نگاه

نویسنده
اهورا آزاد

فروپاشی ارزش ها درجامعه تباه

اهورا آزاد

خلاصه داستان:

سیمین (لیلا حاتمی) می خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمی خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می برد تنها رها کند.این اختلافات باعث می شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند اما دادگاه درخواستش را رد می کند و مجبور می شود به خانه پدرش برگردد. ترمه تصمیم می گیرد پیش پدرش نادر بماند به امید اینکه مادرش سیمین پیش آنها برگردد.نادر نمی تواند از عهده مراقبت از پدرش بر بیاید پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه (ساره بیات) استخدام می کند. این زن جوان که باردار است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت (شهاب حسینی) قبول کرده است. یک روز نادر به خانه برمی گردد و پدرش را در حالی که طناب پیچ شده و تنها رها شده می بیند. وقتی‌ راضیه به خانه بر میگردد دعوای شدیدی در می‌گیرد که عواقب تراژیک آن زندگی هر دو خانواده را زیر و رو می‌کند.

 

نقد فیلم :

“جدایی نادر از سیمین”.آیا فیلم فرهادی روایتی ساده از جدایی دو انسان است؟ یا روایتی از (چرایی)جدایی انسانها است؟

تعریف ساختار از نظر لوسین گلدمن به عنوان “یک کلیت نسبی “همان تعریفی هست که پیاژه ارائه کرده است«ما هنگامی از وجود یک ساختار سخن می گویم که عناصری تشکیل نوعی “کلیت”می دهند که به عنوان کلیت دارای برخی از صفات است و صفات عناصر تشکیل دهنده ی آن نیز به تمامی یا به طور جزئی تابع خصوصیات این کلیت هستند»(لوسین گلدمن،جامعه شناسی ادبیات،ص 44). درام فرهادی فیلمی درباره ی اضمحلال انسان و گسست ارزش هایش در جامعه ای بیمار،درباره ی گیر کردن انسان هایی در سیاه چاله ی “وضع موجود”؛«فروپاشی خانواده» به طور خاص و فروپاشی جامعه به طور عام است.

فرهادی برای به تصویر کشیدن این مضمون رابطه ی انسان های دو خانواده از دو طبقه ی متفاوت را انتخاب می کند.یک خانواده از طبقه متوسط شهری رو به بالا و دیگری از طبقه ی کارگر(فقیر).این دو خانواده با تمام تفاوت هایشان حداقل در یک نقطه مشترک هستند:«اضمحلال و فروپاشی خانواده» و ارزش های انسانی شان.کاراکترهای فرهادی در موقعیتی بسر می برند که مجبورند برای بقاء آگاهانه بر خلاف ارزش ها و اعتقاداتشان دست به عمل بزنند.انها به راحتی دروغ میگویند و قضاوت می کنند.در این کلیت واحد(فروپاشی خانواده)است که جزئیات فیلم معنا می گیرند و آنها را باید با توجه به این کلیت تاءویل و معنا کرد:«در شروع فیلم سیمین (لیلا حاتمی )بعد از اینکه دادگاه حکم طلاق را صادر نمی کند به خانه ی پدرش می رود،سرآغاز این جدایی در ادامه باعث ورود یک عنصر” ناشناخته”(راضیه) به درون خانواده میشود،که مانند فیلم های دیگر فرهادی منجر به فاجعه می شود.بعد از سکانس اول بحرانی که قصه ی فیلم را شکل می دهد توسط دو کاراکتری کلید می خورد که از لحاظ قیافه شناسی فکری در دو سر یک خط قرار دارند:1-نادر(پیمان معادی)به ظاهر روشنفکر وعقلگرا(تاکید به دخترش ترمه در استفاده از کلمات فارسی به جای عربی،نپرداختن دیه  با اصرار همسرش سیمین تا زمانیکه مطمئن نشده ویا پس گرفتن شکایتش از راضیه چون مطمئن نیست که کبودی های بدن پدرش بخاطر راضیه است)2-راضیه(ساره بیات)با گرایشات مذب سنتی وخرد گریز(مشاوره مذهبی با تلفن برای کمک کردن به پدر مسن و بیمار نادر،قبول نکردن دیه از ترس حرام بودنش)؛نادر هنگامیگه پدر بیمارش را گه راضیه(پرستار پدر نادر) آنرا به تخت بسته است و بیهوش شده می بیند تعادل روانی خود را از دست میدهد کاملا احساساتی و خارج از مناسبات عقل به راضیه تهمت دزدی می زند؛راضیه هم در مقابل درباره ی چگونگی سقط جنینش از ترس شوهرش حجت(شهاب حسینی)دروغ میگوید وعلت را نادر معرفی می کند.

