بررسی حکم قطع دست سارق

رامین شریفی
رامین شریفی

عمل سرقت از جمله اعمالی است که در شرع اسلام، مجرمانه دانسته شده و برای آن “حدّ” (یعنی، مجازاتی معیّن) تعیین گردیده است. این “حدّ” تعیین‌شده، بریدن دست سارق می‌‌باشد. در قرآن (آیه‌ی ۳۸ از سوره‌یِ المائده)، در این رابطه چنین آمده است:

در مورد [مجازاتِ] مرد دزد و زن دزد؛ قطع کنید دست‌هایشان را؛ به‌عنوان جَزَاء آن‌چه کسب نموده‌اند، و عقوبتی عبرت‌آموز از نزد الله.[1]

در این آیه، در وصفِ این مجازات، دو واژه به‌کار گرفته شده است؛ یکی واژه‌ی “جَزَاء” می‌باشد، و دیگری واژه‌یِ “نَکَال”. علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان، ذیل این آیه، چنین اظهار داشته داشته است:

ظاهراً، کلمه‌یِ “جزاء” در موضع حال از قطع باشد؛ قطعی که از جمله‌یِ “فاقطعوا” فهمیده می‌شود. معنای آیه در مجموع چنین است که دست دزد را قطع کنید، در حالی‌که این قطع عنوان کیفر داشته باشد؛ کیفر در برابر عمل زشتی که کرده‌اند، و در حالی‌که این بریدن عذابی است از ناحیه خدای تعالی. کلمه‌یِ “نکال” به‌معنای عقوبتی است که به مجرم می‌دهند تا از جرائم خود دست بردارد، و دیگران هم با دیدن آن عبرت بگیرند.[2]

پس برطبق این آیه، در صورت ارتکاب دزدی، دست دزد بایستی قطع شود تا هم آن دزد کیفر گناه خود را ببیند، و هم این بریده شدن دست درس عبرتی برایِ افراد جامعه‌ی اسلامی باشد (تا جرأت کمتری برای ارتکاب آن پیدا کنند). در تفسیر ابن کثیر، ذیل این آیه، (به نقل از ورژن کوتاه‌شده‌یِ آن که احادیث ضعیف و اسرائیلیات، توسطِ گروهی از علمایِ اهل‌سنت، از متن تفسیر حذف شده‌اند) چنین آمده است:

الله حکم و امر نموده است که دستِ دزد، مرد یا زن، قطع گردد. در دوران جاهلیت، این [دست‌بریدن] مجازاتِ دزدی نیز بود، و اسلام این مجازات را تأیید نمود و نگه‌داشت. … قوائد دیگری نیز هستند که اسلام، پس اعمال تغییراتی در آن‌ها نگه‌شان داشت، مانند دیة (= پول خون). راجع به این‌که بریدن دستِ‌ دزد چه هنگامی ضروری می‌گردد، در الصحیحین، به نقل از ابوهریره، چنین ثبت شده است که رسول الله گفت: “لَعَنَ اللهُ السَّارِقَ یَسْرِقُ الْبَیْضَةَ فَتُقْطَعُ یَدُهُ، وَیَسْرِقُ الْحَبْلَ فَتُقْطَعُ یَدُه” (خدا سارقی که تخم‌مرغ بدزدد را لعنت کند، و برای همین، دستش قطع می‌شود؛ و آن‌‌کس را که طناب بدزدد، و برای همین، دستش قطع می‌شود.[3]) البخاری و مسلم، ثبت کرده‌اند که عایشة گفت که رسول الله گفت: “تُقْطَعُ یَدُ السَّارِقِ فِی رُبْعِ دینَارٍ فَصَاعِدًا” (دستِ دزد، برای [دزدی‌یِ] یک‌چهارم دینار یا بیشتر، قطع می‌شود.[4]) مسلم ثبت نموده است که عایشة گفت که رسول الله گفت: “لَا تُقْطَعُ یَدُ السَّارقِ إِلَّا فِی رُبْعِ دینارٍ فَصَاعِدًا” (دست دزد را قطع نکنید، مگر برای [دزدی‌یِ] یک‌چهارم دینار یا بیشتر.) [5]

این‌که بریدن دستِ دزد، در پیش از اسلام، به‌واقع در بین قبایلی از اعراب انجام می‌شده، در کتاب ملل و نحل نیز تأیید شده است.6 این‌که منشاء این حکم در قرآن اعراب جاهلی باشند، بعید به نظر نمی‌رسد؛ به‌ویژه که در شرع یهودیان برای دزدی یا سرقت، چنین مجازاتی مقرر نگردیده است. همچنین در بین مللِ دیگر (مانند‌ رومیان و یونانیان) چنین مجازاتی برای دزدی رواج نداشته است. البته، برخی از اسلام‌پژوهان این احتمال را مطرح نموده‌اند که ممکن است این حکم تحتِ تأثیر نفود پارسیان ابداع شده باشد.[8]و[9]

