نگاه روز

نویسنده
بهاره خسروی

 آسیب شناسی سریال های روتین

هر شب…راس ساعت!

 

از عمر ساخت سریال های روتین شبانه در ایران – به شکل مناسبتی و غیرمناسبتی آن – چیزی بیش از 15 سال می گذرد. البته شکل تحول یافته آن، یعنی غیرمناسبتی و به شکل طنز شبانه تقریبا از سال 77 آغاز شده است. اگرچه “جنگ 77” همان طور که از اسمش پیداست یک جنگ تلویزیونی بود، اما بعدها و کم کم ماهیتی سریال گونه یافت و مقدمه ای شد بر سریال های طنز شبانه که در سال های بعد شکل جدیدی به خود گرفت. و تبدیل به یک گوه مشخص سریال سازی در تلویزیون شد. به واسطه همین سریالها تعدادی نویسنده خوش قریحه و طناز، چندین کارگردان جوان و تعداد بی شماری کمدین به تلویزیون راه یافتند و بهموفقیت های تجربه نشده ای رسیدند که تا همین اکنون نیز ادامه دارد. تا جایی که عده ای از آن ها از طریق تلویزیون وارد سینما شدند و موفقیت های تلویزیونی خود را در سینما ادامه دادند. البته در این جا منظورم از موفقیت بیش از هر چیز ارتباط با توده گسترده ای از مخاطبین است که شیفته خندیدن و قهقهه زدن اند.

اما سریال های روتین تنها مربوط به گونه طنزو موسوم به “نود شبی” آن نمی شود. سه نوع متفاوت دیگر نیزوجود داشت و در واقع دارد: سریال های ویژه نوروز، سریال های مناسبتی ماه رمضان و سریال های ویژه شب های تابستان؛ که این آخری چند سالی بیشتر از عمرش نمی گذرد. و با “نرگس” ساخته سیروس مقدم آغاز شد، بعدها با “ترانه ی مادری” (حسین سهیلی زاده) ادامه یافت و نمونه ی متاخرش نیز کار دیگری از مقدم به نام “رستگاران” بد که چند هفته پیش به پایان رسید. شاید به همه این ها بتوان سریال های مخصوص بهمن ماه (دهه فجر) و سریال های 20 دقیقه ای روتین که ماهیتی تله تئاتر گونه دارند (“نیمکت” و “مسافرخانه سعادت” هر دو ساخته محمد رحمانیان) را نیز اضافه کرد. که البته در قیاس با گونه های قبلی خود نامنظم تر و غیرمنسجم تر ساخته و پخش می شوند.

اما لزوم ساخت این سریال های روتین چیست؟ به طور کلی مجموعه های تلویزیونی با هدف سرگرمی سازی ساخته می شوند. در کنار این سرگرم ساختن سعی دارند تا به شکلی ضمنی (و درباره سریال های روتین متاسفانه عموما به شکل صریح و شعارزده) یک سری اصول و قواعد اخلافی،فرهنگی سیاسی و اجتماعی را توصیه و یا تقببیح و نکوهش کنند.یعنی واجد پیام و ازاین حیث، دارای جهت گیری خاص خود نیز باشند. به این جهت گیری های در سریال های رویت به زودی خواهم پرداخت اما ابتدا به مساله و خصیصه اصلی این نوع از سریال ها بپردازیم.

ارتباط گسترده و لاینقطع با انبوه مخاطبان. به طور کلی هر پدیده ای بر اثر تکرار مداوم و بی وقفه با مخاطبش، ارتباط محکم و دامنه داری با او برقرار می سازد. در تلویزیون نیز هرگاه برنامه ای برای مدت طولانی ادامه پیدا کرد تبدیل به قسمتی از فرهنگ مخاطبان آن شد، این در خصوص سریال های تلویزیونی بیش از هر چیزی به چشم می آید. سریالی که مثلا مدت پخش اش 9 ماه طول می کشد به طور نسبی در قیاس با سریالی که 3 ماه از آنتن شبکه ای پخش می شود مخاطب گسترده تری به خود می گیرد. برهمین اساس مخاطب ارتباط بیشتر و فراگیرتری با سریالی که هر شب از تلویزیون پخش می شود دارد تا سریالی که تنع هفته ای یک بار به روی آنتن می رود. پس تااین جا روتین سازی موفق می شود یکی از اهداف اصلی سریال سازی را کاملا با موفقیت از آن خود کند و آن ارتباط گسترده با مخاطبان است. از سوی دیگر این میزان ارتباط و جذب مخاطب باعث می شود تا مسوولین و سفارش دهندگان و تا حدودی خودس ازندگان این مجموعه ها بتوانند راحت تر حرف های خود را در قالب نمایشی به شکل تاثیرگذارتری بزنند. بر مبناب همین اصل هر سریال ( به خصوص از نوع مناسبتی) جهت گیری خاص خود را پیدا می کند و انگشت روی مساله ای مشخص می گذارد. در سریال های ماه رمضان  اصولا پیام های دینی – مذهبی و اخلاقی ازورای نمایش زاده می شود. حالا چه در قالب طنز  مثل “زیرزمین”- علی رضا افخمی- و چه در قابل ملودرام و حتی سینمای متافیزیک مانند “اغما” و “ر.ز حسرت” – هر دو ساخته سیروس مقدم-.  در سریال های ویِه ی ایم کاه سازندگان و در واقع سفارش دهندگان  سعی دارند تا از یکسو باورهای دینی و مذهبی مردم را تقوثت کنند و از سوی دیگر  مروج « عقاید سالم» فردی و اجتماعی  باشند.

