بازخوانی تجربه اصلاحات در ایران از نگاه یک روزنامه نگار
اصلاحات «زیر هشت»، عنوان برگزیده ای از مقاله ها و یادداشت های سیاسی روزبه میر ابراهیمی، روزنامه نگار و زندانی پیشین سیاسی است که این روزها توسط نشر کتاب آمریکا به بازار کتاب آمده است… به همین بهانه مقدمه ی نویسنده که در دیباچه ی کتاب انتشار یافته را با هم مرور می کنیم…
چرا “زیرهشت”؟
“زیر هشت” در فرهنگ زندانهای ایران به هشتی ئی (محوطه هشت ضلعی) اطلاق می شود که اتاق نگهبانی و دفاتر مسئولان زندان در آن قرار دارد و درهای بندهای مختلف به آن باز می شود. “زیر هشت” برای زندان کشیده ها معنای احساسی بخصوصی دارد. بر خلاف تصور عمومی، صدا کردن زندانی به “زیر هشت” لزوما نگرانی آور و خطرناک نیست. می تواند خبر از ملاقات عزیزی در میان باشد. می تواند کتابی که هفته ها پیش خانواده زندانی آورده است از دست بررسی گذشته باشد و به دست او برسد. یا می تواند حتی نوید آزادی داشته باشد چرا که به هر حال راه آزادی از “زیر هشت” می گذرد. اما البته می تواند به معنای حضور دو مامور ناشناس باشد که با ورود زندانی از بند به “زیر هشت”، چشمبند به چشمش بزنند و به بازداشتگاهی ناشناخته یا به شکنجه گاهی شناخته شده راهنمائیش کنند. و نیز می تواند به خاطر حرفی یا حرکتی که نگهبانان را خوش نیامده است قصد گوشمالی زندانی در میان باشد.
اما من در این مجموعه از یادداشت ها، “اصلاحات” را به “زیر هشت” می کشم تا با بازخوانی آن، تجربه منحصر بفرد اصلاحات،عبرت آموز و چراغی برای راه اینده ما باشد.
دوره هشت ساله ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در ایران به دوره اصلاحات شهرت یافته است. هر چند اگر به برنامه های مکتوب انتخاباتی وی در سال 76 نگاهی بیاندازید اثری از واژه “اصلاحات” را در آن نخواهید یافت.
اما واقعیت این است که موجی برخاسته از مطالبات انباشته شده جامعه، وی را که نامزد چپ های مذهبی در آن انتخابات بود، به کرسی ریاست جمهوری نشاند. واقعه ای که همه را شوکه کرد، حتی خود خاتمی و اطرفیانش را.
اگر با تعاریف امروزی در ادبیات سیاسی بخواهیم آن واقعه را نامی بنهیم،باید گفت “دوم خرداد” همان “انقلاب نرمی” بود که این روزها بسیاری از آن سخن می گویند و یا از آن در هراس هستند.همانگونه که در جاهای دیگر نیز بعدها با صورت بندی های متفاوتی روی داد. اگر به حوادث سال های بعد گرجستان، اوکراین، صربستان و… با دقت نگاهی بیاندازیم متوجه خواهیم شد که تقریبا در همه آنها چند مشخصه مشترک وجود دارد. در آن کشورها نیز هدف “احیای قانون اساسی” بود و نه تغییر بنیادی آن.همچنین در همه آن کشورها، رهبران اصلی انقلاب های رنگی از میان مسئولان یا صاحب منصبان سابق همان سیستم برخاسته بودند و حرکت در مسیر دموکراسی را راهبری کردند.اگر ساده بخواهیم بگوییم آن تحولات عینا معنای دموکراسی بود. تغییر و جابجایی در قدرت بدون خشونت و از مسیر انتخابات.اصولا زیبایی و منحصر بفردی دموکراسی در دنیا امروز همین خصیصه آن است که ابزار جابجایی در قدرت در آن برسمیت شناخته شده و وجود دارد.
و نکته دیگر نیز حرکت از طریق مبارزه انتخاباتی با حضور جامعه مدنی ای قدرتمند بود. با این اشاره بیش از پیش مشخص می شود که “دوم خرداد” در سال 76 نیز بنوعی وقوع “انقلابی نرم” بود که پیش از نمونه های اروپایی اش به وقوع پیوست اما فرجامی تلخی داشت که ناشی از ساختار “سخت” حقوقی آن به نسبت دیگر نمونه ها بود.
