عبدالله نوری و آسیب‌شناسی جنبش سبز

رشید اسماعیلی
رشید اسماعیلی

عبدالله نوری از چهره‌های سر‌شناس و محبوب عصر اصلاحات است. او در مقام اولین وزیر کشور دولت اصلاحات عملا مدیریت پروژه‌ی توسعه‌ی سیاسی اصلاح طلبان را بر عهده داشت. به عقیده‌ی بسیاری از تحلیلگران استیضاح عبدالله نوری و خروج او از کابینه یکی از دلایل شکست این پروژه‌ی مهم دوران اصلاحات بود. آخرین باری که وزارت کشور دولت جمهوری اسلامی مجوز برگزاری قانونی یک تجمع یا راهپیمایی مسالمت آمیز را به منتقدین داده است به دوران وزارت عبدالله نوری در این وزارتخانه باز می‌گردد. مخالفان اصلاحات، نوری را مجری بخش اول استراتژی “فشار توده‌ها از پایین، چانه زنی نخبگان در بالا” می‌دیدند. بدین ترتیب با حذف نوری از دولت و بعد از آن توقیف گسترده‌ی مطبوعات و برخورد با وزارت ارشاد عملا “فشار توده‌ها از پایین” منتفی و بی‌صاحب شد و سرانجام بدون ‌پشتیبانی سازمان یافته‌ی بدنه‌ی اجتماعی جنبش اصلاحات، شد آنچه شد.

نوری اما پس از وزارت نیز روی به بدنه‌ی اجتماعی اصلاح طلبان و طبقه‌ی متوسط شهری آورد، با آرای “سنگین” و «معنا دار» مردم تهران به شورای شهر رفت و روزنامه‌ی “خرداد” را تاسیس کرد؛ روزنامه‌ای که یکی از فصیح‌ترین و صریح‌ترین ارگان های پیگیری مطالبات طبقه‌ی متوسط بود. محافل افراطی مخالف اصلاحات حتی تا آستانه‌ی حذف فیزیکی نوری پیش رفتند و شاید این تنها از بختیاری نوری بود که به سرنوشت “بختیار” دچار نشد. گفته می‌شد که توطئه‌ی قتل او در حاشیه‌ی نماز جمعه‌ی تهران ناکام مانده است. آن روز‌ها این سخن در شهر پیچیده بود که فتوای “حذف” نوری صادر شده است. به هر حال نوری زنده ماند، او امید اول اصلاح طلبان برای ریاست مجلس ششم بود؛ مجلسی به ریاست عبدالله نوری البته چیزی نبود که محافل افراطی مخالف اصلاحات تاب تحمل آن را داشته باشند. نوری در اوج محبوبیت بود و حالا که حذف فیزیکی‌اش منتفی شده بود سناریوی محاکمه‌اش را پیش کشیدند، نوری اما از تریبون دادگاه ویژه‌ی روحانیت هم برای بیان مطالبات سیاسی طبقه‌ی متوسط استفاده کرد و نیز بخشی از دیرپا‌ترین تابوهای جمهوری اسلامی نظیر “منع رابطه با آمریکا” را به پرسش گرفت. نوری همچنین در جریان دادگاهش و در شرایطی که هنوز آوردن نام آیت الله منتظری حتی نزد بسیاری از اصلاح طلبان “کفر ابلیس” بود به دفاع از حقوق و حریم این مرجع تقلید شیعه پرداخت.

او آنگونه که انتظار می‌رفت روانه‌ی زندان شد پس از آزادی هم منزل عبدالله نوری و جلسات ماهیانه‌ی آن نوعی گرد همایی منظم برای نیروهای اصلاح طلب و تحولخواه بود؛ با این حال نوری شخصا راه سکوت را برگزیده بود. گفته می‌شود حتی در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و در حالیکه محمد خاتمی سال آخر ریاست جمهوری خود را سپری می‌کرد برخی از بلندپایه‌ترین اصلاح طلبان و از جمله چند عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز از او خواستند تا به عنوان کاندیدای اجماعی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری حضور یابد او اما سر باز زد. اخیرا یکی از روزنامه نگاران قدیمی و برجسته‌ی کشور برای نگارنده تعریف می‌کرد که چگونه تلاش‌هایش برای مصاحبه با عبدالله نوری ناکام مانده و او بر «سکوت» خویش اصرار ورزیده است؛ سکوتی که منتقدان فراوانی داشته و دارد. در آستانه‌ی انتخابات سال ۸۸ نیز تلاشهای شخصیت‌هایی نظیر احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی جهت فعال کردن نوری بی‌نتیجه ماند. البته نوری به گفته‌ی نزدیکانش خصوصا در طی سه سال گذشته به طور مرتب با آقای خاتمی و رهبران جنبش سبز در ارتباط بوده و دغدغه‌ها، انتقاد‌ها و پیشنهادهای خود را با آن‌ها در میان می‌گذاشته است.

