زمان چانه زدن است

تقی رحمانی
تقی رحمانی

شرط گذاری راست افراطی و بخشی از نظامیان برای روحانی شروع شده و فشار بر وی زیاد است؛ از خط ونشان کشیدن ها تا به رخ کشیدن سابقه گذشته اش که در جریان 18 تیرماه 1378 چه گفته است. از وزرای پیشنهادی تا امر نهی به وی که باید به کدام جریان بله بگوید و به کدام جریان نه. خلاصه آنکه سیاست چماق و حلوای راست با روحانی شروع شده است. البته روحانی تا کنون عکس العملی به این خط و نشان ها نشان نداده، اما در مقابل این فشار ها، رفتار جامعه مدنی ژله ای ایران چه می تواند، باشد؟

تردید نمی توان کرد که نتیجه این انتخابات بوسیله اقشاری رقم خورد که خواستارتحقق حداقل هایی بودند؛حداقل هایی که جامعه را از جنگ احتمالی، تحریم های اعمال شده، فضای امنیتی حاکم بر کشور، گرانی افسار گسیخته و بیکاری نگران کننده نجات دهد؛خواسته هایی به حق که پاسخ مثبت روحانی، در میان کاندیداهای دیگر، به آنها او را برحق کرد.

حالا راست افراطی انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است، به روحانی می گوید سیاه نمایی نکن، چرا که دولت فعلی در ۸ سال گذشته دستاورد داشته آن هم در حالیکه روحانی معتقد است وضع بدتر از آنی است که فکر می کرده. حال درمان نگرانی های کسانی که به روحانی رای دادند، می طلبد که کابینه روحانی متناسب با برنامه هایش انتخاب شود.

در این میان برنامه راست افراطی آن است که مواجهه اصلاح طلب و اصول گرا راه اندازد و با مرعوب کردن روحانی از نزدیکی به اصلاح طلبان، او را تحت تاثیر قرار دهد. این مواجهه اما سیاسی است و دستاورد مناسبی ندارد. چرا که اصلاح طلبان دارای آهنگ واحدی نیستند و در مواجهه سیاسی امنیتی با راست افراطی کم می آورند. حال آنکه خواسته های بر حق جامعه مدنی ایران نباید دست خوش مسائل جناحی شود و بر جامعه مدنی ایران است که در این شرایط صدای خود را رساتر کند.

 

صدای سوم، جامعه مدنی

بیگمان جامعه مدنی ژله ای می تواند با ورود درست به مسئله نشان دهد که چه می خواهد. می تواند نشان دهد که در معادله قدرت در ایران، پایه اصلی که در حال شکل گرفتن است، همان خواست مردم است که اکنون صدای خود را بلندتر دارند و از هر جریانی می خواهند صدایشان را بشنود.

احزاب بدون نهاد مدنی، یتیم و دولت بدون جامعه مدنی، خودسر می شود. این سرنوشت محتوم را نباید فراموش کرد.

 صدای سوم، جریان سومی در دنیای سیاست نیست بلکه جامعه مدنی است که با طرح مطالبات خود، هم به روحانی توجه می دهد که آن وعده که کردی نرود از یادت، هم به راست افراطی ایران می گوید که چه می خواهد. اما این خواسته ها را از موضع مدنی می گوید، یعنی چه می خواهد و چه سبک زندگی را می پسندد. در دوره اصلاحات، جریانات سیاسی صدای جامعه شدند و راست به دلیل منافع خود حق و باطل را با هم مخلوط و اصلاحات را متوقف کرد. تجربه به ما می گوید که این بار جامعه مدنی در قالب نهاد های ژله ای خود، باید در عین گفتگوی درونی، مطالبات معقول خود را ـ تاکید می کنم مطالبات معقول خود را ـ در فضای عمومی و در دیدار با روحانی و دیگران سیاست مداران، اعم از راست و اصلاح طلب و اپوزیسیون مطرح نماید.

