آن چه درباره اش سکوت کرده ام

نویسنده

azarnafisi850.jpg

ویکرام جوهری

کتاب اول آذر نفیسی با عنوان “لولیتا خوانی در ایران”، درباره زوال غم انگیز حکومت در ایران بعد از انقلاب 1979، ‏بود. خانم نفیسی بعنوان استاد دانشگاه تهران به دلیل قبول نکردن قوانین زورگویانه ملاها، تحقیر شد. زمانی که اوضاع ‏به شکل خطرناکی از کنترل خارج شد، او تصمیم گرفت به آمریکا مهاجرت کند. خانم نفیسی در حال حاضر استاد ‏مهمان دانشگاه جانز هاپکینز است و با خانواده اش در واشنگتن زندگی می کند.‏

کتاب دوم بیشتر از کتاب اول به اتوبیوگرافی نزدیک است و او زندگی خاندان نفیسی را از کودکی آذر تا زمان از دست ‏دادن پدر و مادرش روایت می کند.‏

آدر که در خانواده برجسته تهرانی متولد شده است، عزیز کرده پدرش است. اما روابطش با مادرش پر تنش است. ‏نزهت، زنی مستبد است که احمد خان نفیسی، پدر آذر، اولین همسرش نبوده است. او در تمام زندگی اش در حسرت ‏شوهر از دست رفته اش، سیفی، ماند.‏

تصویری که خانم نفیسی از مادرش نشان می دهد، ترکیبی است از یک حس مادرسالارانه و مسئولانه در مقابل فرزندان ‏و یک حس گزنده به دلیل از دست دادن موقعیت هایش. او شخصیتی قدرتمندی است که با حضورش همه چیز را تحت ‏سلطه خودش در می آورد و می داند با مردم و پیش آمد ها چطور برخورد کند.‏

احمد خان کارمند دولت است و تا جایی پیشرفت می کند که شهردار تهران می شود. او از اینکه مورد اعتماد شاه است، ‏خوشحال است اما این برای محافظت از وی در مقابل دسیسه های سیاسی کافی نیست. زمانی که آذر بچه بود، پدرش به ‏زندان می افتد و این تجربه ای است که زندگی پدر و همه خانواده اش را تغییر می دهد.‏

احمد خان بعد از بازگشت از زندان، همه اموالش را در راه خدمت به دولت از دست داده است، با خانه خالی از سکنه ‏مواجه می شود. همسرش نماینده مجلس شده است و این موضوع روند زندگی در خانه را تغییر داده است. به تدریج ‏احمد خان از همسرش فاصله می گیردد و به آغوش زن دیگری پناه می برد.‏

زندگی نویسنده با خانواده اش در هم تنیده شده است. نویسنده همیشه به دنبال جلب محبت مادر است و خودش را کودکی ‏باهوش توصیف می کند که از سنین خیلی پایین به اختلاف فزاینده والدینش، پی می برد. او بطور خاص از داستان هایی ‏که مادرش برای جلب همدردی می ساخت، در عذاب بود.‏

با این حال لحظات محبت آمیزی بین مادر و دختر ایجاد می شد. زمانی که آذر به عنوان یک دختر جوان برای تحصیل ‏به انگلیس می رود، مادرش او را همراهی می کند تا در آنجا جا بیافتد. این سفر در خاطر آذر نقش بسته است. خانم ‏نفیسی عکسی از خودش و مادرش ضمیمه کرده است که در ایستگاه قطار و درست قبل از بازگشت مادرش به تهران، ‏گرفته شده است. عکس نشان می دهد که مادر و دختر چقدر صمیمی هستند. ‏

بعد ها، زمانی که پدرش در زندان بود، مدت کوتاهی با مردی که در دانشگاه اکلاهما با او آشنا شده بود، زندگی می کند. ‏از همان لحظه اول معلوم بود که این ازدواج مناسب نیست: او مرد غیرتی ست که با یک زن مستقل جور در نمی آمد. ‏بعد از یک رابطه کوتاه با مردی آمریکایی، به این نتیجه می رسد که هیچ رابطی پایدار نمی ماند. اما خانم نفیسی، با یک ‏جوان روشنفکر به نام بیژن که رهبر یک گروه دانشجویی بود، ازدواج می کند.‏

این اتفاق در سال های 1970 می افتد که هم زمان بود با آزادی زنان جوان. او از موهبت بورس تحصیلی استفاده می ‏کند که در جامعه سرکوب کننده ایران، پذیرفته نبود. او درباره جوانی اش می نوید و اینکه چطور مجذوب دنیای زیبای ‏شعر شد. در سال 1979، هم زمان با انقلاب ایران، بیژن و آذر در واشنگتن ازدواج کردند.‏

از اینجا کتاب به زمان رمان اول خانم نفیسی باز می گردد که او تصمیم می گیرد برای تدریس به تهران بازگردد و به ‏روش هایی که ملاها بوسیله آن هریک از مصادیق زندگی را از آن خود کردند، پی می برد. این موضوع برای نویسنده ‏حیرت آور است بخصوص به این دلیل که ملاها پیروزی هایی که حاصل نبرد دیگران برای بدست آوردن حقوق برابر ‏زنان بود، به نفع خود تغییر دادند.‏

با این حال، زیبایی واقعی کتاب در این است که سیاسی نیست و کاملا شخصی است. در انتهای کتاب، خانم نفیسی از ‏نگرانی هایش برای پدر و مادر که زمانی که او به آمریکا مهاجرت کرد، جدا از یکدیگر در تهران زندگی می کردند می ‏گوید.زمانی که کهولت سن، باعث مرگ مادر و بعد پدرش می شود، نویسنده غرق در احساس گناه است و رنج های ‏پیرانه سر آنان را از دور در می یابد.‏

کتاب “آن چه درباره شان سکوت کرده ام”، سرگذشت خانواده ای ایرانی است که در بعضی از قسمت ها بخشی از ‏تاریخ ایران است و در بعضی از جاها، جدای از آن.‏

منبع: تایم واشنگتن 28 دسامبر‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