فوتبال و سیاست

نویسنده

مسئله فوتبال غیر از ماهیت ورزشی‌اش، خود به خود ماهیتی سیاسی هم دارد. مسابقات فوتبال که بین کشورها در تورنومنت‌های مختلف اروپایی، اسیایی، جهانی و المپیک برگزار می‌شود، خود به خود ابعاد سیاسی هم پبدا می‌کند، مخصوصا چنانچه  پیشینه و موضوعی سیاسی هم بین کشورهایی که با هم بازی می‌کنند وجود داشته باشد. به طور مثال می‌توان به بازی ایران امریکا در جام جهانی 1998 فرانسه اشاره کرد. بازی ایران و امریکا به عنوان دو کشوری که سیاست‌های متقابل و رودررو دارند و در حالت ستیز سیاسی با همدیگر هستند واقعا در کانون توجه دنیا قرار گرفت چه از طرف آنها و چه از طرف ما. پیروزی ما بر امریکا موجی از شادی را در اردوگاه طرفداران ایران و یا مخالفین امریکا ایجاد کرد.

کره شمالی مثال دیگری است که می‌شود به آن اشاره کرد. این کشور تلاش زیادی انجام داد که بتواند یکی از تورنمنت‌های بزرگ اعم از جام جهانی یا المپیک را میزبانی کند ولی به دلایلی سیاسی چنین اتفاقی روی نداد و در حقیقت چنین امکانی را به آنها نداند. موضوع بعدی که ابعاد ورزشی دارد ولی لزوما در دایره فوتبال هم نیست استفاده از ورزش در پیشبرد اهداف دیپلماتیک است. سیاستی که آمریکایی‌ها در دوران جنگ سرد در قبال چین به کار بردند که بعدها به دیپلماسی پینگ پنگ معروف شد.

این مثال‌ها نشان دهنده تاثیرات متقابل ورزش و سیاست بر همدیگر است. نکته دیگر در روابط متقابل ورزش و سیاست؛ اعتبار و جایگاه کشورها در جهان با استفاده از تورنمنت‌های ورزشی است. برای هر کشوری برخورداری از یک جایگاه برجسته در صحنه بین‌المللی یکی از مولفه‌های اصلی سیاست خارجی است. برای کشوری که می‌خواهد در جهان به عنوان کشوری تاثیرگذار، نقش آفرین و کشوری که در سیاست‌های جهانی جایگاهی برایش تعریف شود و یا نقشی را ایفا کند مطرح شود، به دست آوردن این مولفه می تواند اعتبار آن کشور را در دنیا ارتقا بخشد، قدرت چانه‌زنی آن کشور را بالا برد و آن کشور را هم تراز و هم وزن کشورهای مطرح دنیا کند. این موضوع در مورد همه این کشورها صدق می‌کند و فرقی هم نمی‌کند که آفریقایی، آسیایی یا امریکای جنوبی یا کشورهای خاورمیانه باشند. برگزاری جام جهانی به عنوان یک تورنمنت بسیارمهم بین‌المللی،

 در یک کشور پیامش این است که کشور میزبان:  اولا: شرایط، ضوابط واستانداردهای جهانی که مورد نظر فیفاست را به دست آورده است. به هیچ وجه امکان ندارد که فیفا با میزبانی کشوری که دارای چنین شرایط و استاندارادهایی نیست موافقت کند. به خاطر اینکه در کنار آبروی آن کشور آبروی فیفا به عنوان مسئول اصلی ورزش فوتبال دنیا مطرح است. ثانیا: تصمیم فیفا در این مورد صرفا یک تصمیم ورزشی نیست بلکه تصمیم سیاسی هم هست. به این معنا که حتی  کشوری که استانداردهای ورزشی را داشته باشد ممکن است به لحاظ سیاسی دارای شرایط سیاسی مورد نظر خواست جهانی نباشد.