به اعتقاد نگارنده تمام سیاسیون ایران باید این صدا را بشنوند تا به میل خود خواسته مردم را تعبیر نکنند. در این صورت است که اتفاق جدیدی در صحنه سیاسی ایران می افتد و ورود جامعه مدنی از منظر زندگی به دنیای سیاست عملی می شود؛اتفاقی که مبارک است و در انتخابات اخیر افتاد و نتیجه داد. پس باید این کار را پی گرفت.

اعلام نتیجه انتخابات، با وجود عدم تمایل حکومت به نتیجه آن، به این دلیل بود که قصد داشت به مردم چراغ سبزی نشان دهد. حالا جامعه مدنی ایران فرصتی دارد که صدای خود را بلند و خواسته هایش را رساتر مطرح کند؛ فرصتی برای اینکه فراموش نکند کار با دادن یک رای به سامان نشده و تازه اول کار است. به عبارتی می توانیم به جاده درستی وارد شویم که به منزل نجات راه می برد. درست است که رهزنان بیکار نیستند و توان بستن مسیر ناهموار را دارند، اما با رفتار درست می توان ناکام شان گذاشت.

چنین رفتار و در خواستی از سوی جامعه مدنی، به نفع روحانی هم است چرا که وی می تواند به اصحاب قدرت بگوید در برابر خواسته شما که فضای امنیتی را می پسندید، آنان که به من رای داده اند بدون وابستگی جناحی فضای باز می خواهند. از برنامه تعامل هسته ای من دفاع می کنند. روحانی از شفافیت بیشتر در برنامه هسته ای ایران سخن گفته است پس باید با تیمی گفتگوهای هسته ای را انجام دهد که به دنبال این شفافیت باشد.

روحانی از حکمیت نهادهای صنفی در امورشان گفته است. نهاد های مدنی باید این را از روحانی بخواهند تا وی در معرفی وزرا به مجلس بگوید که گردنش زیر دین به وعده هایش است.

این رفتار به نفع اصلاح طلبان، اعم از بیرون و درون حاکمیت هم هست، چرا که به قدرت می گویند صدای مردم به صدای آنان نزدیک تراست. اعلام خواسته ها و مطالبات تنها از سوی خاتمی یا سیاسیون می تواند باعث شود که راست افراطی با سیاسی کردن و دیدن این خواسته ها بازی را به هم بزند و به روحانی فشار بیاورد، اما جامعه مدنی، همان گونه که در انتخابات عمل کرد، می تواند خواسته خود را مطرح کند. جامعه مدنی با این رفتار خود یعنی طرح منطقی مطالبات به همه می گوید از هر کس که به خواسته هایش عمل کند، حمایت می کند.

 در مورد تاثیر مثبت این رفتار می توان مثالی زد. حتی نماینده جامعه اصناف بازار تهران به مصباح یزدی انتقاد کرد. صنف بازاری محافظه کار تر از آن است که به مصباح نقد وارد کند اما این عمل را انجام داد. چرا که در سایه خواست مردم بود که افراطی گری عقب رفت. در نتیجه حتی نماینده رسمی اصناف بازار هم افراطی گری را مورد نقد قرار داد. این نقد ممکن نبود انجام شود، مگر اینکه فضایی برای طرح آن ایجاد می شد؛فضایی که با رای مردم ایجاد شد. پس می توان باز با طرح مطالبات از سوی جامعه مدنی فضا ایجاد کرد. روحانی به این فضا نیاز دارد، حتی جریان راست معقول هم به این مطالبات نیاز دارد تا از راست افراطی فاصله بگیرد. تا زمان معرفی کابینه، از آن جایی که راست افراطی روحانی را برای انتخاب وزرا تحت فشار خواهد گذاشت، روحانی برای چانه زنی با جناح راست و راست افراطی نیاز دارد که صدای معقول مطالبه محور از سوی جامعه مدنی بلندتر شود تا میدان مانور برای روحانی فراهم شود. پس زمان، زمان چانه زنی است.