دستکم چندین دهه از تلاش سیستماتیک برای شناساندن موسیقی بخشی از کشورهای شرقی در اروپا میگذرد. نتیجه لااقل آن است که تصوری عمومی از موسیقی هند، چین، ترکیه و کشورهای عربی پدید آمده است. پشتیبانی دولتی در این کشورها از بابت روانهکردن تکنوازان و گروههای موسیقی به دنیای غرب و همچنین آزادی فعالیتهای موسیقی در آن کشورها شاید از مهمترین دلایل باشد.
اما جایگاه موسیقی دستگاهی و محلی ایرانی در این بین بسیار ناچیزتر است؛ هرچند خود این هنر به لحاظ پیشینهی تاریخی و محتوا، کمبودی در برابر موسیقی دیگر کشورهای آسیایی ندارد.
اکنون کنسرتهای جدی موسیقی ایرانی در خارج، بیشتر به اجراهای سالیانه چند گروه خاص محدود شده و شنوندگان کنسرتها نیز در بیشتر موارد، ایرانیان مهاجر و از بین غیرایرانیان، افرادی هستند که یا دوستان و بستگان ایرانی دارند و یا دانشجویان موسیقی و پژوهشگران این علم هستند. فضایی که نظر به موانع موجود برای رشد موسیقی در ایران، شاید بایستی از آن راضی هم بود تا اندک اندک مخاطبان بیشتری از غیرایرانیان را جلب کند و در نهایت آگاهی عمومی بیشتری برای دوستداران موسیقی در مغرب زمین از موسیقی ایرانی پدید آورد.
موسیقی هندی - برای نمونه - یکی از فرهنگهای موسیقایی مشرق زمین است که سالانه برنامههای مرتبی برای ارائه آن سازماندهی میشود. نهتنها به عنوان هنری بومی، بلکه در ارتباط متقابل با موسیقی غرب و همچنین با فرهنگهای نزدیک. در میان این همکاریها و ارتباط در دهههای گذشته، میتوان به پروژههای مشترک راوی شانکار و یهودی منوهین اشاره کرد و در دوران اخیر به اجراهای گوناگون کیهان کلهر با نوازندگان هندی. کنسرتهایی که خوشبختانه همچنان ادامه دارد و بهنظر میرسد که میرود جای خود را دستکم در میان دوستداران «موسیقی ملل» در دنیا باز کند.
هرچند از نقش زبان پارسی در هند و ارتباطهای تاریخی این دو ملت کهن بارها صحبت شده، اما از پیوندهای تاریخی موسیقی ایران و هند کمتر سخن به میان میآید.
به تازگی اما لارنت آوبرت، استاد موسیقی ملل در سوییس، از نو اشارههای مستقیمی به این موضوع کرده است. از اینکه چگونگی موسیقی کلاسیک هند از ایران تاثیر گرفت و اینکه از سویی دیگر، چگونه بیتلها عامل شناسایی موسیقی هند در جهان شدند.
لارنت آوبرت از سرپرستان موزه مردمنگاری ژنو و مدیر کارگاه موسیقیشناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) است؛ بنیادی که فعالیتهایش را به اشاعه موسیقی ملل اختصاص داده است.
آوبرت که بخشی از سخناناش توسط خبرگزاری هندی-آسیاسی (آی.ای.ان.اس) منتشر شده، گفته است: “برای سدهها، میراثهای موسیقایی، مرزهای جغرافیایی را درنوردیدهاند و کوچهای جهانی، روال عادی موسیقی را برگشت ناپذیر کرده است.“
وی این سخنان را در شورای فرهنگی سوییس و در جمع گروهی از دانشجویان جامعهشناسی و موسیقیشناسی دانشگاه جواهر لعل نهرو ایراد کرده است.
آوبرت معتقد است: “موسیقی کلاسیک هند از سدهی شانزدهم تحت تاثیر موسیقی ایرانی قرار گرفته؛ پس از آنکه مغولها از ایران به هندوستان رسیدند. پدید آمدن سیستم اسلامی در شمال هند، سبب شد نوازندگان، خواستار پشتیبانی از دربار حاکمان تازه شوند. بسیاری از آنها که تبار بیگانه داشتند دارای پیوندهای محکم فرهنگی و مذهبی با خارج از هندوستان بودند. قرنها رابطه متقابل با فرمانروایانی با اصالت ایرانی موجب شد موسیقی هندی تاثیرات عمیقی از دنیای اسلام و بهویژه ایران بزرگ بگیرد. این تاثیرات موجب پدید آمدن ژانرهای تازه مانند «غزل» و شاخههای کوچکتری مانند «ترانه» شد.“
آوبرت این تاثیر و دگرگونی موسیقایی را به گونهای مشابه در فرهنگ موسیقیایی آمریکا نیز میبیند: “موسیقی آمریکایی هم دورهی تاثیرگیری مشابهی را در سدههای شانزدهم و نوزدهم میلادی از سر گذارنده است؛ زمانی که بردگان از آفریقا برای کار در مزارع پنبه و توتون به این سرزمین تازه آورده شدند.“
پروفسور لارنت آوبرت که نویسندهی کتابی درباره چالشهای تازه علم موسیقیشناسی قومی در عصر جهانی است، در ادامه میافزاید: “در آغاز امر، فرهنگ بردگان دچار ممنوعیت شد اما به مرور، آنها در انزوا به نواختن موسیقی خودشان پرداختند و موسیقی تازهای پدید آوردند. این موسیقی، ترکیبی از یادگارهای آفریقایی آنها با سازها، صداها و تاثیر مردمانی بود که با آنها تماس داشتند. نتیجهی این روند، غلیان ژانر تازهای در موسیقی بود؛ مانند پدید آمدن بلوز و جاز در ایالات متحده، موسیقی رِگه در جاماییکا، سالسا در کوبا و پورتو ریکو در زمانی که سامبا محبوبیت فراوانی در برزیل پیدا کرده بود.“
پروفسور لارنت آوبرت در جریان نشست در شورای فرهنگی سوییس مطلبی نیز درباره آلن دانیلو ایراد کرد؛ موسیقیشناسی که پژوهشهای گستردهای دربارهی موسیقی شرق از جمله ایران انجام داده است.