عبدالله مومنی٬علی جمالی٬ حسن اسدیزیدآبادی و علی ملیحی،چهار عضو زندانی سازمان دانشآموختگان با انتشار نامه ای به تبیین مواضع خود درباره انتخابات پرداختند. آنان با جدا کردن دو گونه اصلاحطلبی دوم خردادی و اصلاحطلبی سبز٬ راهکارهایی را برای حضور موثرتر جنبش سبز در فرایند انتخابات پیشنهاد کرده اند..
مصطفی خسروی٬ از اعضای شورای سیاستگذاری سازمان ادوار تحکیم٬ در ارتباط با این نامه٬ به روز میگوید: این نامه فتح بابی است برای برگزیدن راهی متفاوت در انتخابات مجلس نهم. این انتخابات فرصتی مناسب است برای به چالش کشیدن نظام که باید از آن استفاده شود.
این مصاحبه در پی می آید..
آقای خسروی٬ در نامه ۴ عضو سازمان ادوار تحکیم٬ به کرات از لفظ اصلاحطلبی سبز استفاده شده و نویسندگان آن را در مقابل اصلاحطلبی دوم خردادی مطرح کردهاند. تفاوت این دو گونه اصلاحطلبی در چیست؟
در آنچه که با عنوان اصلاحطلبی سبز مطرح میشود٬ شاهد حضور عواملی هستیم که در اصلاحطلبی دوم خردادی وجود ندارد. در جنبش سبز٬ ما شاهد حضور نیروهای مدنی و مردم به طور وسیع هستیم. این اتفاقی است که در دوران اصلاحات رخ نداده بود. یعنی در آن زمان ما شاهد حضورنخبگان سیاسی جامعه بودیم و مردم کمتر روی صحنه بودند. اما در جنبش سبز میبینیم که عملا فعالان سیاسی٬ دنبالهرو مردم شدهاند.
در اصلاحطلبی سبز٬ دوگانه اصلاحطلبی ـ- تمامیتخواهی٬ یک دوگانه اجتماعی شده است. اگردر دوران اصلاحات٬ این دوگانه٬ تنها گفتمانی در میان نخبگان سیاسی بود و در محیطهای خاص درباره آن بحث میشد٬ امروز تبدیل به مسالهای برای همه مردم شده است. مردم امروز این دوگانه را حس کرده اند و به دنبال حل و فصل آن هستند.
از طرف دیگر در دوره جنبش سبز٬ ما شاهد جا افتادن برخی از ترمها و مفاهیم در میان مردم هستیم. در دوران اصلاحات٬ شاید خیلی به مواردی چون حقوقبشر توجه نمیشد٬ اما امروز٬ حقوقبشر و رعایت آن از سوی حکومت به عنوان یکی از خواستههای اصلی معترضان مطرح میشود.
با این وضعیت٬ اصلاحطلبی سبز چه واکنشی میتواند در مقابل انتخابات داشته باشد؟ بخصوص آنکه اصلاحطلبی دوم خردادی همواره از انتخابات٬ به عنوان اولین و آخرین راه یاد کرده؟
توجه کنید که ما دو سال پیش شاهد برگزاری انتخابات پرمناقشهای بودیم که هنوز تبعات آن در جامعه وجود دارد. حاکمیت هم به شدت درگیر این مساله شده است. از افتخارات جمهوریاسلامی همواره این بوده که هر سال یک انتخابات برگزار کرده است. اما سال گذشته٬ انتخابات شوراها٬ به تعویق افتاد.این مساله گواهی بر این ادعاست که خود حاکمیت هم به خوبی میداند مساله انتخابات٬ هنوز حل و فصل نشده و این مشکل در جامعه وجود دارد. این بهترین فرصت برای جنبش سبز است که تلاش کند در این انتخابات حاکمیت را به چالش بکشد. اگر قرار باشد این انتخابات٬ برگزار شود بدون اینکه مشکل و مسالهای برای حاکمیت به وجود آید٬ این بدان معناست که تمامی هزینههای دو سال گذشته٬ اساسا بی جهت بوده است. تلاش جنبش سبز اکنون باید این باشد که به هر نحو ممکن٬ حاکمیت را به چالش بکشد و مشروعیت چنین انتخاباتی را زیر سئوال ببرد.
