بچه پرروها هرکسی رفته یک گوشه ای قایم شده. این هم از سیاست انقلابی حکومت انقلابی. یعنی آدم نمی فهمد در این سی سال که علی لاریجانی دم در شورای نگهبان می خوابید که اول صبح در را باز کند، یا وزیر ارشاد شده بود که بقیه را دراز کند، یا ده سالی که در صدا و سیما رئیس هفت شبکه باضافه هشت شبکه دیگر تلویزیونی و دهها شبکه رادیویی بود، چی کار می کرد؟ یا مثلا این آقای بروجردی بجز اختلاس در این سی سال چه چیزی یاد گرفتند. اگر یک گاو را دم در مجلس ببندی، بعد از سه سال تلاش مدام، حداقل می فهمد که باید با قید یک فوریت شاخ بزند، یا دو فوریت. فکر کنید، یک آقای گنده بعد از 32 سال تجربه سیاسی و 21 سال رهبری شش ماه است دائم دارد ورد “یا انگلیس” می خواند، این همه، یعنی دو سه تا روحانی جوان که عقل شان کمتر از رهبری است، جمعا 5 یا 6 نفر می شوند، دو ماه است کله سحر تا بوق سگ هر روز به جنایات انگلیس در ایران اشاره می کنند. یک اقلیت از اکثریت مجلس، که تا هفته قبل اکثریت اکثریت مجلس بود، بعد از اینکه قانون کاهش روابط اقتصادی با انگلیس را تصویب کردند، سنگ برداشتند، با یک من ریش رفتند تجریش باغ قلهک را مصادره به نامطلوب کنند. بعد هم آقای علی لاریجانی که معلوم نیست این همه فلسفه غرب که خوانده، کجا رفته است، واقعا اگر کتاب های دکارت و کانت را توی آب می خیساندی آبش را مدل کهریزکی استعمال می کردند، حداقل ده درصد روی عقل طرف تاثیر می گذاشت. سه روز قبلش فارس نیوز و بقیه هی سیخ زدند که دانشجویان دارند بطور خودجوش می روند، و هی تکرار کردند که اشغال سفارت آمریکا هیچ فرقی با اشغال سفارت انگلیس ندارد. حالا، زدند، و کوبیدند، و سنگ زدند توی سرشان و آخرش یکی یکی مصرف شکرشان رفته بالا یک جوری حرف می زنند، که آدم فکر می کند انگار این واقعه در یمن اتفاق افتاده و ایرانی ها بخاطر گل روی ملکه الیزابت، زینت زمان، و مادر همه علمای صدر تا ذیل اسلام، دارند این حادثه را محکوم می کنند. واقعا آدم فکر می کند این جماعت از نظر عقلی صغیرند، البته برای اثبات صحت و درستی ولایت فقیه از این استدلال بنده استفاده نفرمائید که صاحب عزا که ولایت این صغار را دارد، خودش عقب گله سرگردان است و نمی داند بالاخره از جوب بپرد یا نه.
حالا همه برادران و خواهران، الکل خون شان پائین آمده، دیگر چشم هاشان تار نمی بیند، قمه و دشنه را غلاف کردند، آفتاب دمیده، دندانهای دراکولا رفته سر جاش، همه شان افتادند به مصرف توده وار شکر، همین آقای احمد خاتمی چشم ورقلنبیده که چهار روز، نه چهار سال و نه چهل سال قبل، در همین نماز جمعه از حمله به سفارت انگلیس دفاع کرد و گفت “لازم بود چنین درسی به انگلیس داده شود” حالا گفته “اینجانب با حمله به سفارتخانه ها مخالفم” آدم وامی ماند که این برادران عزیز وقتی نظر ول می کنند، این اسفناکتر مغزشان چرا کنترل نمی شود؟ از طرف دیگر مجمع دانشجویان حزب الله هم که هفته قبل طی یک بیانیه خودانتقادی شدید اللحن ثابت کرده بود دانشجویان مذکور از عقل و شعور و درایت و تعقل و منطق و سیاست و کلا هفت چیز را گفته بود که همه اش یکی بود، بی بهره بودند نباید این کار را می کردند. البته آخرش هم استدلال کرده بود که این اقداماتی که ما انجام می دهیم تحت تاثیر انگلیس است، و او کاری می کند که ما به خودش حمله کنیم. و آخرش هم نتیجه گرفته بود که تنها راه عدم تکرار حمله به سفارت انگلیس این است که جزیره انگلیس یا بریتانیا بکلی زیر آب برود.(البته توضیح نداده بود که فقط انگلیس باید برود زیر آب یا اسکاتلند و ایرلند شمالی و جنوبی و ولز و چند تا چیز دیگری که اخیرا یاد گرفتم هم باید زیر آب بروند؟) به هر حال مجمع دانشجویان حزب الله از مواضع انتقادی شان درباره حمله با سفارت دفاع کردند و تاکید کردند که نظرشان در یک ساعت گذشته عوض نشده است. تا اینجای کار معلوم شده که بقول سفیر انگلیس که واقعا حرف زدنش آدم را یاد مرحوم چرچیل می انداخت، لاریجانی و بروجردی در این حمله دست داشتند، احتمالا تحلیل برادر چیلکات این است که لاریجانی برای زیرآب زنی دکتر سیلیکون ولی( کسی که هم سیلیکون زیر پوستش تزریق می کند و هم به ولایت اعتقاد دارد) از حمله به سفارت حمایت کرده است، البته به نظرم راوی این حدیث مقداری ابوهریره بوده، چون اگر قبول کنیم کسی جز سردار نقدی نمی تواند این حمله را سازمان بدهد، بعید است نقدی با لاریجانی بتوانند توافق کنند. بالاخره هر چه باشد نقدی خیلی ته جوب است. البته فعلا که انگلیسی ها قیمت را مناسب حساب کردند و گفتند که ایران باید یک میلیون پوند غرامت بدهد. یعنی یک میلیون نقدی را باید بفروشند و خسارت بدهند.
