نگاه

نویسنده
مرضیه حسینی

نگاهی به فیلم “چه خوبه که برگشتی” ساخته داریوش مهرجویی

کمدی پرفروش به سبک مهرجویی

 

کارگردان: داریوش مهرجویی، تهیه‌کننده: داریوش مهرجویی، رضا درمیشیان، بازیگران: رضا عطاران، حامد بهداد، مهناز افشار، همایون ارشادی، علیرضا جعفری، راضیه فرجی، علی‌اصغر طبسی و… با حضور رویا تیموریان و حسن پورشیرازی- مدیر هنری: داریوش مهرجویی ـ نویسندگان فیلمنامه: داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر (بر اساس طرحی از گلی ترقی و برگرفته از داستانی اثر نیکلای گوگول) ـ مدیر فیلمبرداری:‌ بهرام بدخشانی ـ تدوین: هایده صفی‌یاری ـ صدابردار: نظام‌الدین کیایی ـ طراحی و ترکیب صدا: محمدرضا دلپاک ـ تدوین صدا: حسین مهدوی ـ موسیقی متن: کریستف رضاعی ـ طراح صحنه: امیرحسین قدسی ـ طراح لباس: وحیده محمدی فرـ طراح چهره‌پردازی: فریور معیری ـ جلوه‌های بصری: امیرسحرخیز، کامران سحرخیز ـ مدیرتولید: مهدی بدرلو ـ عکاس: ساتیار امامی ـ سرمایه‌گذاران: داریوش مهرجویی، مریم شفیعی ـ محصول کانون ایران نوین و داریوش مهرجویی - پخش: فیلمیران.

خلاصه داستان: فرزاد، دندان‌پزشک (حامد بهداد)، پس از سال‌ها به ایران می‌آید تا به دور از مشغله‌های زندگی کاری‌اش، در وطن استراحتی بکند. اما ورود او هم‌زمان می‌شود با پیدا شدن شی مرموزی که به “یوفو” شباهت می‌برد. دکتر یاسمین (مهناز افشار) رفاقت دیرینه‌ی فرزاد و کامبیز (رضا عطاران) را که سال‌هاست در همسایگی هم و در کنار دریا زندگی کرده‌اند دستخوش جنگ و دعوا می‌کند و…

در دنیای سینما کارگردانان بسیاری هستند که در ژانرهای گوناگون فیلم ساخته‌اند، اما از میان آن‌ها تنی چند موفق بوده و از آزمون گوناگونی، سربلند بیرون آمده‌اند. برای نمونه می‌توان از استنلی کوبریک نام برد که در ژانر وحشت، علمی تخیلی، جنگی، سیاسی، خانوادگی و… فیلم ساخته است. داریوش مهرجویی این بار با فیلمی خلاف قاعده آمده است: یک کمدی تمام عیار! که گاه به ورطه‌ی کمدی‌های اسلپ استیک هم می‌افتد، که عیب نیست و اصلن نفس کمدی ساختن او هم عیب نیست. بیلی وایلدر کارگردان بزرگ سینمای کلاسیک، کمدی‌های زیادی در کارنامه‌اش دارد و در کنار همه‌ی آن‌ها، غرامت مضاعف، شاهکار فیلم نوآر را هم ساخته است. اما نگاهی به آثار کسی مثل وایلدر ما را شگفت‌زده می‌کند و انگشت به دهان که؛ به زحمت می‌توانی فیلم ضعیفی را در آثارش پیدا کنی… بله داریوش مهرجویی باز هم ما را شگفت‌زده کرد؛ او این بار کمدی ساخته و یک کمدی تمام عیار! اما آیا نباید رد پایی هم از خود مهرجویی در این اثر ببینیم؟ فیلم‌نامه چه نکته‌ی قابل عرضی برای مخاطب دارد؟ این اقتباس ادبی از داستان نیکلای گوگول، چه مسئله‌ی مهمی را برای تماشاگر نمایش می‌دهد؟ مگر مهرجویی آن اقتباس درخشان از داستان‌های سالینجر در “پری” را در کارنامه ندارد؟ (ترکیب دو داستان “فرانی و زویی” و “یک روز خوش برای موز ماهی”) یا مگر او تحت تاثیر مجموعه آثار فلینی و بوف کور هدایت، “هامون” را نساخته است که چند نسل از ایرانیان با آن زندگی کرده‌اند و به سرعت به فیلم کالت بدل شده است؟ ساختار شل و وارفته‌ی فیلم، فرم بی‌هدفی که به در و دیوار می‌خورد، لحنی که اصلن معلوم نیست عوامانه است، روشنفکرانه است، و شخصیت‌پردازی تکراری و دستمالی‌شده‌ی آدم‌های فیلم، همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا فیلمی درجه‌ی دو ساخته شود. چه می‌شود که بزرگان سینمای ایران، برعکس سینماگران فرهنگ‌های دیگر، هر چه رو به کهن‌سالی می‌روند، آثاری که تحویل می‌دهند، بد و بدتر از قبل می‌شود؟ شاهد درست و حسابی این مسئله، مسعود کیمیایی است و فیلم‌هایی که بعد از “دندان مار” ساخته است… یا فرزاد موتمن که از آن‌همه شور و اشتیاق و سیر در سینمای پست‌مدرن، به ساختن فیلمی فرمایشی به نام “جعبه‌ی موسیقی” رسیده که اگر ابتذال به همان معنا باشد که ما می‌شناسیم، ابتذال و ارتجاع محض است…