دیگر تفاوت آن با نمونه های اروپایی اش در این موضوع بود که در اروپا، جوامع مدنی حرف اصلی را می زد اما در ایران اصولا حرکتی توده ای بود برای تحقق جامعه مدنی.
در نمونه های اروپایی قانون اساسی به رئیس جمهوری قدرت تغییر و امکان تحقق اصلاحات را می داد در حالی که در ایران،قانون اساسی قدرت بسیار محدودی را به رئیس جمهوری می دهد. و به دلیل نبودن همان جامعه مدنی، این قدرت محدود نیز در عمل برش چندانی نداشت.
بررسی تطبیقی این وقایع نیاز به مقال دیگری دارد که در این فرصت از آن می گذریم. اما هدف از این نوشتار، ذکر مقدمه ای برای کتابی است که پیش روی شماست.
از سال های پیش تصمیم داشتم که مجموعه ای از نوشته هایم که در قالب مقاله ها و یادداشت ها و تحلیل های سیاسی، آن هم در دوران اصلاحات به رشته تحریر درآمده بود را در مجموعه ای منتشر کنم. اما هر بار به دلیلی مانعی ایجاد شد. تا اینکه در نیمه های سال1383 فرصتی مهیا شد تا بخش هایی از نوشته های جمع آوری شده را در قالب کتابی تنظیم کنم. اما در همان سال ها برای انتشارش با مشکلاتی، از جمله بازداشت، مواجه شدم که تا به امروز انتشارش را به تاخیر انداخت.
چندی پیش که تصمیم گرفتم این مجموعه مقالات را در خارج از کشور منتشر کنم، نگاهی دوباره به مقالات و یادداشت ها و تقسیم بندی های کتاب انداختم و با تغییراتی اندکی بروز ترشان کردم. برخی مطالب را به آن افزودم و برخی توضیحات در پانوشت ها را نیز تکمیل کردم.
باور دارم بازخوانی دوران اصلاحات به دلیل اهمیت تاریخی و تجربی آن،می تواند در طی طریق کنونی و آینده ما مفید باشد و ما را در مسیر سخت دموکراسی یاری رساند. بیشتر یادداشت های منتخب این مجموعه با محوریت مسایل سیاسی و مرتبط با اصلاح طلبان و اصلاحات است و به دلیل حضور نگارنده در سمت های مطبوعاتی، در بطن بسیاری از این حوادث قرار گرفتم که انتقال آنها می تواند برای دیگران جالب توجه باشد. ستون نوشته هایم در اکثر نشریات “شبنامه ها” نام داشت و از همین رو وبلاگ شخصی ام نیز همین نام را بر خود داشته و دارد. متن های گنجانده شده در این مجموعه مربوط به دوران حضور و فعالیت مطبوعاتی ام در ایران هستند.
مقالات و گفت و گوهای تفصیلی و نوشته های دیگری مربوط به همان دوره زمانی نیز وجود دارد که به امید خدا در آینده و در قالب مجموعه های دیگری تنظیم خواهد شد. لازم به توضیح است که ماجراها و مطالب مربوط به بازداشت و دوران زندان و حواشی مربوط به آن در این مجموعه قرار داده نشده تا در آینده در مجموعه دیگری به تفصیل به اسناد و مدارک مربوط به آن پرداخته شود.
امروز که به مرور بسیاری از این نوشته ها می پردازم و با زمان نوشته شدن شان همزاد پنداری می کنم بیش از پیش بر اهمیت دورانی که تجربه کردیم و تاثیرش در سرنوشت آینده مان اطمینان پیدا می کنم. مسیر آینده نیز به مانند مسیر چند صد ساله گذشته پرفراز و نشیب و سنگلاخی خواهد بود.
در این فرصت بر خود لازم می دانم از جناب آقای عماد الدین باقی که زحمت نوشتن مقدمه ای بر این مجموعه را پذیرفت، تشکر نمایم. همچنین از جناب آقای بیژن خلیلی که در این مدت کوتاه آشنایی بزرگوارانه برخورد کرده اند.
به امید گذر از سختی ها برای رسیدن به حاکمیت واقعی مردم
روزبه میرابراهیمی – فروردین 1388- نیویورک