حرف اول

محمد صفریان
محمد صفریان

عداوتی تمام نشدنی با سینما، شعر، ادبیات، نمایش و…

هنر نمی خواهند…

این هفته هم بسان هفته های قبل و روزهای قبل شده. هر چه خبر از ایران می آید همه حدیث تلخ پایمردی حکومتیان برای نابودی هنر و فرهنگ و اندیشه است و سعی جد اهل قدرت در انقطاع نقاط پیوست اندیشه ی امروز ایرانیان با سنت ها و شیوه های فکری دنیای متمدن و آزاد.

اخبار این هفته هم چونان چون پیش، همه از روزگار آشفته ی اهل هنر می گوید و صدای تلخ استیصال ایشان. در همین زمینه، خبرگزاری های داخلی از برپایی ششمین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در فرهنگسرای ارسباران خبرداده اند. جشنی که پس از تعطیلی خانه ی سینما در سال گذشته، برای نخستین بار در فضایی غیر از آنجا که سینماگران مستقل “ خانه ” اش نام کرده بودند، صورت می گرفت.

اصحاب رسانه همچنین گفته اند که در این مراسم از “ناصر تقوایی” تقدیر به عمل آمده و در نکوهش خانه نشین شدن این هنرمند، سخن ها به میان آمده. از همین دست است حرف های جواد مجابی که اموری اینچنینی را در جهت “ فقیر” تر کردن فرهنگ ایران دانسته و نیز سخنان طالبی نژاد که گفته:

” کسانی که مانع ساخت فیلم‌های “زنگی و رومی” و “چای تلخ” شدند فردا چه جوابی دارند بدهند؟ …؛ حتی اگر تقوایی خودش هم مانع ساخت آن‌ها شده باشد بخشودنی نیست. این کارگردان نباید مجوز گدایی کند بلکه باید مجوز کار را به او تقدیم کرد… “

در هم این مراسم، ناصر تقوایی نیز طی سخنانی از وضعیت سانسور و ممیزی و روال تقریبا محال دریافت مجوز شکوه کرده و از اینکه پیشتر در سینمایی اینچنینی فعالیت می کرده ابراز تاسف کرده و تلویحا اعلام کرده که سینمای کنونی راهی به ساحل نجات ندارد… :

“من می خواهم به سهم خودم با فیلم نساختنم آنچنان باعث سقوط این سینما شوم که سینمای جدیدی به وجود بیاید و نهال سینمای جدید ایران بارور شود… “

این طور به نظر می آید که حساب سینمای ایران برای اهالی فن و سینماگران مستقل بسته شده باشد. پس از کوچ وسیع اهالی سینما در سالهای اولیه ی انقلاب و جدا شدن بزرگانی مانند، بیضایی و کیارستمی و مخملباف و قبادی از بدنه ی این سینما در سالهای اخیر، این گونه گمان می رود که صبر برخی دیگر از چهره های مطرح برای فیلمسازی در ایران نیز به عاقبت خوبی نیانجامد؛ چه این گونه که از شواهد امر بر می آید، تئورسین های اصلی حکومت، نه در پی ندانم کاری که با سیاستی از پیش مشخص شده در حال اجرای فرمان نخستین چهره های مذهبی در روزهای اول پس از انقلاب اسلامی هستند که؛ “در سینما را ببندید” هم آن باور شومی که حالا پس از سه دهه فعالیت و مبارزه ی اهالی فرهنگ، شوربختانه حال و هوای واقعیت به خود می گیرد.

علاوه بر سینما و نمایش و ادبیات که شرح مفصلشان در مقالات پیشین رفته؛ وضعیت موسیقی مردمی ایران هم حال روز به واقع نامناسبی دارد. موسیقی که شاید در کشاکش انقلاب بیشترین ضربه را از حکومت مذهبی خورد و ناخواسته به گوشه ی انزوا رفت؛ در پی مبارزه ی سالیان اهالی این هنر و استمرار مردم کوچه و بازار (که صاحبان و شبانان راستین ترانه ها هستند) در شنیدن و زمزمه کردن ترانه های مردمی، این هنر، پس از تحمل سالهای مهجوری در ده پانزده سال آخر، لااقل در زیرزمین های ایران مجال حیاتی دوباره پیدا کرده بود و نای نفس زدنی گرفته بود، هر چند به شماره. اما همین فعالیت های اندک زیرمینی هم به مذاق آقایان خوش نیامده و گروه های موسیقی زیرزمینی ایران یکی پس از دیگری از کار (غیر علنی) بیکار و گاه حتی روانه ی زندان شدند.

در همین میان، تازه، خبری ست که طی روزهای گذشته به صدر روزنامه های چاپی و اینترنتی ایران آمده. خبری که شاید از پس تکرار فراوان، قباحتش را باخته باشد؛ باز هم همان اخبار معروف دستگیری اعضای باندهای موسیقی زیرزمینی به بهانه های واهی شیطان پرستی و ترویج فساد و غیره. اما نکته ی جالب در این خبر، شیوه ی اطلاع رسانی روزنامه های حکومتی ست.

بیشینه ی خبرگزاری های داخلی (شاید به همان رسم مالوف کپی پیست، حتی!) با واژه ی “ انهدام ” به استقبال خبر دستگیری اعضای این گروه رفته اند و در نهایت سازهای گونه گون بچه ها را به “ آلات و ادوات جرم ” مانند کرده اند.

اینگونه که از شواهد امر پیداست؛ سیستم فکری حکومت جمهوری اسلامی؛ همچون طبیعت هر نظام ایدئولوژیک دیگری، عداوتی تمام ناشدنی با هنر و فرهنگ دارد و از پس مبارزه ی سی و چند ساله با گونه های متفاوت هنر (موسیقی، رقص، نمایش، سینما، و …) و همچنین مبارزه ی رودررو با شعر و داستان و ترانه، این بار بر سر آن است که شمشیر از نیام بیرون کند و این دوران سیاه (که از نظر اهالی هنر همه رنج بود و از نگاه ایشان همه “ مدارا “) را به پایان آورند. به قول معروف حکایت همان شتر سواری دولا دولا ست…؛ که همه شهر می دانند، ” نمی شود “. حرف انگار که تمام باشد؛ اینها که از شوربختی ما و زهرخند روزگار والیان فرهنگی حکومت شده اند، ” هنر نمی خواهند “. همین. و تمام.

طرح: علی فرزات، کارتونیست سوری