 

 

حجت که قران بدست معلم مدرسه ی ترمه(خانم قرایی) را بخاطر شهادتش در دادگاه به چالش می کشد در سکانس ماقبل آخر فیلم راضیه را مجبور میکند برای گرفتن دیه در برابر قران دروغ بگوید.در واقع حجت مجبور است برای بقاء،ارزش ها و اعتقاداتش را بفروشد و تبدیل شود به انسانی سراسر خشم و نفرت که این کینه در نگاه دخترش در همین سکانس دیده می شود.ترمه(سارینا فرهادی) که در سراسر فیلم نگران که پدرش دروغ نگفته باشد تا تصویر پدرش نادر در ذهنش کدر نشود، در دادگاه بخاطر پدر دروغ می گوید؛انسانی دیگر ناخواسته به جمع قربانیان وضع تباه موجود اضافه می شود.»سنگ بنای تشکیل کلیت واحد معنادار در سکانس اغازین فیلم در دیالوگ های سیمین جای گرفته است:سیمین به قاضی-مخاطب علت درخواست طلاق و قصد مهاجرتش را مساعد نبودن شرایط اجتماعی ایران برای تربیت فرزندش می داند(نقل به مضمون). در ادامه قاضی از سیمین سوال میکند مگر شرایط اجتماعی ایران چه مشکلی دارد؟(ن.مضمون)جواب سیمین سکوت است،سکوتی سرشار از ترس و هفتاد من مثنوی نگفته.این لحظه با بازی درخشان لیلا حاتمی برجسته میشود و توجه را به وضعیت بوجود آمده جلب می کند؛ فرهادی با دوربینش این سکوت را در سراسر فیلم فریاد میزند.

 

 

دو سکانس ابتدا و انتهایی که از لحاظ ساختار و دکوپاژ شبیه  یکدیگر طراحی شده اند نقش اساسی و مهم در درک فیلم ایفا می کنند.در سکانس اول فرهادی با پرتاب کردن مخاطب در دادگاه و قرار دادن نادر و سیمین در برابر پی یو وی(نقطه نظر)قاضی نقش مخاطب را از همان اپتدا روشن می کند : ناظر-قاضی. با یکی کردن جایگاه قاضی و مخاطب فرهادی تماشگر فیلمش را مجبور می کند تا به جزئیات دقت ویژه ای بکند تا مخاطب بتواند به درستی و کمترین خطا آدم های فیلمش را قضاوت کند.اما مخاطب-قاضی در انتها با آگاه شدن از موقعیت و شرایط اجتماعی که شخصیت هادر آن بسر می برند خود را در برابر گروهی از قربانیان می بیند؛ مخاطب به همراه ترمه در سکانس پایانی چاره ای جز گریستن ندارد.سکانس پایانی از لحاظ دکوپاژ شبیه سکانس اول است با این تفاوت که اینبار ترمه بجای مادر و پدرش در برابر نقطه نظر قاضی-مخاطب قرار دارد و به ظاهر باید بین دو گزینه 1-پدر(نادر)2-مادر(سیمین)  انتخاب و قضاوت کند؛باید به یک نکته اساسی توجه کنیم که نکته اصلی در این سکانس، تردید ترمه بر سر انتخاب بین این دو گزینه نیست، زیرا انتخاب هر کدام از این دو(نادر یا سیمین) منجر به شکل گرفتن تنها گزینه واقعی می شود که ترمه در انتخاب آن محکوم و مجبور است: گزینه3-فروپاشی خانواده به طور خاص و جامعه به طور عام.گریستن ترمه با بازی درخشان سارینا فرهادی که این لحظه را در ذهن مخاطب جاودانه می کند گیر افتادنش در این موقعیت تراژیک است؛ او مجبور است به فروپاشی خانواده حکم صادر کند.در پلان پایانی فیلم انسان هایی که در راهرو دادسرا در رفت و امدند به همراه ترمه، نادر،سیمین،حجت،راضیه و مخاطب در یک جایگاه قرار می گیرند: قربانین وضع موجود.