 

منظور از سالم به طور کلی باورها و عقایدی است که دراستای تعاریف از ژیش ارایه شده ی مسوولین در حوزه های کلان دولتی قرار می گیرد؛ رعایت عدالت اجتماعی، حقوق شهروندی، احترام و ستودن جایگاه والدین، پایبند بودن  به ارزش های اخلاقی یه خصوص از نوع اسلامی آن و یا مثل امسال ( سال اصلاح الگوی مصرف) تاکی بر درست مصرف کردن. اما به طور کلی اصلی ترین پیام و جهت گیری ه سریال های ویِژه ی ماه رمضان تبلیغ و ترویج ارزش ها و باورهای دینی و مذهبی است. این انگشت اشاره در سریال های مخصوص ایام نوروز روی مساله ی دیگری گذاشته می شود و شکل دیگری به خود می گیرد. از لحاظ نمایشی اکثر سریال های این دوره از تمی طنز برخوردارند و اصلی ترین هدف آن ها ساخت لحظاتی خوش و مفرح در ایام تعطیل نوروز است. پسر  دخترهای جوانی که عاقبت به خیر می شوند (!) و مصایب و مشکلاتی که حل می شود. بدهی هایی که پپرداخت می شوند و گناه کارانی که بی گناهی شان ثابت می شود شماری از ویژگی های موضوعی این نوع از مجموعه های روتین است، مانند “ترش و شیرین” (رضا عطاران) و “مرد هزارچهره” (مهران مدیری). اگرچه در ورای همین سرخوشی هاایام اخلاقی – اجتماعی نیز زده می شود. چون اصولا در این سرزمین ممکن نیست اثری فاقد پیام باشد، حتی “خروس جنگی”!

 

در سریال های مخصوص دهه فجر تاریخ از ورای نمایش ورق می خورد. موضوعات سیاسی – تاریخی وجه اصلی اکثر قریب به اتفاق آثار نمایشی این دوران است. داستان ها یا درباره یکی شخصیت و مقطع خاص تاریخی با جهت گیری های ضخص سیاسی (و عموما مصادره به مطلوب شده) هستند و یا در پس زمینه ای از تاریخ و سیاست اتفاق می افتند. به هر حال این دو وجه جز انکار ناشدنی مجموعه های روتین این ایام می باشند. اما در سریال های تابستانی قضیه کمی فرق دارد. چون اصولا نام سریال مناسبتی را با خود حمل نمی کنند. اگرچه ویژه تابستان هستند اما مانند سریال های ماه رمضان یا ایام دهه فجر جهت گیری خاص مقطعی ندارند. این سریال ها که دراین چند سال اخیر تماما در قالب ملودرام ساخته شده اند، ملغمه ای از تبلیغ باورهای مذهبی، قبح و نکوهش رفتارهای زشت و ناهنجاری های فردی و اجتماعی و تایید و ترویج ارزش های اخلاقی در خانواده و اجتماع هستند. عنصر “ضد قهرمان” اصلی ترین خصیصه و موتور محرکه این سریال هاست. ضد قهرمان دیوصفتی که به راحتی نمی توان شکست اش داد؛ اگرچه در پایان به زشتی عمل خود پی می برد و دگرگون می شود و یا مکافات عمل اش را چنان می بیند که مو بر تن مخاطب سیخ می شود! تجربه و آمار و ارقام در این چند سال اخیر نشان داده که میزان ارتباط مخاطب با این سریال ها بیش از همه گونه های روتین دیگر است.

