شش ماه آینده گفتگوها پیچیده است

نویسنده

» تحلیل لوموند از مذاکرات هسته ای ایران و غرب

انتخاب حسن روحانی به عنوان رییس جمهور ایران برای چهار سال آینده باعث شده تا مسأله هسته ای بار دیگر مورد بحث قرار گیرد. محمود احمدی نژاد در اواخر دوره ریاست جمهوری اش گفت که پرونده هسته ای در اختیار او نیست. درواقع این رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای است که قدرت تصمیم گیری در این زمینه را دراختیار دارد و تاکنون نیز هرگونه مصالحه ای را رد کرده، چرا که از دید او، مصالحه به معنی تسلیم شدن در برابر یک غرب سلطه جو و مستکبر است.

پرونده هسته ای حداقل از زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی که برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ انتخاب شد، در جریان است. در دوران ریاست جمهوری او، هیأت مذاکره کننده ایرانی به سرپرستی حسن روحانی، در ابتدا توانست در ازای توقف فعالیت های غنی سازی با غرب به سازش برسد، ولی این سازش در سال ۲۰۰۵ در زمان احمدی نژاد ملغی اعلام شد.

آیت الله خامنه ای به طور غیرمستقیم خاتمی را با “شاه سلطان حسین” مقایسه کرد؛ یکی از پادشاهان سلسله صفوی که به شکلی عاجزانه شکست ایران را در برابر حمله خارجی ها [ارتش افغان] در سال ۱۷۲۲ پذیرفت. از آن زمان، پلمب های کارخانه غنی سازی برداشته شد و فعالیت ها از سر گرفته شد تا طی چند سال آستانه اورانیوم غنی شده به حدود ۲۰ درصد برسد.

 

گفتمان میان ناشنوایان

مذاکرات با کشورهای غربی به تدریج به گفتگو میان ناشنوایان تبدیل شد. در جناح غربی ها، تلاش براین بود تا هرگونه فعالیت غنی سازی که می تواند به تولید بمب اتمی منجر شود پایان یابد. در جناح ایران، تلاش براین بود که به هر قیمت ممکن فعالیت های غنی سازی براساس چارچوب پیمان منع گسترش اتمی حفظ شوند.

در دوران احمدی نژاد، توافقی با برزیل و ترکیه برای توقف غنی سازی منعقد گردید که ازسوی کشورهای غربی رد شد و منجر به ظن و تردیدهای دوجانبه گشت: از دید مقامات ایرانی، آمریکایی ها قصد دارند حق مسلم غنی سازی را به بهانه ممنوعیت تولید ماده شکافت پذیر از ایران بگیرند؛ و از دید کشورهای غربی، ایران قبل از هر چیز به دنبال خریدن زمان است تا به آستانه غیرقابل بازگشت غنی سازی که امکان تولید بمب را به وجود خواهد آورد برسد.

تا زمانی که احمدی نژاد بر سر قدرت بود، شرایط برای مذاکرات روز به روز به دلیل اظهارات بدون ملاحظه اش، به ویژه در زمینه انکار هولوکاست و نابودی اسراییل، بدتر می شد. بدین ترتیب ظنی که نسبت به حکومت دین سالار ایران وجود داشت، به دلیل وجود رییس جمهوری که “کوچک ترین مسایل” را در اظهارات نسنجیده اش رعایت نمی کرد، چندین برابر شد.

با انتخاب روحانی درواقع با یک تکنوکرات روبرو هستیم که علی رغم وجود عمامه بر سرش، زبان دیپلماتیک را با مهارت می داند و از بیان اظهارات تحریک آمیز پرهیز دارد. او گفته است که در نظر دارد روابط را با کشورهای عربی و غربی بهبود بخشد و وعده داده که در مسأله هسته ای با نیت خیر و به شکلی شفاف عمل کند. ولی شرایط، دیگر به مانند یک دهه پیش نیست. بسیاری از کارشناسان هسته ای خاطرنشان می سازند که ایران اکنون دارای دانش لازم برای گذر به مرحله تولید بمب اتمی است.