چگونه میتوان این مشروعیت را زیر سئوال برد٬ بدون اینکه در انتخابات شرکت کرد؟
ببینید٬ حاکمیت همواره در این سالها٬ در مجامع جهانی مدعی شده است که حداکثر آزادی در ایران وجود
دارد٬ احزاب و نیروهای سیاسی و مدنی و دانشجویی و … مشکلی ندارند٬ مطبوعات ازاد هستند و … این ادعایی است که حاکمیت همواره مطرح کرده. اما درداخل ما شاهد آن هستیم که تعداد بسیار زیادی از افراد تنها به دلیل ابراز عقاید خود زندانی میشوند٬ از حقوق اولیه و انسانی محروم می شوند٬ مطبوعات تعطیل میشوند و … ما باید بین حضور در انتخابات به معنای رایگیری و شرکت در فرآیند انتخابات به معنای اثربخشی بر آن٬ تفاوت قایل باشیم. فرصت انتخابات برای ما بهترین فرصت است که به هر شکلی تلاش کنیم رسوایی ادعاهای حاکمیت را موجب شویم. اینکه این حکومت٬ گرچه ادعای آزادی دارد٬ اما هرگز به لوازم آن پایبند نیست. البته نباید فراموش کرد که نحوه حضور باید به گونهای باشد که باعث گرم شدن تنور انتخابات و یا تبدیل شدن به هیزم انتخابات فرمایشی نشود.
راه حل عملی هم برای این کار دارید؟
این متن که از طرف دوستان سرافرازمان در زندان منتشر شده٬ در واقع قرار است آغاز کننده بحثی میان گروههای سیاسی در این زمینه باشد. میتوان روی ایدههای این مقاله بحث کرد٬ آنها را بسط و گسترش داد و درباره راهکارها به تفاهم رسید. از جمه راهکارهایی که در این لحظه به ذهن من میرسد٬ این است که زندانیان سیاسی٬ همگی کاندیدای انتخابات شوند. شما دقت کنید در ترکیه که همسایه ماست٬ افرادی از احزاب کرد کاندیدای انتخابات پارلمان و حتی انتخاب میشوند. دولت ترکیه هم که مدعی است آنها دست به مبارزه مسلحانه زدهاند٬ به بسیاری اجازه حضوردر پارلمان را میدهد. اعضای جنبش سبز همواره بر راههای مسالمتآمیز برای رسیدن به تغییرات تاکید داشتهاند. اگر جمهوریاسلامی ادعای برگزاری انتخابات آزاد را دارد٬ باید اجازه دهد که تمامی زندانیان سیاسی به عنوان کاندیدا وارد عرصه انتخابات شوند. از طرف دیگر٬ این انتخابات حتما باید با نظارت بینالمللی باشد. حتی اگر جمهوری اسلامی ناظران اروپایی و آمریکایی را قبول نمیکند٬ باید تلاش کرد از میان کشورهایی که به جمهوریاسلامی نزدیکترند - نظیر مالزی و ترکیه - ناظرانی در زمان انتخابات حضور داشته باشند و صحت وسلامت آن را تایید کنند.
اینها میتواند آزمونی باشد برای راستازمایی ادعاهای جمهوری اسلامی که انتخابات ما تا چه حد ازاد و تا چه حد سالم است. این گونه میتوان فهمید که حکومت قصد برگزاری انتخابات را دارد یا انتصابات
نقش پیششرطهای اقای خاتمی در این میان کجاست؟
پیششرطهای اقای خاتمی٬ به عنوان کف مطالبات مردم٬ البته نقش مثبتی دارد. اما باید تاکید کرد که اینها کف مطالبات مردم است. حتما آنها هم باید پیگیری شوند٬ اما حاکمیت باید بداندتا زمانی که این شرایط تغییر نکندو پیششرطها محقق نشود٬ داستان انتخابات وظلمهای پس از ان تمام نشده است. فرصت مجلس نهم٬ باتوجه به فضایی که در همه شهرهای ایران به میآید٬ فرصتی است برای اینکه جنبش سبز بار دیگر٬ نیروهای اجتماعی خود را به صحنه آورد و کوس رسوایی حاکمیت را نیز به صدا درآورد.