فیلم روز♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

ghaedebazib.jpg

قاعده بازی چهارمین ساخته احمدرضا معتمدی فیلمی است کمدی. معتمدی سینما را با بیان آرای فلسفی اش آغاز کرد و چون داشت با کمبود تهیه کننده رو به رو می شد با سومین فیلمش دیوانه از قفس پرید به سینمایی گیشه ای تر روی آورد. آخرین ساخته او این روزها بر پرده سینما هاست و روز نگاهی دارد به این فیلم.

کمدی شلوغ

نویسنده و کارگردان: احمد رضا معتمدی- مدیر فیلمبرداری: فرج حیدری- تدوین: مصطفی خرقه پوش- تهیه کننده: بنیاد سینمایی فارابی- بازیگران: سعید پور صمیمی، اکبر عبدی، داریوش ارجمند، الناز شاکردوست، جمشید هاشم پور، گوهر خیر اندیش و…

خلاصه داستان: دختر و پسری دلباخته هم می شوند. یکی پولدار و دیگری فقیر. اما زمانیکه پسر برای خواستگاری می رود در می یابند پدر بزرگ هردوی آنها یک نفر است و به این ترتیب دو خانواده با هم درگیر می شوند.

احمد رضا معتمدی با ساختن دو فیلم هبوط و زشت و زیبا سعی کرد سینمایی تجربی و تصویری کاملا آمیخته به فلسفه را تجربه کند. اما این دو تجربه هم از نظر مردم و هم منتقدین محکوم به شکست شد. فیلم ها علی رغم ساختار حرفه ای شان نتوانستند آنگونه که باید از نظر محتوا با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند و از همین رو فرم انها هم درگیر پریشان گویی هایی شد که در عمل کارکردی نداشت. معتمدی که این دو فیلم را با تهیه کننده دولتی ساخته بود در عمل نمی دانست تهیه کننده خصوصی به هیچ وجه حاضر به ساخت چنین آثاری نیست و پس از ناکامی این دو فیلم، دیوانه از قفس پرید را که داستانی سر راست تر داشت برای بخش خصوصی جلوی دوربین برد. فیلم از بازیگران برجسته ای سود می برد و توانست در جشنواره نیز جوایزی را به خود اختصاص دهد اما در گیشه چندان پیشتاز تر از دو ساخته قبلی نبود.

این بار معتمدی فکر کرد برای ادامه فیلمسازی مجبور است بسیاری از خواسته های خود را در ذهن نگاه دارد و با یک اثر در اختیار گیشه پشت دوربین بایستد. حاصل این نگاه امروز بر پرده سینما های تهران است. یک کمدی موقعیت و بزن بکوب که بسیار هم سعی دارد بر نمونه های کلاسیک خود وفادار بماند. از همین رو ما اکبر عبدی و علیرضا خمسه را بعد از سال ها در هیات همان کمدین های دهه 60 می بینیم. 10 دقیقه اول فیلم به مخاطب نشان می دهد که معتمدی کمدی را می شناسد و می تواند با خلق لحظه هایی آبرومند تماشاگر را بخنداند. اما این 10 دقیقه اول که می گذرد فیلم به کلافی سردر گم تبدیل می شود که نشان ان را با فروکش کردن خنده های تماشاگر در سالن می توان دریافت.

یکی از مشخصات فیلم های کمدی داشتن داستان هایی عامه فهم و ساده است. کارگردان پس این لحظات ساده می تواند به خنداندن تماشاگر دست یابد. فیلم های چاپلین، کیتن و… را در ذهن مرور کنید به راحتی و در چند جمله می توانید داستان انها را مرور کنید. اما این اتفاق در مورد فیلم قاعده بازی رخ نمی دهد. زندگی دو گانه پدر بزرگ که سعید پور صمیمی نقش او را بازی می کند سرشار از شخصیت های مختلف است. هیچ یک از این شخصیت ها که نقش هرکدام را یکی از بازیگران مطرح سینمای ایران ایفا می کنند به اندازه کافی اجازه معرفی پیدا نمی کنند. حتی دوربین به اندازه کافی این فرصت را ندارد که روی آنها مکث کند. این معمای پیچیده با ورود شخصیت ابوالهول پیچیده تر می شود. شخصیتی که فقط مرموز است و نمی دانیم چه کسی است و چرا افراد خانواده با آنقدر از او می ترسند. از سوی دیگر پهنه اطلاع رسانی داستان آنقدر گسترده می شود که ما برای برخی لحظات طولانی شخصیت های اصلی رلا فراموش مکی کنیم. به طور مثال اکبر عبدی که از شخصیت های اصلی فیلم است ناگهان 20 دقسقه گم می شود و هیچ توضیحی برای نبودن وی در داستان در اختیار مخاطب قرار نمی گیرد. یا پس از اینکه نمی دانیم پدر بزرگ چرا ناگهان ناپدید شد، او هملت وار بر یکی از همسرانش وارد می شود و می گوید فردا باز می گردد و ما می فهمیم او بدل پدر بزرگ است. حال که او را اورده یا اصلا تعریف این شخصیت چیست و چه وظیفه ای در داستان دارد بماند.

تنها نقطه مثبت داستان که به خاطر خلق آن می توان به کارگردان و بیشتر بازیگر نقش اش جمشید هاشم پور دست مریزاد گفت شخصیت اقدس مرده است. مردی که دارای اختلالات جنسی است و نیمی زن و نیمی مرد به نظر می آید. در داستان هم پورصمیمی می گوید ما که نفهمیدیم او زن است یا مرد. هاشم پور در این نقش چهره ای زنانه دارد و کارگردان برای اینکه هیکل هاشم پور را که همواره برای مخاطب تداعی نقش های رزمی و بزن بهادر را می کرده پنهان کند وی را در طول داستان عاجز از حرکت نشان داده و روی یک تخت متحرک می نشاند. هاشم پور هم به زیبایی نقش خود را ایفا می کند و واقعا نمی توان تضییع حقی را که هیات داوران در مورد اهدای جایزه به او انجام داده نادیده انگاشت.

در هرحال آنگونه که قاعده بازی نشان می دهد، معتمدی هنوز نتوانسته از ذهنیت های پیچیده خود رهایی یابد. باید دید سینما در مسیر طبیعی خود او را به کجا می برد.