 

انصراف از غنی سازی اورانیوم

اکنون مهم آن است که بدانیم آیا ایران از این آستانه گذر خواهد کرد یا خیر. اگر به مانند کره شمالی از این آستانه گذر کند، وضعیت منطقه به طور کامل متحول خواهد شد. مصر، عربستان سعودی و ترکیه نیز به بمب دست خواهند یافت و پیمان منع گسترش اتمی بخش بزرگی از اعتبار خود را در صحنه بین المللی ازدست خواهد داد. پس ایران باید بخاطر نشان دادن نیت خیر خود، از فعالیت های غنی سازی چشم پوشی کند و باعث به نتیجه رسیدن مذاکرات شود.

مشکل در جناح ایران در وهله اول مربوط به ماهیت حاکمیت دین سالار آن می شود. در زمان خاتمی و احمدی نژاد، رسیدن به یک نتیجه رضایت بخش در مذاکرات، بی شک مشروعیت شخص رییس جمهور را چند برابر می کرد و از وجهه رهبر انقلاب می کاست.

شخص رییس جمهور در طول تاریخ جمهوری اسلامی همواره دارای روابط پرتنشی با رهبر بوده. رهبران ایران همواره تفوق خود را با به زانو در آوردن رؤسای جمهور سرسخت نشان داده اند. حال آنکه با انتخاب روحانی، می توان چنین فرض کرد که این رقابت به لحاظ مشروعیت زایی، دیگر به شدت گذشته نیست.

در نظام جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای به عنوان آخرین فرد دارای قدرت شناخته می شود و رییس جمهور، به عنوان یک تکنوکرات که شصت و اندی سال دارد، به نظر نمی رسد قصد بی اعتبار کردن رهبر را داشته باشد. به نظر می رسد که روابط این دو اکنون به تعادل رسیده و رییس جمهور تجربیات رؤسای جمهور پیشین را به خوبی در ذهن خود جای داده.

پس می توان اذعان داشت که همه چیز بر شخص رهبر متمرکز است. آیا او خواهد خواست یک نتیجه رضایت بخش از مذاکرات با غرب به دست آورد و ایران را از بحران اقتصادی خارج کند؟ یا اینکه فکر می کند انجام مذاکرات صادقانه و متعادل با غرب امکان پذیر نیست؟

 

بدگمانی نسبت به آمریکا

دیدگاه او از جهان با یک بدگمانی شدید نسبت به آمریکا عجین گشته. او مترجم سید قطب، شخصیت انقلابی و اسلام گرای مصری بود که توسط ناصر اعدام شد که البته او نیز به مانند سید قطب غرب را دشمن سازش ناپذیر اسلام می دانست. ازسوی دیگر، آیا آمریکا قصد دارد با تحمیل شرایط سخت، ایران را تحقیر کند، یا اینکه حاضر است در راه ایجاد صلح به سبک ایرانی گام بردارد؟

مثلث “رهبر- روحانی- آمریکا” بوسیله خطوط بسیاری قطع شده که هر یک نشان از یک تنش دارد و نتیجه آن در جناح ایران به روحانی بستگی ندارد، چرا که تصمیم گیری نهایی توسط آیت الله خامنه ای انجام می شود. آقای روحانی می تواند با پایان دادن به جو نفرت انگیز بدگمانی و تهمت زنی که در دوره احمدی نژاد به اوج خود رسیده بود، شرایط را بهبود بخشد.

او همچنین می تواند هراس کشورهای عربی را درخصوص سلطه طلبی ایران در منطقه کاهش دهد. ولی او نخواهد توانست رهبر را در صورت ادامه رفتارش دایر بر رد هرگونه مصالحه با غرب، وادار به عقب نشینی کند؛ همان طور که نخواهد توانست کشورهای غربی را به کوتاه آمدن از مواضع شان مجاب سازد؛ به ویژه اینکه دولت اسراییل و “بازهای آمریکایی” همانند گذشته بر “خنثی سازی” ایران اصرار می ورزند.

تا شش ماه آینده شاهد یک بازی پیچیده خواهیم بود که نتیجه آن بر هیچ کس مشخص نیست، چرا که سوء ظن دوطرفه باعث شده تا شرایط برای مذاکرات بین طرفین سنگین باشد. با این حال، شرایط فوق الذکر بی شک از دوران رییس جمهور سابق بهتر و کم تنش تر خواهد بود.

منبع: لوموند، ۴ ژوئیه