حالا اما نوری بعد از مدت‌ها به سخن آمده وسکوت را شکسته است؛ صرف نظر از اینکه نفس شکسته شدن این سکوت برای نیروهای اصلاح طلب و دموکراسی خواه اتفاق مبارکی است باید به این نکته هم اذعان کرد که محتوای سخنان اخیر نوری نیز به غایت مهم و اساسی است و توجه به آن‌ها می‌تواند مقدمه‌ای برای حل برخی مشکلات باشد. من شخصا مدت‌ها بود که از یک سیاستمدار درجه یک ایرانی حرفهایی چنین واقع بینانه و معقول نشنیده بودم. نوری خواسته یا ناخواسته در این اظهارات وارد حوزه‌ی حساس و حیاتی آسیب‌شناسی جنبش سبز شده و خصوصا بحران “معنا” و “هدف” درجنبش و بی‌برنامگی همه‌ی نیروهای درگیر در این جنبش - خصوصا اصلاح طلبان- را مانع بزرگی در برابر موفقیت آن دانسته است. نوری در این مورد می‌گوید:

“حرف‌های کلی و مبهم مشکلی را حل نمی‌کند، ما باید دقیق و صریح حرف بزنیم، صرف تکرار حرفهایی مثل اینکه دموکراسی خوب است یا آزادی بیان خوب است یا زندانیان سیاسی باید آزاد شوند مشکلی را حل نمی‌کند. وقتی که یک برنامه و اراده‌ی سیاسی روشن پشتوانه‌ی این مطالبات به حق نباشد تکرار این‌ها نتیجه‌ای جز ایجاد یأس و ملال در افکار عمومی ندارد.”

این یکی از نکات مهمی است که اصلاح طلبان و نیروهای درگیر در جنبش سبز باید به آن توجه کنند. نوری ایده آلیسم، نابخواهی و آرمانشهرگرایی را نیز یکی از مشکلات دیگر نیروهای سیاسی ایران می‌داند که آن‌ها را از اتخاذ تصمیمات واقع بینانه و معقول باز می‌دارد.

نوری در موضع گیری اخیر خود بار دیگر سیاست “عملگرایانه” را برای ما که مدتهاست به “شعار زدگی” مبتلا شده‌ایم معنا می‌کند، از همین زاویه است که به اعتقاد نوری در سیاست خیلی وقت‌ها باید میان “مطلوب” و “ممکن” تفکیک قائل شد. وی بر این اساس نتیجه می‌گیرد که “در بسیاری مواقع برای یک سیاستمدار واقع بین و عملگرا مطلوب آن چیزی است که ممکن است و چه بسا این امر ممکن بد باشد ولی در قیاس با امر بد‌تر اجتناب ناپذیر است زیرا به تعبیر اهل فن، سیاست در بسیاری موارد گزینش میان بد و بد‌تر و یا «خیر شرین» است. باید بدانیم که قدرتمند‌ترین سیاستمداران جهان هم همیشه به مطلوب خود نمی‌رسند و به همین جهت تلاش می‌کنند بهترین گزینه ممکن را انتخاب نمایند.”

نوری در عین حال پیش نویس یک برنامه‌ی سیاسی را هم ارائه می‌کند:

“نخست، اجرای بدون تنازل قانون اساسی و رعایت تمامی حقوق ملت، مصرح در قانون اساسی. دوم، پیگیری اصلاحات در مسایل داخلی در بخش فرهنگ، اقتصاد، سیاست و قضا و نقد بدون اغماض و در عین حال به دور از هر گونه افراط و یا تفریط که هر کدام می‌تواند آسیب جدی به کشور وارد نماید. سوم، انتقاد به خط مشی‌ها و روش‌های حکومت در عرصه جهانی و در عین حال تأکید بر مخالفت با هر گونه تهدید علیه امنیت ملی، مهم نیست این تهدید با چه ادعایی صورت گیرد و چهارم، موضعگیری روشن در مورد مداخله و خطر حمله خارجی و مرز بندی داشتن با کسانی که برای ایجاد تغییر در ایران گوشه چشمی به کمک از خارج دارند.”

پرهیز از افراط و تفریط و همچنین تاکید بر مخالفت با هر گونه تهدید علیه امنیت ملی و موضع گیری روشن علیه مداخله و حمله‌ی خارجی و داشتن مرزبندی با کسانی که برای ایجاد تغییر در ایران گوشه چشمی به کمک از خارج دارند از موارد اساسی این برنامه است.

می‌توان و باید در مورد رئوس این برنامه و راهکارهای اجرایی و عملی کردن آن گفتگوکرد، پیام مهم نوری اما در درجه‌ی اول برای ما این است که به این سردرگمی پایان دهیم و مشخص کنیم “چه می‌خواهیم؟” وقتی معلوم شد چه می‌خواهیم آنگاه می‌توان در مورد “چگونه” خواستنش به گفتگو نشست.

امیدوارم که انتشار این اظهارات از سوی نوری طلیعه‌ی فعال شدن وی در فضای سیاسی کشور باشد، باید این را مغتنم بدانیم و از او بخواهیم که در صحنه بماند، سکوت امثال نوری تنها عرصه را برای موج سواران آماده خواهد کرد. ما باید از او بخواهیم که در صحنه بماند او سرمایه‌ی بزرگی برای جنبش سبز و اصلاحات است. آقای نوری هم باید بداند که به قول بزرگی “وجاهت ملی برای سنگ گور نیست” البته ایشان باید این صراحت وتندی را بر این قلم جوان ببخشایند اما واقعیت این است که در شرایط فعلی کشور از ایشان انتظار می‌رود با توجه به موقعیتی که دارند از این سرمایه‌ی وجاهت در جهت خارج کردن اصلاح طلبان و جنبش سبز از وضعیت کنونی استفاده کنند. نهایتا باید بکوشیم قطار دولت بر ریل قانون، توسعه و منافع ملی قرار گیرد.

 

پی نوشت

گزارش کامل اظهارات نوری