به تعبیر دیگر اعطای این امتیاز به کشورها در کنار استاندارهای ورزشی، تصمیم سیاسی هم در آن دخیل است. مصداق این مساله موضوع کره شمالی است. این کشور اگر تمام استادیوم‌هایش را هم با بالاترین استانداردهای دنیا می‌ساخت و همه محل‌ها و اماکن اقامتی‌اش را هم آماده می‌کرد، همه ساختارها و زیر ساختارها را هم فراهم می‌کرد، این میزبانی را مشخصا به دلیل شرایط سیاسی به کره شمالی نمی دادند. نکته بعد برخورداری از ثبات سیاسی و اجتماعی و مقبولیت جهانی است. هیچ کشوری مخصوصا کشورهای بزرگ دنیا ورزشکاران، روسا و مقام‌های عالی رتبه خود را به کشوری که مقبولیت بین‌المللی ندارد، نمی‌فرستد. پس این کشور مورد پذیرش جامعه جهانی است و مقبولیت بین‌المللی دارد. این موارد از تاثیرات متقابل ورزش و سیاست خارجی است که  بر همدیگر اثرگذار هستند.

آفریقای جنوبی قدرتمندترین اقتصاد بین 54 کشور افریقایی است. کشوری است که از ثبات سیاسی بسیار بالایی برخوردار است. کشوری است کاملا دمکراتیک مطابق با الگوها، روابط و ضوابط و شرایط دمکراسی در دنیا، پارلمان بسیار نیرومندی دارد، حزبی که در آن حاکم هست از سیاه پوستانی‌ است که دویست تا سیصد سال از حقوقشان محروم شده بودند و این حزب انها را رهبری می‌کند. از زیرساختهای بسیار قدرتمندی در مسئله مواصلاتی و ارتباطات برخوردار است، سیستم مالی و پولی بسیار پیشرفته و تحت کنترلی دارد و جاذبه های گردشگری فوق العاده زیبایی دارد.  به نظر من برگزاری این جام در کنار این فاکتورها و مولفه‌ها یعنی اقتصاد نیرومند، دمکراسی و جاذبه‌های بسیار بزرگ برای سرمایه‌گذاری مکملی است که می‌تواند در آینده باعث رشد و شکوفایی بیشتر اقتصاد آفریقای جنوبی از طریق سرازیر شدن سرمایه‌های خارجی به این کشور شود. البته سرمایه‌گذاری خارجی در افریقای جنوبی در حال حاضر هم رقم بسیار بالایی هست و یکی از کشورهایی است که در جذب سرمایه کشور مطرحی هست.  ثبات پولی و زیرساخت‌های مربوط به آن به نظر من نکته‌ای دیگری است.

 هزینه‌هایی که آفریقای جنوبی برای برگزاری این تورنمنت و برای فراهم کردن زیرساخت‌ها انجام داده و البته بخشی از طریق سرمایه‌گذاری‌های خارجی و بخشی هم از سرمایه‌های ملی آفریقا بوده است، سرمایه ای ماندگار برای این کشور است و بر این باورم که هزینه‌های انجام شده در مقایسه با اعتبار سیاسی که این کشور بدست آورد ناچیز است. به نظر من جام جهانی فرصت بسیار مناسبی را برای نشان دادن توانمندی‌های آفریقای جنوبی برای سرمایه‌گذاری بیشتر و توسعه اقتصادی خودش در دنیا فراهم می کند و می شود آینده اقتصاد آفریقای جنوبی را در پرتو برگزاری این جام امیدوارکننده دانست و البته باید امیدوار بود که افریقای جنوبی بتواند از فرصت جام جهانی برای جذب سرمایه‌های بیشتر، تکنولوژی بیشتر و همکاری‌های بین‌المللی بیشتر استفاده کند.

برگزاری جام جهانی امتیاز برزگی است ‌ در درجه اول برای آفریقای جنوبی و دروهله بعد قاره آفریقا. ولی اعتقاد من این است که اگر میزبانی این جام به آفریقای جنوبی داده شده است، غیر از مولفه‌ها و مشخصه‌هایی که در مورد آفریقای جنوبی ذکر شد، یک مسئله بسیار پررنگ‌تر است و آن هم وجود شخصیتی همچون نلسون ماندلاست شخصیتی کاریزماتیک برای مردم این کشور و قاره آفریقا و بلکه جهان. برخوردار از مقبولیت بین‌المللی بسیار بالا، برنده جایزه صلح نوبل، که در 92 سالگی یک شخصیت مورد احترام بین‌المللی است.

 

منبع: دیپلوماسی ایرانی