در شرع تورات، عمل سرقت و دست‌برد (גְּנֵבָה וּגְזֵלָה؛ Theft and Robbery) عملی مجرمانه دانسته شده است. دزدی از جمله کارهایی است که انجام آن‌ها در “ده-فرمان” ممنوع اعلام شده است.[10] البته در تورات، احکام مختلفی برای دزدی‌های گوناگون وضع شده، امّا این احکام کاملاً با آن‌چه در قرآن در این‌باره وضع شده، متفاوت هستند. به‌عنوان نمونه، در فرازهایِ زیر، در تورات چنین تشریع شده است:

خداوند این دستورات را به موسی داد: هرگاه کسی نسبت به من گناه کرده، از پس دادن چیزی که پیش او گرو گذاشته شده خودداری نماید یا در امانت خیانت ورزد، یا دزدی کند یا مال همسایه‌اش را غضب نماید، و یا این‌که درباره‌یِ چیز گم‌شده‌ای که پیدا کرده دروغ بگوید و قسم بخورد که پیش او نیست، روزی که جرم او ثابت شود، باید اصل مال را پس بدهد و یک‌پنجم ارزش آن را نیز به آن افزوده، به صاحب مال بپردازد.[11]

هرکس، چه مرد باشد چه زن، هرگاه به خداوند خیانت کرده، خسارتی به کسی وارد آورد، باید به گناه خود اعتراف نموده، علاوه بر جبران خسارت، یک‌پنجم خسارت وارده را نیز به شخص خسارت‌دیده بپردازد.[12]

نیز، کسی که به دزدی محکوم شده، امّا از عهده‌ی پرداختِ کامل غرامت برنیاید، بایستی به غلامی فروخته شود.[13] البته، در تورات، درباره‌ی چنین غلامانی، این‌چنین تشریع شده است:

هرگاه غلامی عبرانی بخرید، چه مرد باشد چه زن، باید پس از شش سال خدمت، در سال هفتم او را آزاد نمایید. او را دستِ خالی روانه نکنید، بلکه هدیه‌ای از گله و غله و شراب مطابق با برکتی که خداوندْ خدای‌ِتان به شما بخشیده است، به وی بدهید. به خاطر آورید که در سرزمین مصر بَرْده بودید و خداوندْ خدای‌ِتان شما را نجات داد.[14]

چنین به نظر می‌آید که قوانین و جرایم وضع شده در تورات، در اصل در راستای جبران خسارت واردشده هستند تا اِعمال مجازات‌هایی بسیار سخت (چون قطع عضو)، و ایجاد رعب و وحشت در جامعه.[15] البته، کسی که مرتکب دزدی می‌شود، علاوه بر جبران خسارت واردشده، بایستی یک‌پنجم ارزش آن‌چه دزدیده است را نیز به‌عنوان جریمه‌ی کار خلافی که مرتکب شده، بپردازد. (البته، در موارد خاصّ این مبلغِ اضافه، مقدارش بیشتر است.[16]) اگرهم که دزد دست‌گیر شده، توان پرداخت غرامت را نداشته باشد، بایستی به‌عنوان یک غلام  فروخته شود و با خدمت و کار کردن، آن را بپردازد.

در مجموعه-قوانین حمورابی (که تاریخ تدوین آن را تا سال ۱۷۰۰ پیش از میلاد تخمین زده‌اند) نیز، چنین حکم شده است که کسی که از مردم عادی (گاو نر، یا گوسفند، یا خوک، یا قایق) دزدی کند، بایستی ده-برابر آن را عوض دهد. البته، در صورتی‌که توان پرداختش را نداشته باشد، باید اعدام شود.[17] برطبق اسناد موجود، در میان رومیانِ باستان، دزدی که در حین ارتکاب دزدی دست‌گیر می‌شد (manifest theif)، در صورتِ بَرْده نبودن، مجازاتش شلاق خوردن و فروخته شدن به شخص خسارت‌دیده بود؛ و در صورت بَرْده بودن، او اعدام می‌شد. (البته، در جاهایی، مجازات چنین دزدی‌یی، پرداختِ‌ چهار-برابر ارزش خسارتِ واردشده بود.) دزدی نیز که در حین ارتکاب دزدی دست‌گیر نمی‌شد (non-manifest theif)، بایستی دو-برابر ارزش خسارتِ وارد‌شده را می‌پرداخت.[18] یونانیان باستان نیز عموماً، قوانین مشابهی برای دزدی داشتند.[19]