 

 

فرهادی جهانی را خلق می کند که در آن ارزش های راستین انسانی در واقعیت درونی فیلم همچون واقعیت بیرونی نایافتنی هستند،همچنان در عرصه ی وجودی آدم ها هم اگر جستجو شوند به دلیل میانجی تباه گری که بر مجموعه ساختار اجتماعی،تاثیر عام دارد،در امان نیستند.کاراکترهای فرهادی را می توان در گونه شخصیت های «پروبلماتیک»(مسئله دار) جای داد. به تعبیر جورج لوکاچ شخصیت پروبلماتیک را به معنی شخصیتی بکار می بریم  که زندگانی و ارزش هایش،او را در برابر مسائلی حل نشدنی که نمی تواند آگاهی روشن ودقیقی از آنها بدست اورد، قرار میدهند.شخصیت پروبلماتیک، امکان ناپذیری ایجاد و حفظ پیوند ارگانیک میان فرد و جمع و وحدت از دست رفته ی فرد و اجتماع را نشان می دهد.  شخصیت هایی که در جهانی تباه ار ارزشهای انسانی،سرگردان هستند و نمی توانند ارزش های راستین را در واقعیت بیرونی(واقعیت تباه) استوار سازند و خود قربانی این تباهی می شوند.شخصیت های فیلم دارای « قیافه فکری » مشخصی هستند.فرهادی بدون قضاوت،درستی یا غلط بودن عقاید و آرای کاراکترعایش،تلاش می کند «سیمای فکری » انها را آشکار کند.شخصیت هایش در کنش متقابل فراگیر و چند وجهی با یکدیگر، با جامعه تصویر شده اند.آنها از طریق قیافه شناسی فکری خود « فردانیت » می یابند و از دیگر شخصیت ها متمایز می شوند. فرهادی« فرد هایی » می افریند که از وضعیت فردی خود فراتر میروند و به کاراکترهای تیپیکال یا نمونه نما ارتقا می یابند،البته نه با کمرنگ شدن فردانیتشان بلکه با تشدید آن؛همچون عاطفه و احساسی که تشدید می شود.

 بازیگران با تکیه بر همین قیافه شناسی فکری مشخص شخصیت ها هنر نمایی می کنند.آنها بجای نمایش دادن سطحی شخصیتها، فرایند اندیشیدن ویژه ی هر نقش را بخوبی بازنمایی می کنند.بازی بازیگزان به ما میگوید که هر نقش چگونه با مساله روبرو می شود، چه چیز را به منزله ی امر بدیهی بی نیاز از دلیل و برهان می پذیرد، در پی اثبات چه چیز است و چه گونه آن را ثابت می کند، سطح انتزاع فکری ای که بدان دست می یابد و سرچشمه ی مثال های اش چه گونه است، چه چیز را از چشم می اندازد یا حذف می کند یا از آن طفره می رود و این کار را به چه شیوه ای انجام می دهد. وما اینگونه از فردیت هر نقش آگاه می شویم.

فرهادی با داشتن فیلم نامه ای بی نقص با جزئیات حساب شده، فرم و ساختار فیلمش را از دل آن بیرون می کشد،ساده و بی پیرایه و خارج از اداهای فرمالیستی و دکوپاژهای ساده اما حساب شده به همراه فیلم برداری کم نظیر محمود کلاری،داستانش را تعریف می کند.

شخصیت های دوست داشتنی و آشنای فرهادی هرچند در جهانی تباه گرفتار و قربانی هستند اما یک صدا فریاد می زنند که ما «انسان» هستیم.

شناسنامه ی فیلم:

نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: اصغر فرهادی

بازیگران: لیلا حاتمی (سیمین)، پیمان معادی (نادر)، ساره بیات (راضیه)، شهاب حسینی (حجت)، سارینا فرهادی (ترمه)، بابک کریمی (قاضی)، علی اصغر شهبازی (پدر نادر)، شیرین یزدانیان بخش (مادر سیمین) و مریلا زارعی (خانم قهرایی)