ژینو مکری
دادگاهی در تهران، سه فعال کرد به نامهای”فرزاد کمانگر”، “علی حیدریان” و ”فرهاد وکیلی” را به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” و “محاربه” به اعدام محکوم کرد.
صبح روز دوشنبه- دیروز- قاضی شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی سه شهروند کرد را که از 17 ماه پیش در زندان بسر می بردند به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” از طریق “برنامه ریزی جهت بمب گذاری” محارب دانست و برای هر سه حکم اعدام صادر کرد.علاوه بر این حکم، علی حیدریان و فرهاد وکیلی به اتهام ”جعل شناسنامه” هم به 10 سال زندان هم محکوم شدند.
فرزاد کمانگر، معلم آموزش و پرورش شهرستان کامیاران و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی معلمان آن شهر بوده و با برخی تشکلهای مدنی کردستان همکاری داشته است. گفته می شود فرهاد وکیلی معاون جهاد سازندگی سنندج بوده و علی حیدریان هم عضو یک حزب مخالف جمهوری اسلامی بوده است.نیروهای امنیتی 17 ماه پیش هر سه را در تهران دستگیر کردند و سپس بعد از بازجویهای فراوان و طولانی در بازداشتگاههای امنیتی شهرهای سنندج، کرمانشاه و تهران، هر سه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
سازمانهای حقوق بشری پیشتر خبر داده بودند که نیروهای امنیتی، فرزاد کمانگر را به شدت شکنجه داده اند تا اقرار کند به همراه دو تن دیگر قصد بمبگذاری در یکی از شهرهای ایران را داشته اند اما به گفته خانواده این زندانی، او این اتهامات راهمواره رد کرده است.
در همین ارتباط فرزاد کمانگر چند ماه پیش رنجنامه ای از زندان رجایی شهر کرج نوشت و در آن به شرح شکنجه هایی پرداخت که در بازداشتگاههای امنیتی شهرهای سنندج، کرمانشاه و اوین در مورد وی اعمال شده بود تا “به جرمش اعتراف کند”.
فرزاد کمانگر در رنجنامه اش می گوید: ”اینجانب فرزاد کمانگر معروف به سیامند معلم آموزش وپرورش شهرستان کامیاران با ۱۲ سال سابقه تدریس که یکسال قبل از دستگیری در هنرستان کارودانش مشغول به تدریس بودم و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی معلمان شهرستان کامیاران شاخه کردستان بودم و تا زمان فعالیت این انجمن و قبل از اعلام ممنوعیت فعالیتهای آن مسئول روابط عمومی این انجمن بودم. همچنین عضو شورای نویسندگان ماهنامه فرهنگی - آموزشی رویان (نشریه آموزش و پرورش کامیاران) بودم که بعدها بوسیله حراست آموزش و پرورش این نشریه نیز تعطیل شد. مدتی نیز عضو هیئت مدیره انجمن زیست محیطی کامیاران (ئاسک) بوده ام و از سال ۱۳۸۴ نیز با آغاز فعالیت سازمان حقوق بشر به عضویت خبرنگاران این سازمان درآمدم. در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مسئله درمان بیماری برادرم که از فعالین سیاسی کردستان می باشد به تهران آمدم و دستگیر شدم. در همان روز به مکان نامعلومی انتقال داده شدم. مرا به زیرزمینی بدون هواکش، تنگ و تاریک بردند، سلولها خالی بود نه زیرانداز نه پتو و نه هیچ شی دیگری آنجا نبود. آنجا بسیار تاریک بود. بعد مرا به اتاق دیگری بردند. هنگامی که مشخصات مرا می نوشتند از قومیتم می پرسیدند و تا می گفتم ”کرد” هستم بوسیله شلاق شلنگ مانندی تمام بدنم را شلاق میزدند. به خاطر مذهب نیز مورد فحاشی، توهین و کتک کاری قرار میدادند. بخاطر موسیقی کردی که روی گوشی موبایلم بود تا می توانستند شلاقم می زدند. دست هایم را می بستند و روی صندلی می نشاندند و به جاهای حساس بدنم … فشار وارد می کردند و لباسهایم را از تنم به طور کامل خارج می کردند و با تهدید به تجاوز جنسی با چوب و باتوم آزارم می دادند”.
وی در بخش دیگری از رنجنامه اش می نویسد: “در ۵ شهریور ماه ۱۳۸۵ بعلت شکنجه های بسیار ناچاراً مرا نزد پزشک بردند که در طبقه اول و در مجاورت اتاق های بازجویی قرارداشت که پزشک آثار کبودی و شکنجه و شلاق زدن ها را ثبت کرد که آثار آن در کمر، گردن، سر، پشت، ران، پاها کاملاً مشهود بود. مدت دوماه شهریور و مهرماه در سلول انفرادی شماره ۴۳ بودم. که چون شدت شکنجه ها واذیت و آزار خارج از تصور و بسیار زیاد بود مجبور شدم ۳۳ روز اعتصاب غذانمایم و هنگامی که خانواده ام را تهدید و احضار می کردند برای رهایی از شکنجه و اعتراض به اذیت و فشار بر خانواده ام خودم را از پله های طبقه ی اول پرت کردم تا خودکشی نمایم. مدت نزدیک به یکماه نیز در سلول انفرادی کوچک و بدبویی در انتهای طبقه اول (۱۱۳) حبس بودم که در این مدت اجازه ی ملاقات و تلفن با خانواده را نداشتم. در مدت ۳ ماه انفرادی اجازه هواخوری را هم نداشتم و سپس به سلول چند نفره شماره ۱۰ (راهرو) منتقل شدم و ۲ ماه نیز در آنجا بودم. اجازه ملاقات با وکیل یا خانواده را نیز نداشتم. در اواسط دیماه از ۲۰۹ تهران به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه واقع در میدان نفت انتقال داده شدم در حالیکه نه اتهامی داشتم و نه تفهیم اتهام شدم. بازداشتگاهی تنگ و تاریک که هرگونه جنایتی در آن می شد”.