کلاً، چنین به نظر می‌آید که مجازات ایجاد نقص‌-عضو بر بدن دزد یا قطع عضوی از بدن او، به‌عنوان کیفر دزدی، مجازاتی است که پیش از اسلام، بیشتر در بین قبایلی از اعراب بدوی رایج شده بود. سطح فرهنگی و شکل زندگی آنان در این سرزمین، بایستی چنان بوده باشد که اِعمال چنین مجازات‌ها و انتقام‌گیری‌ها را به‌سادگی برمی‌تافت. به نظر طبیعی می‌آید که در نزد آنان، بریدن دست یا پایِ دزد (یا سایر کسانی که باعث سلب امنیت و آسایش می‌گردیدند)، به‌عنوان عاملی هشداردهنده و رعب‌انگیز، کار معقول و حکیمانه‌ای به‌شمار می‌آمد. در قرآن، آیه‌یِ ۳۳ از همان سوره‌یِ المائده، جزایِ کسانی که “با الله و رسولش پیکار می‌کنند و در زمین به‌فساد می‌کوشند”[20] چنین دانسته شده است:

[این افراد بایستی] کشته شوند، یا بر-دار آویخته گردند، یا دست‌ها و پاهای‌ِشان در خلاف جهت هم قطع شود، یا از آن سرزمین تبعید گردند.[21]

از قول فرعون نیز، در‌ آیه‌هایِ ۱۲۳-۱۲۴ از سوره‌یِ الاعراف، چنین آمده است:

فرعون گفت: “پیش از آن‌که به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! قطعاً، این مکری است در شهر که (با یک‌دیگر) سگالیده‌اید تا مردم آن را از آن اخراج کنید. پس، به‌زودی خواهید دانست. همانا، دست‌ها و پاهای‌ِتان را به‌خلافِ جهت هم قطع می‌کنم. سپس، شما را جملگی بر-دار خواهم کشید.”[22]

این قبیل آیات شاهدی هستند مبنی بر این‌که مجازات‌هایی چون قطع دست یا پا، در بین اعراب بدوی مجازات‌های معقول و مناسبی، به‌شمار می‌آمده‌اند و در اصل، از زمره‌یِ مجازات‌های عبرت‌آموزی دانسته می‌شدند که از طریق ایجاد هراس در دل دشمنان یا خلاف‌کاران، ابزاری برای پیش‌گیری از خلاف‌کاری‌ها و/یا سرکوب مخالفت‌های بیشتر بودند.

کلاً، چنین به نظر می‌آید که رواج این قبیل مجازات‌ها بیشتر تحتِ تأثیر محیطِ پیدایش آن‌ها بوده است؛ و آن‌ها، در اصل، متعلق به همان مقطعی بوده‌اند که در آن به‌طور طبیعی به‌کار گرفته می‌شدند. بر این اساس، به نظر روشن می‌آید که در جوامع دیگری که دارای ساختارهای اجتماعی/فرهنگی‌یِ اساساً متفاوت هستند، اِعمال چنین مجازات‌هایی، نه‌تنها محتملاً آن تأثیر مطلوب را اصلاً ندارد، بلکه به منشاء بسیاری از عوارض و آسیب‌های بسیار بد و عمیق در اجتماع نیز تبدیل می‌گردد.

 

پی‌نوشت:

[1] وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدیَهُمَا جَزَاء بمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزیزٌ حَکِیمٌ

[2] رک. تفسیر المیزان، تفسیر عبارتِ “جَزَاء بمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ” (در آیه‌ی ۳۸ از سوره‌ی المائده).

[3] رک. صحیح البخاری، جلد ۸، کتاب ۸۱ (کتاب الحدود)، حدیثِ شماره‌یِ ۷۷۴؛ صحیح مسلم، کتاب ۱۷ (کتاب الحدود)، حدیثِ شماره‌یِ ۴۱۸۵. [ ]

[4] رک. صحیح البخاری، جلد ۸، کتاب ۸۱ (کتاب الحدود)، حدیث‌هایِ شماره‌یِ ۷۸۰و۷۸۱و۷۸۲؛ صحیح مسلم، کتاب ۱۷ (کتاب الحدود)، حدیثِ شماره‌یِ ۴۱۷۵و۴۱۷۷. [ ]

[ ] Muhammad Muhsin Khan, The Translation of Meanings of Sahih Al-Bukhari, 3rd edition, Copyright © M.A. QAZI 1976.

Sahih Muslim, rendered into English by ‘Abdul Hamid Siddiqi, Copyright © Sh. Muhammad Ashraf, Lahore.

[5] Tafsir Ibn Kathir Juz’ 6 (Part 6): An-Nisaa 148 To Al-Ma’idah 81, Part 6

By Muhammad Saed Abdul-Rahman, Copyright © Muhammad Saed Abdul-Rahman, 2009, Chapter 5: Al-Maidah (The Table, The Table Spread), pp. 179-180.

