گفتهها و نوشتههایی دربارهی “رویابینها” ساختهی “برناردو برتولوچی”
متیو: «تئو… این کار اشتباهه… اشتباهه… این خشونته.»
تئو: «اتفاقا محشره… خشونت دیگه چیه… با من بیا پسر… این (بطری) کارش محشره.»
متیو: «تو این بطری چیز جز فاشیسم نیست… فاشیسم.»
تئو:«من فاشیست هستم یا اون پلیسهای لعنتی؟»
متیو: «اونا هم مردم را به رگبار میبندند.»
تئو: «دهنتو ببند و از اینجا گم شو.»
متیو: «به حرف من گوش کن… این کارا مال پلیسهاست… کار ما با ذهنمونه… با عقلمون.»
(تئو فریاد میزند): «کافیه.»
[رویا بینها- برناردو برتولوچی]
“رویابینها” (۲۰۰۳) ساختهی برناردو برتولوچی به بازسازی رویدادهای می ۱۹۶۸ پاریس میپردازد. فیلم براساس رمان “معصومین مقدس” نوشتهی ژیلبر ادر نویسندهی فرانسوی ساخته شد که دوران بلوغ سیاسی و آزادی های بی حد و حصر پاریس ۱۹۶۸ را به تصویر میکشد. فیلم داستان سه جوانی را روایت میکند که در یک آپارتمان زندگی آزادانه و بی قید و بندی دارند و ضوابط و قواعد بیرون از آپارتمان برای آنها بی معنی است. سرانجام بیداری سیاسی، آنها را از آپارتمان و حصر سکس و سینما بیرون میکشد و به بلوغ سیاسیشان کمک میکند.
رویابینها که با نامهای مثل “رویا بافان” یا “خیالپردازها” هم شناخته میشود، بیش از اینکه به خاطر بازنمایی تصویری مه ۱۹۶۸ سر و صدا به پا بکند، برای تصاویر بیپردهاش از روابط جنسی شخصیتهای فیلم جنجال به راه انداخت. فیلم با محدودیت سنی به نمایش در آمد و نسخهی تعدیل شدهاش در آمریکا و چند کشور دیگر روی پرده رفت. کلیسای کاتولیک فیلم که هرزه نامید. در ایران رسانههای رسمی سینمایی، زیر عنوان نقد سینمایی، برتولوچی را بابت نمایش عریان سکس شماتت کردند. برتولوچی در مقابل واکنشهای مهم و پررنگ جهانی نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و گفت: “اگر سکس بخشی از زندگی انسان و به ویژه نوجوانان است، گناهش را نباید به گردن سینما و سینماگران انداخت.”
برتولوچی به خاطر “رویا بینها” از جنبهی دیگری هم مورد نقد قرار گرفت. “کریس دارک” در مطلبی که دربارهی “سینما و می ۶۸ ” نوشته، به رویابینها اشاره میکند و مینویسد: “بر اساس خورههایِ فیلمِ شهوترانِ برتولوچی با عنوان «خیالبافها» محصول ۲۰۰۳ و یا روانگردانِ تکرنگِ عشقِ گمشدهی فیلیپ گَرِل با عنوان «عشاق معمولی» محصول ۲۰۰۵، اکنون مِی ۶۸ به خیالبافها و عشاق تعلق دارد و خیابان صرفن ادامهی رختخواب است. با این که هر دو فیلمهای خوبی هستند. (از نظر من فیلم گَرِل یک شاهکار است.) هیچ کدامشان کمکی نمیکنند و هر دو تصویری تقلیلدهنده از آن زمان ارائه میدهند. کریستین راس به عنوان یکی از مهمترین نویسندههای مطالعات مهم زندگی پس از مِی آنها را اینگونه شرح میدهد: «یک شورش جوانی ملایم، دلسوز و شاعرانه و اصلاحاتی برای شیوهی زندگی.»” برتولوچی به خاطر افراط در نمایش روابط و زندهگی جنسی شخصیتهای فیلم و بعد پیوندش به جنبش می ۶۸ از سوی نویسندهگان و رسانهها ملامت شد. گرچه خودش در مصاحبهاش دلیل ساخت چنین روایتی را اینگونه بیان میکند: “درحالیکه سه جوان در آپارتمان بهدنبال یکدیگرند، «بیرون» در حال تدارک چیزیست. ما شب بچهها را درحال دویدن با پرچمهای قرمز میبینیم که پلیس بهدنبال آنهاست. تئو (برادر) به دانشگاه میرود و شخصی به او توهین میکند. آنها نمیتوانند به حساب او برسند. سپس هنگامی که در خیابانها انفجار صورت میگیرد، تاریخ آنها را صدا میکند. درواقع این قضیه آنها را از آپارتمان نجات میدهد. آنها تنها و متحد هستند، منفرد و اجتماعی، کسانی هستند که همهچیز را تا سرحد امکان تلفیق میکنند. امّا ارزششان متفاوت است.”
فیلم “رویابینها” هم شاید به نوعی تلفیقی باشد که برتولوچی به آن اشاره دارد. تلفیق سکس، سینما، رویا و سیاست. بدون اینکه هر کدام را بر دیگری مقدم بداند یا بهشان ارزش ویژهای بدهد. برتولوچی بیش از هر چیز سعی کرده که تصویری صادق از پاریس و می ۱۹۶۸ را به نمایش دربیاورد. با جوانانی عاشق رویا و سینما که میخواهند آزادانه حضور در خیابان و رختخواب را تجربه بکنند و همهی بندها را بدرند. گفتههای برتولوچی پس از پایان نخستین نمایش “رویابینها” به نوعی نگاه و زاویهی دید او به دنیا را روشن میکند: “نسبت به آینده خوشبین هستم. میلیونها نفر که در سراسر جهان در مخالفت در عراق به خیابانها ریختند و یا جوانانی که در جنوا و سیاتل علیه نابرابریهای اقتصادی و تقسیم جهان به شمال و جنوب، صدای اعتراض خود را بلند کردند، هر چند در مقابل غولی به نام آمریکا نمیتوانند پیروزی بشوند حداقل، بار دیگر، عشق به رویابافی را در جوانان زنده کردند. جهان بدون رویابافها، ارزش زندگی ندارد.”