در مورد پرونده هستهای ایران، سخن بسیار رفته است. با این وجود این پرونده حرفهای زیادی برای گفتن دارد و به نظر میرسد که افراد زیادی در تار موی این معشوق گرفتار آمدهاند. آقای البرادعی چنان به ناز و عشوههای این پرونده دل سپرده است که گویی به این زودیها ما قادر به دل کندن و جدایی از آن نیستیم.
گزارش بلند بالای وی که تاب همه نوع تفسیر را دارد و تقریباً هر کسی از ظن خود میتواند یار آن گردد و آن را سند موفقیت خود معرفی کند حکایت از رابطه عاشقانه مدیرکل محترم آژانس با این پرونده دارد و به طوری میخواهد همیشه روی میزش باشد و به برکت آن، جوایز مختلفی دریافت کرده و بزرگان عالم از چهار گوشه جهان به دیدارش بشتابند. رویای آقای البرادعی این است که در تاریخ بماند و صدها آفرین به هوش و تدبیرش از صلحطلبان جهان نثارش گردد. او شوالیهای است که فقط با شیرینزبانی دل همه را به دست آورده و بر بام افتخار دیپلماسی راه یافته است؛ این زبانی که به طعم کیک زرد و جوهرنمک و قدری هم فلفل و اسید خو گرفته است، چنان چرب و نرم است که میتواند دل ایران، آمریکا، روسیه، چین، اروپا و سایرین را به دست آورد،که گفته است هنر نزد ایرانیان است و بس؟ ایران انحرافی از پیمان NPT ندارد ولی آژانس نمیتواند در مورد ماهیت صلحآمیز بودن فعالیت هستهایاش با اطمینان اظهارنظر کند. ایران در ماههای اخیر بر سطح همکاریهای خود افزوده است ولی اطلاعات آژانس در مورد فعالیت فعلی کمتر است. ایران باید به اعتمادسازی ادامه داده، به پروتکل الحاقی عمل کند و به قطعنامههای شورای امنیت در خصوص تعلیق غنیسازی عمل کند و البته بهتر است با آمریکا به مذاکره بنشیند. رویای آقای البرادعی این است که زبان دیپلماتیک وی در دانشگاههای دنیا تدریس شود و او آقای دیپلماسی قلمداد گردد. آمریکا نیز به پرونده هستهای ایران علاقهمند است و به برکت این پرونده دوستان قدیمی را دوباره دور هم جمع کرده، بار پرونده عراق را سبک نموده و موفق شده است همدلی روسیه و چین را در شورای امنیت به دست آورده و این پرونده را همچنان در شورای امنیت باز نگهدارد و ایران را به عنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالملل معرفی کند. او همه گرفتاریهای بینالمللی را ناشی از پرونده هستهای ایران میداند و به برکت این پرونده، کاسبی خوبی با کشورهای حوزه خلیج فارس راه انداخته است.
با خطر- خطر گفتن، طبع شعر آقای سارکوزی را بیدار کرده و او تنها مصراع بیقافیه خود <بمب ایرانی یا بمباران ایران> را سروده است. این پرونده، فرانسه و چین را هم سر سفره عقد نشانده و قرارداد 30 میلیارد دلاری در وسط سفره قرار گرفته است. رویای سارکوزی ایران را منزوی میکند و در لبنان به دنبال تکمیل شعر خود میگردد. چین در آستانه برگزاری المپیک 2008 نمیخواهد در خصوص وضعیت حقوق بشر و اوضاع تبت و هنگکنگ حرفهای بدآهنگ بشنود. رویای چین شاید گرم کردن تنور مهربانی آمریکاییهاست. روسیه در خصوص استقرار سپر موشکی و اوضاع چین و سازمان تجارت جهانی، نفت و گاز خزر، مهربانی بیشتری از آمریکا طلب میکند و رویای همنشینی بیشتری با بزرگان دنیا دارد. هند نیز رویای خود را دارد و همنشینی هستهای با آمریکا به مذاقش خوش آمده است، آلمان هم در رویای عضویت دائمی در شورای امنیت با پرونده هستهای راه را هموار میبیند. چه بستر نرمی، چه سخاوتی؛ اما من ایرانی بیش از دیگران حق دارم که رویای خود را داشته باشم. رویای من این است که نهتنها در فناوری هستهای برای مصارف صلحآمیز، ایران سرآمد کشورها باشد و نام آن بر قله افتخار علم و دانش بدرخشد بلکه سطح زندگی روزمره مردم نیز از برکت پیشرفتهای علمی ارتقای یافته و دیگر از فقر، بیکاری، سوءتغذیه، بیسوادی، نابهنجاری، کارتنخوابی، فقدان مسکن مناسب، افسردگی و… خبری نباشد و یکباره برای همیشه از جرگه کشورهای در حال توسعه یا توسعهنیافته خارج شویم. ما هم مثل کشورهای دیگر از تکنولوژی مدرن برای حضور در کرات دیگر برخوردار شویم، قادر به اکتشاف و پژوهش در اعماق دریا باشیم، در عرصه ساخت هواپیماهای مسافربری با کشورهای دیگر از رقابت برخوردار باشیم، با توسعه صادرات غیرنفتی، سهم عادلانهای در تقسیم کار بینالمللی داشته باشیم و همانند چین به رشد اقتصادی دورقمی دست پیدا کنیم. آیا پرونده هستهای فرصت و استعداد تحقق چنین ایرانی را فراهم خواهد آورد؟ گزارش آقای البرادعی بهرغم تأیید همکاریهای سازنده ایران، بر اجرای قطعنامههای شورای امنیت در خصوص تعلیق غنیسازی پافشاری میکند. اعضای دائم شورای امنیت و از جمله چین نیز خواستار اجرای این قطعنامهها شدهاند. به نظر میرسد که حرکت برای تصویب قطعنامه، دیگر شروع شده باشد و بر خلاف میل ما، پرونده هستهای در نهادهای بینالمللی بسته نشده است و نحوه عمل به قطعنامههای شورای امنیت، کلید خروج از بنبست تعریفشده است. تعریف حق در چارچوب حقوق بینالملل با مفهوم آن، بنا به نظام ارزشی، فلسفی و فرهنگی ما متفاوت میباشد.