[6] Al-Milal wa al-Nihil, Muhammad ibn ‘Abdalkarim al-Sharastani, Vol. 2, Chapter on the opinions of the pre-Islamic Arabs

[7] E. J. Brill’s first encyclopaedia of Islam, 1913-1936, Volume 2, by Martijn Theodoor Houtsma, Copyright © 19271987 by E. J. Brillm, Leiden, The Netherlands, Entry: Sãrik, p. 173.

[8] Ibid.

[9] البته، در قانونی از مجموعه-قوانین حمورابی نیز، مجازاتِ قطع دست برای دزد مقرر شده؛ آمده است: “اگر مردی مرد دیگری را استخدام کند تا در زمینش کار کند، و به او بذر قرض دهد، و گاوها را به او بسپارد، و او را به شخم زدن زمین بگمارد، و اگر آن مرد بذر برای کاشت یا سایر علوفه‌ را دزدیده باشد و چیز دزدی پیش او یافت شود، باید دستش را قطع کنند.” البته، به نظر می‌آید این حکم تنها یک حکم خاصّ و برای شکلی خاصّ از دزدی هست؛ و در این مجموعه-قوانین، حکم عمومی برای دزدی (آن‌طور که در قرآن تشریع شده) قطع دست نیست.

Cf. Hammurabi’s laws: text, translation, and glossary, by M. E. J. Richardson, Copyright © 2000 Sheffield Academic Press, p. 113.

[10] رک. کتاب‌‌ِمقدس (ترجمه‌ی تفسیری)، فرازهایِ خروج ۲۰ : ۱۳؛ تثنیه ۵ : ۱۷.

[11] همان‌جا، فرازهایِ لاویان ۶ : ۱-۵.

[12] همان‌جا، فرازهایِ اعداد ۵ : ۵-۶.

[13] رک. همان‌جا، فراز خروج ۲۲ : ۲.

[14] همان‌جا، فرازهایِ تثنیه ۱۵ : ۱۲-۱۵.

[15] البته، لازم به ذکر است که در تورات، تنها در یک‌جا (در فرازهای تثنیه ۲۵ : ۱۱-۲)، مجازاتِ بریدن دست مقرر شده است؛ آن‌هم دستِ زنی که حین دعوای شوهرش با مردی دیگر، عورت آن مرد دیگر را با دست بگیرد. با این وجود، چنین به نظر می‌آید که تشریع این حکم ناشی از حساسیت بالایی است که شرع تورات برای نجابتِ فردی، عفّت و پاکی جنسی، قائل شده است. جالب این‌جاست که در مجموعه-قوانین حمورابی (رک. بخش ۱۹۵ از این قوانین)، مجازاتِ کسی که پدر خود را مضروب سازد نیز، قطع دست دانسته شده است.

Cf. Hammurabi’s laws: text, translation, and glossary, by M. E. J. Richardson, Copyright © 2000 Sheffield Academic Press, p. 103.

[16] رک. کتاب‌ِمقدس (ترجمه‌ی تفسیری)، فرازهایِ خروج ۲۲ : ۱-۱۵.

[17] Hammurabi’s laws: text, translation, and glossary, by M. E. J. Richardson, Copyright © 2000 Sheffield Academic Press, p. 45.

[18] Cf. A dictionary of Greek and Roman antiquities, edited by Sir William Smith, New York: Harper & Brothers Publishers (1857), Entry: Furtum, p. 463; Also: A compendium of Roman law, by Gordon Campbell, Law Publishers, Bell yard, Temple Bar (1878), p. 224.

[19] Cf. The Cambridge companion to ancient Greek law, edited by Michael Gagarin & David J. Cohen, Copyright © Cambridge University Press 2005, pp. 221-222.

[20] مودودی، در رابطه با شأن نزول سوره‌ی المائده، می‌نویسد: “این سوره نازل شد تا مناسب شرایط تغییریافته[یِ جامعه/حکومت اسلامی] باشد؛ شرایطی که با آن‌چه هنگام نزول سوره‌های آل‌عمران و النساء مستولی بودند، تفاوت داشتند. آن‌هنگام شوکِ عقب‌نشینی در اُحُد مناطق اطراف مدینه را برای مسلمانان خطرناک ساخته بود، امّا اکنون اسلام تبدیل به یک قدرتِ آسیب‌ناپذیر شده بود و تسلط حکومتِ اسلام، از نجد در شرق گرفته تا دریای سرخ در غرب، و از سوریه در شمال گرفته تا مکّه در جنوب، گسترش یاقته بود.”

Cf. Ibid. 5, at p. 50.

[21] إِنَّمَا جَزَاء الَّذینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ

[22] قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَـذَا لَمَکْرٌ مَّکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لأُقَطِّعَنَّ أَیْدیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