ایران و آمریکا با هم کنار بیایند

نویسنده

مکس هستینگز

چند ماه پیش، من در همین جا پیشنهاد کردم که همه ما که نسبت به عراق بدبین هستیم، بهتر است مدام از مغزمان ‏عکس برداری بکنیم تا مطمئن شویم که اشتباه نکرده ایم. منظورم این است اگر از اینکه پوزه جورج بوش به دلیل ‏دیوانگی هایش در عراق به خاک مالیده شده است خوشحالیم، نباید ار تضعیف ارتش آمریکا در عراق هم احساس ‏خوشحالی کنیم. عواقب این موضوع برای جهان و از همه مهم تر برای مردم عراق سنگین تر از آن است که حس ‏خوشنودی از شکست دیگران را در ما ارضا کند. امروز سه دلیل وجود دارد که به واسطه آن درباره عراق ‏دوباره فکر کنیم، اگرچه در پایان باز هم به نقطه آغاز بر می گردیم.‏

اول اینکه مطبوعات انگلیس، خبر موفقیت های ارتش آمریکا را پوشش نمی دهند. دست آوردهای ژنرال دیوید ‏پترائوس و نیروهایش که باعث شده حملات انتحاری دو سوم کاهش پیدا کند، و اینکه تلفات غیر نظامیان سیر ‏نزولی دارد، چشمگیر است.‏

دوم اینکه، گوردن براون به ارتش انگلیس مستقر در بصره اعلام کرد که نقش آنها به پایان رسیده است. در هفته ‏های آینده، مسئولیت امنیت در جنوب عراق به دست ارتش عراق سپرده می شود.‏

نکته آخر اینکه، هفته گذشته، گزارش جالبی از سوی برآورد ملی اطلاعات آمریکا منتشر شد که در آن گفته شده ‏بود که ایران در حال حاضر برنامه ای برای ساخت سلاح اتمی ندارد و این می تواند مفهومی انتقادی برای عراق ‏داشته باشد. این نکته باعث می شود که موانع بزرگی که در مقابل مذاکره دوجانبه ایران و آمریکا در مورد ایجاد ‏ثبات در عراق قرار گرفته بود، از سر راه برداشته شود.‏

سالها بود که هر دو طرف رفتار های غیر منطقی داشتند. ایران باید با عراق در صلح، بعنوان یکی از مهم ترین ‏منافع ملی اش، مثل یک کشور همسایه خوب رفتار می کرد. اما بر عکس، نظامیان ایران تصمیم گرفته بودند که ‏‏”شیطان بزرگ” را به عنوان هدف اصلی انتخاب کنند. به همین دلیل، ایران بهای سنگین اقتصادی و سیاسی ‏پرداخت. آمریکا هم ترجیح داد جنگ لفظی با ایران راه بیاندازد و به جای اینکه با ایرانیانی که از انزوا بعنوان ‏کشوری تروریست خسته شده اند، پل ارتباطی ایجاد کند، این کشور را تهدید نظامی کرد.‏

ساده ترین کاری که می توان کرد این است که گفته های نخست وزیر انگلستان را فعلا منتفی تلقی کنیم. تقریبا همه ‏کسانی که اخیرا از بصره در عراق دیدن کرده اند، می دانند که جاده ای که به “ صلح و موفقیت”ختم می شود، ‏تحت اشغال نظامیان شیعه است که قصد دارند سیاست های اجتماعی را بخصوص در مورد زنان، سرکوب کنند. ‏قوانین دولت عراق در آنجا اجرا نمی شود.‏

سیاستمداران انگلیسی، سربازان و دیپلمات ها 18 ماه پیش اعلام کرده بودند که این بازی را باخته اند. هر اقدامی ‏که بعد از آن انجام شد با هدف رهانیدن سربازان از بصره بود که باید تا حد ممکن به نرمی صورت می گرفت. ‏ممکن است همه بگویند که این اقدام بجایی بوده است. اما اینکه بخواهیم این سیاست را یک موفقیت بنامیم، شایان ‏تقدیر نیست. اگر آمریکا می تواند مبارزه کند و به دنیا بقبولاند که ثبات را به عراق بازگردانده است، انگلیس از ‏همکاری اش با آمریکا, اعتبار ناچیزی کسب می کند.‏

ما برای خوشحالی کردن، هنوز راه درازی در پیش داریم. هنوز تردید زیادی نسبت به اینکه آیا حمله نظامی ‏آمریکا موفقیت آمیز بود یا نه، وجود دارد که ممکن است یک موفقیت سیاسی پایدار هم تلقی بشود. حتی متعهد ‏ترین افسران ارتش آمریکا هم از ناهماهنگی مشهود در دولت ملی عراق، ترسیده اند. نیرو های امنیتی دولت ‏عراق، پیشرفت ناچیزی در ایجاد شرایط مناسب زندگی به دست آورده اند؛ وزیر کشور عراق هم به دلیل اینکه ‏محکوم به فساد است نمی تواند با دولت همکاری کند.‏

آیا با آسانگیری آمریکا نسبت به ایران، صحنه عراق تغییر خواهد کرد؟ یک هفته از انتشار گزارش اطلاعاتی ‏آمریکا، تردید های زیادی در این مورد وجود دارد. تنها چیزی که می دانیم این است که دیک چنی معاون رئیس ‏جمهور آمریکا، بطور عمومی به این گزارش اعتراض کرد. معترضین معتقدند که آمریکایی ها به ایرانی ها اجازه ‏داده اند که آنها را به بازی بگیرند.‏

هیچ کس نمی داند که آیا بوش از انتشار این گزارش به این دلیل حمایت کرد که فرصت های سیاسی بیشتری را ‏برایش به ارمغان می آورد یا به این دلیل که گزارش به طریقی لو رفته بود. تنها چیزی که می توانیم بگوییم این ‏است که اگر آمریکا و ایران در عراق کنار بیایند، این شانس وجود دارد که عراق به ثبات برسد. ‏

اگر نظامیان ایرانی به تحقیر نیرو های نظامی آمریکا بعنوان هدف اصلی خود ادامه بدهند، گفتگوی سازنده غیر ‏ممکن خواهد شد. اما اگر آنها جرات این را داشته باشند که به تحریم اقتصادی خود پایان بدهند و از شورش های ‏عراق حمایت نکنند، آن موقع است که دولت بوش مخالفت های گذشته را فراموش می کند و با ایران کنار می آید.‏

نباید دشواری های سیاسی خروج آمریکا از عراق را دستکم گرفت. همیشه ترس از آینده مبهم، مانع از خروج ‏بموقع نیرو ها شده است و زمان حال بدتری را همراه با خونریزی بیشتر، رقم زده است.‏

بیایید بپذیریم که اصل موضوع تغییر چندانی نکرده است. هر نوع ثبات در عراق، بستگی به گفتگوی ایران و ‏آمریکا و در صورت امکان سوریه دارد. شرایط این گفتگو به لطف گزارش اطلاعاتی فراهم شده است. هم بوش و ‏هم براون آن را موفقیت خوانده اند و این عالی است. اما فقط یک روزنه کوچک وجود دارد که اگر طرفین، ‏خواسته های خود را به حدی برسانند که از این روزنه عبور کند، آینده خوشی در انتظار مردم عراق خواهد بود.‏

منبع: [خلاصه شده] گاردین 11 دسامبر‏


‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 


‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