حمله به خورشت قیمه
سردار رادان اعلام کرد مراسم عاشورا بدون مشکل برگزار شد. یعنی کسی کسی را منفجر نکرد، هیچ شورشی رخ نداد، هیچ مخالفی از پل پائین پرت نشد، کسی شعاری علیه مجبتی و پدرش نداد، اکثر برادران هم یک لنگ شان وسط قیطریه بود و یک لنگ شان وسط سفارت، سخت شان بود فتنه جدیدی راه بیاندازند. همین جوری صاف و ساده و بدون هیچ مشکلی فقط گروهی از منافقین که فکر می کردند جزو مومنین هستند، در حین رفتن به بهشت، در یک عملیات انتحاری 14 نفر از مومنین را که آنها فکر می کردند کافر هستند، در کابل کشتند و معلوم نیست کدام شان رفت بهشت کدام رفت جهنم. از طرف دیگر هر وب سایت اینترنتی ایرانی در سه جا و خبرگزاری های کشور هر کدام در پنج بخش خبری و روزنامه ها در دو صفحه به حضور حسن نصرالله در عزاداری لبنان اشاره کردند. حسن نصرالله که مثل دخترهای 14 ساله که سالی یک بار وقت حمام گرفتن از خانه بیرون می روند، رنگش کمرنگ شده و کم کم دیده نمی شود از بس آفتاب نخورده، به عنوان پسرشجاع امثال انتخاب شد. وی که در میان دو هزار تروریست حزب الله عزاداری می کرد، در سخنانی که برای پنج هزار تروریست لبنانی کرد، توضیح داد که دشمنان اسلام اینقدر آدم های ترسو و بی اعتقادی هستند که از ترس مرگ، سه سال بود در هیچ جایی ظاهر نشدند. حسن نصرالله در سخنان خود در حضور هواداران خودش گفت: “مخالفان سوریه به دنبال اصلاحات نیستند.” و به همین دلیل حافظ اسد حق دارد آنها را بکشد. وی توضیح نداد که چرا حکومت ایران کسانی را که دنبال اصلاحات هستند می زند و می کشد. البته حالا هم که سوریه آماده پذیرش مشروط طرح صلح اتحادیه عرب شده، و بشار اسد دارد مطب دندانپزشکی اش را در لندن تجهیز می کند، ایران و لبنان طرف را با سریش چسباندند به صندلی که از جایش تکان نخورد. دو هزار کیلومتر آن طرف تر رهبران مخالف بشار اسد در سوئیس با هیلاری کلینتون دیدار کردند. مبارک است!
ریش ها و ریشه های خانوادگی
این آقای پناهیان که جوانی است که به نظر آینده خوبی دارد، و احتمالا با همین چشمهای خوشگلش تا دو سال دیگر شبیه سید احمد خاتمی می شود، کمی آرام تر، در مراسم عاشورا سخنان مهمی گفت: “مردم در انتخابات مجلس باید به ریشه های خانوادگی افراد هم توجه کنند.” مثلا اگر کسی مثل رضا خاتمی و علی اشراقی و حسن خمینی از خانواده خمینی بود، فورا پوسترش را پاره کنند، یا مثلا اگر کسی به خانواده بزرگان انقلاب یا ضدانقلاب وابسته بود، اصلا به او رای ندهند. ولی اگر کسی معلوم نبود جد و آبادش کیست، از کجا آمده، چند تا پدر داشته، اصل را بر این بگذارند که آدم خوبی است، مثل همین آقای نقدی که ریشه اش را اگر دربیاوری یکراست می رسی به صدام حسین، و باید به او و دوستانش رای داد. طرف چه دلش خوش است، کشک چی؟ پشم چی؟ ریش کجا بود؟ دیجیتالم کجا بود؟ حالا کی می رود رای بدهد؟
بودایی به اسم مهدوی کنی
الهی بمیرم برای این احساس خود مجسمه بینی مهدوی کنی. من چند سال بود هی فکر می کردم این آقای مهدوی کنی شبیه چیست، متوجه نمی شدم. تا همین جمله ای که دو سه روز قبل گفت که “اگر من را مثل بودا نگاه کنید به من احترام بگذارید ولی به حرفم گوش نکنید، به درد نمی خورد.” یادش رفته که مجلس خبرگان اصولا مثل مجسمه فروشی و عتیقه فروشی است، کسی که برای حرف شنیدن به آنجا کاری ندارد.
سرنگونی و عزاداری
عجب شیرتوخر عظمایی است بقول نبوی، از یک طرف برادر طائب که اصلا روی خشت افتاده بود که احمدی نژاد را رئیس جمهور کند و جریان کودتا را اداره می کرد، اعلام کرده که “تیم احمدی نژاد به دنبال سرنگونی نظام است” از طرف دیگر هر روز هیئت دولت در هیئت رهبر جمع می شوند و ده سینه بزن و گریه بکن. یک دفعه دیدی وسط سینه زنی زدند و کل نظام را سرنگون کردند. شعار بعدی بعد از جمله طائب این است که “مشائی مشائی حمایتت می کنیم.”