نمی‌توان از این مسئله گذشت که تهیه‌کننده بودن کارگردان تا چه اندازه می‌تواند دست او را باز بگذارد و مجال کافی به او بدهد که ایده‌هایش را بدون در نظر گرفتن مصلحتی یا دخالتی از جانب تهیه‌کننده پیاده کند. رشد سینمای دیجیتال و پیشرفت ابزارهای سینمایی که خود مهرجویی هم در مصاحبه‌ای از آن یاد می‌کند و از در اختیار داشتن آن امکانات راضی است، در کنار شهرت و محبوبیت مهرجویی و اقبالی که بازیگران و هنرمندان سینما به آثارش دارند، به اضافه‌ی پیشینه‌ی درخشان فیلمسازی او، توقع مخاطب را تا حد زیادی بالا می‌برد و نمی‌توان انتظار داشت که برون‌داد آن همه دانش و تجربه، فیلمی معمولی و نازل و قصه‌ای کلیشه‌ای و بی‌محتوا باشد. مخاطبان جدی سینما در ایران دل خوش کرده‌اند به هنرنمایی بزرگانی چون مهرجویی، وگرنه تعداد فیلم‌هایی که برای اتوبوس‌های بین راهی ساخته می‌شود آن‌قدر هست که دیگر این حوزه به حد اشباع رسیده باشد، چرا که امثال فیلمسازانی چون ده‌نمکی با حرارت تمام در این عرصه فعال‌اند و عرق می‌ریزند.

اما نکته‌ی خوب “چه خوبه که برگشتی”، که می‌تواند تا حدی به عنوان مسکنی زودگذر برای طرفداران سینمای مهرجویی باشد، طنز مهرجویی‌وار فیلم است که در تار و پود روایت تنیده است و شاید اگر فیلم‌نامه چارچوب و بافت بهتری می‌داشت، بیشتر به چشم می‌آمد.

به هر صورت “چه خوبه که برگشتی” در گیشه خوب فروخت. آن‌هم شاید به لطف حضور بازیگران جوان‌پسندی چون بهداد و افشار. اما اگر بی‌انصافی را از حد نگذرانده باشیم، بسیاری از طرفداران بی‌شمار مهرجویی هم به امید این‌که این‌بار فیلم بهتری از او ببینند، رفتند و فیلم را دیدند و شاید به امید این‌که نقدهایی که منتقدان بر فیلم نوشته‌اند همه مغرضانه و ناجوانمردانه بوده باشد!