حق ایران در فعالیتهای هستهای از نظر نظام ارزشی و مؤلفههای ملی در حد حق آمریکا و روسیه و دیگر قدرتهای بزرگ است. آنها بدون هیچ محدودیت و حتی نظارت آژانس بینالملل انرژی هستهای به تولید سوخت هستهای حتی برای مصارف غیرصلحآمیز ادامه میدهند. اما ایران در چهارچوب معاهده NPT فعالیت صلحآمیز هستهای خود را باید زیر نظر آژانس بینالمللی هستهای ادامه دهد و محدودیتهای معاهده NPT و شیوه نظارت آژانس را بپذیرد. آمریکا و روسیه و سایر اعضای دائم شورای امنیت به لحاظ داشتن حق وتو از مصونیت در جامعه جهانی برخوردارند، به این عبارت که هرگز قطعنامهای در شورای امنیت علیه آنها و متحدانشان تصویب نخواهد شد اما فعالیت هستهای ایران بنا به برداشتهای شورای امنیت که یک ارگان سیاسی بوده و صلاحیت احراز تهدید صلح و نقض صلح را دارد، تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی قلمداد شده است. از اینرو رویای ایرانی باید با واقعیت موجود و محدودیتهای تعریفشده در ساختار سیاسی، حقوقی و نظامی جامعه جهانی شکل بگیرد.
عدم توجه به واقعیتها و محدودیتهای موجود در پرونده هستهای موجب میگردد که ایران وسیلهای برای تحقق رویاهای کشورهای دیگر باشد. برای مدیریت پرونده هستهای در مسیر تحقق منافع ملی ایران، باید برای خروج پرونده هستهای از شورای امنیت به چارهجویی پرداخت. اعضای دائم شورای امنیت بر اجرای مصوبات خود در خصوص تعلیق غنیسازی پافشاری میکنند و حقوق بینالملل موجود نیز از مواضع آنها حمایت میکند. آیا کارشناسان پرونده هستهای راه دیگری غیر از تعلیقسازی برای جلب اعتماد و متقاعد کردن اعضای دائم شورای امنیت میشناسند؟ اگر چنین راه و چارهای وجود دارد، چرا در معرفی آن تعلل میشود؟ متأسفانه اعتمادسازی که یک مفهوم تجریدی است در حوزه حقوق و به صورت عینی و مصداقی قابل شناسایی نمیباشد. از اظهارات آقای البرادعی و اعضای 1+5 چنین استنباط میگردد که مسیر اعتمادسازی از تعلیق غنیسازی میگذرد. آیا کارشناسان ایرانی میتوانند بدون تعلیق غنیسازی به اعتمادسازی بپردازند؟ به نظر میرسد که مذاکرات طولانی و نشستهای متعدد کارشناسان هستهای ایران با مقامات آژانس و با بعضی از اعضای دائم شورای امنیت، فرمول قابل قبولی که بدون تعلیق، اعتمادسازی صورت بگیرد، تولید نکرده است و از طرف دیگر، کشورهای 1+5 با کمک البرادعی حاضر به انعطافپذیری در خصوص چگونگی تعلیق زمان آن میباشند به نحوی که به فعالیت علمی ایران در زمینه فعالیت هستهای لطمهای وارد نشود. مسوولیتپذیری در مقابل صلح و امنیت بینالمللی یک پیروزی و حرکت از موضع قدرت است. با انعطافپذیری مسوولانه، ایران میتواند مسیر تحقق رویای ایرانی را هموار کرده و راه را بر تحقق رویاهای کشورهای دیگر ببندد. در غیر این صورت و با از دست دادن فرصتها، ممکن است امکانات و فرصتهای ما در خدمت تحقق رویاهای دیگران قرار بگیرد.
منبع: روزنا