آیینه در آیینه

نویسنده
آرش قلعه گلاب

نگاهی به دفتر شعر تازه ی علی باباچاهی

دگرنگری و زبان دگری در شعرهای باباچاهی

قسم

به شب قسم

که قلاده را شب ها تو به گردن سگ هاری فقط

که فکر می کنی : نکند ؟

ماری اما به رختخواب من می اندازی

پنج و پنج دقیقه / دقیقا

از خوابی انصافا خیلی عمیق / من

به جای تو حتی بلند بلند می پرم از جا

مرا ببوس

برای آخرین بار اتوبوسی که فقط آدم های تقریبا زشت را

به بهشت اول صبح خدا هم که نمی‌برد / اما

تا موی سر مرا در آسیاب سفید نکند

له نمی‌شود چرا سر این عین سگ هار

پس

رختخواب مرا مستانه بنداز / که از فرط هر چه / زود بمیرم

که این مار لعنتی

گوشه - کنار میز کار مرا هم / نه اینکه بلد نیست

فعلا که در رختخواب من افتاده است

 

احتمال

مصداق یا حبیبی در بغداد هم می‌تواند بچه گربه‌ای باشد

که درسطلِ قیر دُم‌اش گیر کرده      کنده نمی‌شود

و سیب‌های گاز نزده      شاید البته

در تصرف دندان‌های کرم خورده‌ای

بوده بوده‌اند

و مصداق یا حبیبی.

بی آن دست دراز کند      ازروی میز برداشته بود

بوئیده بود لیمویی که پیش ازاین شاید مرغ سر بریده‌ای

بوده      بوده

وَ      یا “حبیب”ی بوده      یا حبیبی!

 بی آن‌که سیگارش را روشن کند

عنکبوت‌های دور و برش      مرده بُدند   / زنده شدند:

دخترکانی بوده‌اند شاید پیش از این

که مچ دست‌هاشان را به دندان می‌کنده

و پوست‌هاشان را پهن می‌کرده جلوی آفتاب

حبیب من اما در غلاف مارکه فرو می‌رَود

ازشکاف‌های انار سر در می‌آوَرد

اما قواعد بازی را اگر نپذیری :

پروانه را به گردن گربه بیاویزی

و گلوی شتر را با پر ِ طاووس ببّری

بر سیم‌های لخت هم می‌توانی به آسانی راه بروی      با نازک الملائکه

کاری بکن که ازدهان‌ام نور ببارد فقط      فقط بر کلمات

یا نازک الملائکه!

 

 

 

 

از همه قماش

این مهمانخانه یکسره تعطیل نیست

امپراطور       درتختخواب خودش غلت می زند

ملکه ی مخلوع       کندویش را یواشکی با خودش می آوَرَد

قارون که گنجش را اوباش از کله اش قاپیده اند        برق می زند این وسط.

تو هم از این طرفِ بام افتاده ای هم از آن طرفِ بام

یا تازه مستی اش شروع شده شتری که بر پشت بام قدم می زنَد

یا شترنشده معنی پشت بام را هم نفهمیده.

ولی تو این وسط از دست نداده ای چیزی را

بامی که از هر دو طرف چشمانت را جا به جا نکند      بام نیست

تو ولی افتادنِ از هر دو سوی بام را به دست آورده ای !

نمی دانم اما این زن زیبایی که پالتو خز ارزان قیمتی پوشیده

و به آرامیِ در راهرو از بغل من رد می شود

چه می خواهد بگوید با من

که نمی خواهد بگوید با من ؟

 

 

نگاه:

 

امضای دیگر نام  گزیده ی اشعار علی باباچاهی است که انتشارات تحقیقات نظری اصفهان در سال 1388 به زیر چاپ برده است. این مجموعه در شصت صفحه و شامل نوزده شعر از اشعار دهه ی هفتاد باباچاهی است که می تواند در معرفی شاعری متفاوت نویس و نقش او در پیشبرد “وضعیت دیگر” ی از نوشتار شاعرانه و اندیشه ی شعری او، نقش رسانه ای مهمی داشته باشد. بی شک چاپ اشعاری از این دست و ارایه اشعاری جدید از شاعران دهه ی هفتاد می تواند به تلقی جدیدتری از شعر و شاعران دو دهه اخیر ایران و نقش محور گریز و تخطی جوی این شاعران از نگاه خطی و تک مرکزی بیانجامد. هر چند درک این مهم و باور به امر نو و پدید آورندگان نوطلب و دیگر خواه، بر عهده ی مخاطبان نوجویی است که مشتاق گریز از محور تک ساحتی زبان هستند اما اشاعه ی آن در حوزه ی نشر، دلی می طلبد، مشتاق به عشق و عدل. و اما آنچه که می توان درباره ی باباچاهی نوشت بی آنکه بتوان به تمامی نوشت: درک و تامل در نوشتار شاعرانه ی شاعری همچون باباچاهی را فقط با باور به مطلق ناباوری می توان به تامل نشست و ملتذذ به درک و لذتش شد. آن چنان که فکر کنی می توانی با تخطی از امر خطی زبان و اندیشه به ساحت چند مرکزی و چند محوری آن اندیشه و زبان، در نوشتار باباچاهی رسید. این “وضعیت دیگر” را آن چنان که خود شاعر اذعان می دارد با نگاهی دیگر و بیرون از ساخت و ساحت مطلق اندیشانه ی زبان و اندیشه مسلط باید به اندیشیدن نشست و خواند. هر چند پس زنندگی خوانش شعر باباچاهی در مواجهه ی اولیه ی مخاطب چندان عجیب نمی نماید اما با چند بار خواندن و چند بار اندیشیدن به نوشتار و زبان شعرهای شاعر می توان به رهیافتی نو به شعر زبان و زبان شعر شاعر رسید. جهنم از تو گذر می کند/ بسکه تو از باغ دیگران/ سیب کال و / انار ترش/ بسکه به بام این و آن/ کبوتران نامه رسان را/ کار تو در آیینه هم سر به سر آسمان گذاشتن است.