ویژگی های قصه در سریال های روتین خیلی پیچیده نیست. تمامی آن ها از یک فرمول ساده پیروی می کنند. یگ پی رنگ عموما ملودراماتیک  مبتنی بر تقابل خیر و شر و تعدادی داستان فرعی با شخصیت های فرعی که می آیند و می روند و در اکثر مواقع حکم حاشیه هایی را دارند که به طولانی تر شدن سریال کمک می کنند. این تقابل خیر و شر در هر سریال بنا بر مناسبت زمانی پخش اش (رمضان، فجر و …)و نوع مضمون و محتوای آن شکل نمایشی مختلفی به خود می گیرد. مثلا در سریال های ماه رمضان این تقابل خیر و شر یا در قالب عینی انسان وو شیطان است، مانند مجموعه های “او یک فرشته بود” (علی رضا افخمی) و “اغما” (سیروس مقدم). اما در ایام فجر این تقابل بر دوش نمونه های عینی تاریخی آن است. مثلا در قالب انقلابی مبارز و آزادی خواه (که در این جا منظور از آزادی همان جمهوری اسلامی است) با ساواکی و سرمایه دار و ارباب زاده ی طرفدار سلطنت است. در سریال های نوروزی نیز این تقابل و کشمکش در قالب مقدمه بین مثلا پدرزن دیوصفت و بی رحم و داماد ساده دل و بی پول و یا کلاهبردار هفت خط شیاد و مردی درستکار و صادق اما زخم خورده شکل می گیرد؛ مانند “مرد دو هزار چهره” (مهران مدیری) و “ماه عسل” (شاهد احمدلو).

 

 

حساب سریالهای طنز نود قسمتی را باید از تمام نمونه های ذکر شده جدا کرد. در آن جا الگو ساده تر از این حرف هاست. فقط کافی است یک مجموعه آپارتمانی و تعدادی زوج پیر و جوان ناهمگون داشته باشیم. اتفاقات یکی پس از دیگری شکل خواهند گرفت و موقعیت هایی طنز آن هم معمولا کلامی را به وجود خواهندآورد؛ مانند “زیر آسمان شهر” (مهران غفوریان) و “چارخونه” (سروش صحت). در این نوع سریال ها چیزی به نام خط داستانی اصلی که پی رنگ قصه را از ابتدا ال پایان مجموعه بسازد وجود ندارد. آن چه مهم است شخصیت ها و در واقع “تیپ های کمیک” است. البته در این بین یکی دو نمونه قابل تامل مانند “شب های برره” (مهران مدیری) یافت می شود که دارای خط داستانی اصلی هم بود.

بزرگ ترین مشکل سریال های روتین پایین بودن کیفیت نمایشی آن هاست؛ چه در بخش فیلم نامه نویسی و چه در بخش کارگردانی. شخصیت ها گاه بیش از حد  خوب و بد، سفید و سیاه، می شوند. بعضی از آن ها نیز فاقد عمق اند و چیزی فراتر از یک تیپ نمی شوند. و تازه همین تیپ ها نیز گاهی چنان مقوایی و باسمه ای اند که ذره ای همدلی برانگیز نمی شوند. ریتم داستان ها غالبا کند و مملو از صحنه های کش دار و بی مورد است. البته گاهی مقصر نویسنده و کارگردان نیست؛ سفارش دهنده درخواست مجموعه ای 30 قسمتی (برای ماه رمضان) و یا 50 قسمتی (برای تابستان) را کرده و حال آن که قصه کشش و قابلیت این تعداد قسمت و حجم زمانی را ندارد. همین جاست که خرده داستان های بی مورد و حشوگونه، پلان های بی تناسب و نالازم و صحنه هایی بیش از حد کند و پرطمانینه وارد کار می شوند. جدا از همه این ها گاه متن ها هنوز به اتمام نرسیده اند و در نیمه راه نگارش، ساخت مجموعه آغاز می شود و همین امر باعث تشتت و نامنسجم بودن بعضی لحظات و در پاره ای مواقع حتی کل یک سریال می شود. در سریال های طنز روتین نود شبی هم که دیگر چیزی به نام میزانسن و دکوپاژ و قاب بندی های زیبایی شناسانه اصلا جایی ندارد. و حرف زدن از آن ها به یک شوخی شباهت دارد. اگرچه در این چند وقت اخیر دقت و حساسیت کارگردان های کمدی ساز تلویزیونی کمی بیشتر از قبل شده اما همچنان تعدادی از این ضعف های تصویری پابرجاست و ادامه دارد. به هر حال این نوع روتین سازی ها همچنان ادامه دارد و در حال طی کردن مسیرش است. هر سال چیزی بین 7 تا 10 مجموعه مناسبتی و روتین شبانه از تلویزیون پخش می شود و نیمی از آن ها مورد تقدیر و ستایش روسا و مدیران تلویزیون قرار می گیرد. و تا مادامی که چنین است امیدی به بهترشدن و رشد کردن و هدر ندادن وقت و انرژی و اندیشه نیست. گرچه ما هم چنان امیدوار باقی می مانیم و چشم بر آینده می دوزیم؛ شاید تغییری حاصل گردد…کسی چه می داند.