“اقدام به خودکشی در سالمندان افزایش یافته است”. این گفته حسن موسوی چلک، مدیرکل آسیبهای اجتماعی ستاد مبارزه با مواد مخدر در گفتگو با خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) است.
احمد شجاعی رییس پزشکی قانونی کشور نیز افزایش خودکشی را”نگران کننده” دانسته و گفته این مسئله نشان می دهد که سلامت روانی جامعه مطلوب نیست.
سالمندان به دلیل وابستگی و کم توانی و یا ترس از این دو در معرض افسردگی قرار دارند ولی باید بدانیم که افسردگی از نشانه های سالمندی نیست و اگر این گروه سنی تا این اندازه با افسردگی مواجه هستند که یک مقام مسئول خودکشی آنان را فزاینده اعلام کرده، باید در جستجوی دلایل و راهکار باشیم.
نخست آنکه باید بدانیم افسردگی در سالمندان با علائم و نشانه های متفاوتی همراه است؛ نشانه هایی که توسط اطرافیان جدی گرفته نمی شود و گاهی به عنوان عوارض سالمندی پذیرفته می شود. فرزندان احترام لازم را به آنها نمی گذارند و حرفهای آنها را جدی نمی گیرند. در بعضی مواقع هم مانند زمانی که امکانات مالی یا سلامتی داشتند محبوب نیستند. سالمندان از جمله گروههای اجتماعی تحت خشونت هستند که جامعه به خشونتی که علیه آنها روا داشته می شود بی تفاوت است.از همین رو ضرورت توجه به چگونگی و شیوه ها و پیامد های خشونت علیه سالمندان بیش از پیش مطرح می شود.
کارشناسان معتقدند به طور معمول از هر صد سالمند، پانزده نفر دچار افسردگی می شوند.از این میان، آن دسته از سالمندانی که در خانه های سالمندان زندگی می کنند، بیشتر گرفتار افسردگی می شوند. البته بسیاری از سالمندان افسردگی خود را پنهان می کنند، زیرا می ترسند مبادا کسی به مشکل آنها پی ببرد و به خاطر فرهنگ جامعه برچسب “دیوانه” به آنها زده شود. اگر احوالشان را بپرسید معمولا می گویند: “من ناراحت نیستم.” یا “من تنها نیستم.” چون نمی خواهند باری بر دوش خانواده شان باشند اما واقعیت این است که آنها وانمود می کنند که راحت و راضی هستند.
آنها در سوگ همسر، همسالان و یا همکاران قدیمی نشانه های متفاوتی از جوانان دارند. پس از مرگ عزیزان دچار شوک، ناباوری، بهتزدگی و احساس پوچی پایداری می شوندو احساس ترس یا اضطراب، بی خوابی و ناراحتی های مختلف جسمی در آنها پدیدار می شود. در حالی که اطرافیان سالمند کمتر به عوارض ناشی از سوگمندی اوتوجه می کنند و همین بی توجهی دوره بازگشت به زندگی عادی سالمندان را طولانی تر می کند و حتی آنها را در معرض خود کشی، روان پریشی یا از دست دادن اعتماد به نفس قرار میدهد. آنها بیش از حد ساکت می شوند و در خود فرو می روند. تمایلی به حضور در جمع ندارند و می خواهند تنها بمانند و حتی داروهایشان را مصرف نمی کنند. آنها از زندگی لذت نمیبرند و تمایلات خودکشی در آنها افزایش پیدا می کند و چه بسا در این افسردگی، اطرافیان مقصر اصلی هستند.
خشونت های روانی مانند تحقیر، سرزنش، اتهام، بی احترامی لفظی،تهدید، آزار و اذیت، محرومیت، منزوی کردن سالمند و خشونت اقتصادی که شامل در مضیقه قرار دادن قربانی است از جمله رفتار هایی است که علیه سالمندان به وسیله اطرافیان به کار گرفته می شود؛ رفتارهایی که منجر به یاس و نا امیدی، احساس حقارت، نداشتن شایستگی و خود ارزشمندی و نهایتا کناره گیری و مرگ خود خواسته آنها می شود.
بنابر این گزارش انجمن ملی سلامت روان (NMHA)، تنها ۴۲ درصد سالمندان برای درمان افسردگی خود اقدام میکنند. از بین آنها، بیش از ۵۵ درصد توسط پزشک عمومی درمان میشوند و تنها ۳ درصد از بیماران افسرده بالای ۶۵ سال به متخصص رواندرمانی مراجعه میکنند.
این امر، برای سالمندان مشکل آفرین است زیرا افسردگی در سالمندان به ندرت توسط پزشکان عمومی به درستی تشخیص داده میشود. بنابر گزارش NMHA، میزان تشخیص صحیح افسردگی توسط پزشکان عمومی کمتر از ۵۰ درصد است. بسیاری از نشانه های متداول افسردگی در سالمندان (مثل از دست دادن انرژی، کم اشتهایی و بیخوابی ) معمولاً به بیماریهای جسمی دیگر در این گروه سنی نسبت داده میشود. سالمندانی که دچار افسردگی هستند معمولاً برای درمان نزد روانشناس نمیروند بلکه این مشکل را به عنوان یک اختلال جسمی با پزشک خود مطرح میسازند. معمولاً چنانچه خستگی، سردرد و معده درد به درمان دارویی پاسخ ندهد مسأله را با پزشک در میان میگذارند،سالمندان بسیار بیشتر از جوانان چنین نشانههایی را به پزشک گزارش میکنند. در بعضی موارد، توهم نیز ممکن است پیش آید. این نشانهها ممکن است با نشانههای زوال عقلاشتباه گرفته شود.
سالمندان خود را به مرگ نزدیک احساس میکنند و حتی به دلیل رفتار اطرافیان دارای افکارتکرار شوندهای درباره مرگ و یا حتی آرزوی مرگ هستند. به همین دلیل ممکن است به خودکشی فکر و یا حتی اقدام به خودکشی کنند. این یک ملاحظه جدّی برای سالمندان افسرده است که باز اطرافیان به آن بی توجه هستند.
آنها احساس بیارزش بودن می کنند و به دلیل احساس سر بار بودن خود را سرزنش می کنند و یا خود را گناهکار می دانند.
آنچه مسلم به نظر میرسد این است که سالمند آزاری در کنار کودک و همسرآزاری در خانواده ها وجود دارد و تدوین قوانین و مقرراتی برای حمایت از سالمندان ضروری است. تشکیل انجمن های حمایت از سالمندان با مشارکت خود آنها و جوانان و تشکیل کارگروه و کمیته های حذف خشونت در ارتباط با سالمندان در سازمان های ذی ربط، توجه به آموزش خانواده ها در مورد خشونت علیه سالمندان و حساس سازی جامعه نسبت به پیشگیری و مقابله با سالمند آزاری از مواردی است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.