آنچه در بالا می خوانید، برگرفته از اولین پاراگراف شعر “نفرین درخت” است. در همین چند سطر شعری هم مخاطب با چندگانگی معنا و تناقض و طنزی در خوانش اولیه مواجه می شود که اگر به دنبال انسجام این تناقض های معنایی در تخطی شان از تک مرکزیتی زبان و معنا نباشد بی شک سرخورده شده و شعر را وا می نهد و دفتر می بندد بر خود. اما در گریز از قدرت مسلط معنای مسلط است که معناهای چندگانه در شعر باباچاهی به انسجام می رسند و ارجاعات برون متنی اش را به مجامله ی معناهای برون و بیرون شعر می کشاند و انگیزشی می شود برای رسیدن به شعر و زندگی با آن، بی انکه سیطره اش را بر روح و روان مخاطب تحمیل کند و این یعنی آزادی خواندن و نه خواندن آزاد.

هرچند کشف معنا دشوار باشد و شهود زبان شاعر، ذهن هشیار طلبد. همچنین سطور دیگر از شعری (امضای یادگاری) دیگر:

زیر همین جند سطر گل سرخ را امضا کن/ و نام و نام خانداگی ات را بنویس/ بیست و چند سال دیگر از اینجا که می گذری/ من که نباشم/ تمام حیاط را پوشانده است/ امضای یادگاری برای همین طور چیزهاست/…

در شعر امضای یادگاری شاعر خیال در گذشته، حال و آینده سیال می گرداند و راه و رسم زندگی اش را به رخ مخاطب نمی کشد اما رخ در رخ او می نشیند و مخاطبش را دعوت به زندگی می کند بی آنکه زندگیش را به مخاطب تحمیل کرده باشد. در این شعر، شاعر تا آنجا که توانسته سعی در تخطی جستن از زبان شعری معیار داشته و در ایجاد معانی موازی، متکثر و فرارونده از معنایی واحد و با زبانی هنجار گریز، مخاطب را به تلاش برای گریز از فرم و نرم شعری پذیرفته شده، دعوت می کند آنچنان که خوانشگر شعر، ز شکنج زلف شعری باباچاهی و با هر شکنش، گرهی در خوانش خود می یابد که فقط با گشودن این گره و زلف شعر شاعری است که به کار خوانش خود التذاذ می بخشد. اما در شعر باباچاهی بر خلاف رسم معهود پذیرفته شده شعر کلاسیک و نگاه کلاسیک به شعر، این باباچاهی نیست که با گره گشایی ز زلف خود گره از کار مخاطب می گشاید بلکه خوانشگر شعر باید در جایگاهی مدرن و متفاوت خود را یافته و گره از زلف شعر شاعری وا کند و سنت مرید و مرادی مخاطب و شعر کلاسیک را در هم شکند، هر چند این سنت در پیوندی نامقدس همچنان سیطره اش را بر شعر مدرن معاصر تحمیل کرده است و به واقع با خوانشی از شعر متفاوت باباچاهی است که تعادل هستی شناسانه این باور مطلق انگار برای  مخاطب متفاوت، چالش بر انگیز می شود و متفاوت.

منبع: مجله ارمغان فرهنگی

 

 

 

بیوگرافی شاعر

علی باباچاهی متولد سال 1321 بوشهر ( کنگان ) است.وی تا کنون ده‌ها جلسه سخنرانی در محافل خصوصی و دانشگاهی را به خود اختصاص داده است . باباچاهی که در سال های قبل از انقلاب ، در مجلات “خوشه” ، “روشنفکر” ، “ رودکی” ، “کتاب هفته” و جنگ های معتبر ادبی حضوری مستمر داشته ، بعد از انقلاب ، بیشتر مجلات و نشریه‌های معتبر ادبی او را به نوشتن مقاله و انجام مصاحبه دعوت کرده اند . باباچاهی در کنار مصاحبه‌های متعدد و طرح مقولات جدید، به طرح “شعر پسانیمایی پرداخت” و بعداً به طور عمیق تری “شعر در وضعیت دیگر” را مطرح ساخت که بحث های زیادی را دامن زد . از باباچاهی تاکنون حدود سی کتاب شعر و نقد و تحقیق ، به چاپ رسیده است. از جمله اثار وی می توان به مجموعه شعردر بی‌تکیه‌گاهی (۱۳۴۶)

،جان و روشنایی‌های غمناک (۱۳۴۹)،از نسل آفتاب (۱۳۵۲)،آوای دریامردان (۱۳۶۸)،گزینه اشعار (۱۳۶۹)،منزل‌های دریا بی‌نشان است (۱۳۷۶)،نم‌نم بارانم (۱۳۷۵)،عقل عذابم می‌دهد (۱۳۷۹)،قیافه‌ام که خیلی مشکوک است (۱۳۸۱)،رفته‌بودم به صید نهنگ (۱۳۸۲)،پیکاسو در آب های خلیج فارس ،تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران (۱۳۸۴)،شعر امروز ، زن امروز (۱۳۸۶)اشاره کرد.