

تقابل یا تعامل؟

با آنچه از روشن بینی در بیانات روحانی به عنوان حقوقدانی معتقد به انعطاف پذیری شریعت، دیده شد و با توجه به تصلبی که در نظام سیاسی جمهوری اسلامی سراغ داریم باید منتظر ماند و دید که آیا این کارگزار کار کشته نظام جمهوری اسلامی که مهارت های چانه زنی با جهان را نیک می داند، می تواند چانه زنی را در درون حاکمیت نیز برای پیشبرد اهداف بلندی که ترسیم کرده است، با موفقیت به پیش برد؟ به عبارت دیگر پرسش این است که سرانجام او تعامل است یا تقابل(حاکمیت دوگانه)؟