پنجاه میلیون طبقه پائین در ایران

نویسنده
سها سیفی

احمد سیف د ر“نیاک” و در نوشته ای تحت عنوان “ایران خانوم و نابغه‌هاش” نوشته است:‏

براساس خبرها و اطلاعاتی که از گوشه و کنار مملکت می‌رسد، الان به غیر از خواجه حافظ شیرازی که حدودا ‏ششصد سال پیش درگذشت و اعلیحضرت نادرشاه افشار که دویست و شصت و یک سال پیش به دست کسی که ‏عقاید “چپی” داشت، ترورشد، بقیه سرانجام قبول کرده اند که تورم تقریبا از کنترل خارج شده و گسترش اختلاف ‏طبقاتی در کنار هزار و یک مشکل دیگر، از مسایلی است که به راستی توجه خاص و ویژه می‌طلبد. ‏

خوب، حالا این شما و این هم چندتا از نظرات نابغه های دولتی:‏

معاون رئیس جمهور، آقای رحیمی که با آقای کردان هم دانشگاهی بوده، مژده داده است که “دولت جدید دل شیر ‏دارد و می‌خواهد با گرفتن پول از ثروتمندان به مردم کمک کند.” وی افزوده: “دولت امسال تصمیم دارد به پنجاه ‏میلیون نفر از طبقات پایین جامعه با یارانه کمک کند”. خوب انشاالله مبارک است. بنده که بخیل نیستم. تا به همین ‏جا، اگر جمعیت کشور هفتاد میلیون نفر باشد، این می‌شود بیش از هفتاد درصد جمعیت که به قول معاون رئیس ‏جمهور، “طبقات پائین” اند. ‏

‎ ‎کروبی بیشتر مایه گذاشت‎ ‎

این پست “اکبر منتجبی” جنجال بسیاری برانگیخت و بسیاری از طرف های درگیر در انتخابات دهم را وادار به ‏واکنش کرد:‏

در دفتر غلامحسین کرباسچی بودم و نشسته بودیم و درباره انتخابات گپ می زدیم که حرف رسید به داستان ‏اصلاح طلبان و آمدن یا نیامدن آقای سید محمد خاتمی و مهدی کروبی. کرباسچی یکی دوباری قبل از این، از طرح ‏نام خاتمی برای کاندیداتوری در انتخابات گله کرده بود و این روزها نیز در انتقاد از خاتمی سخنانی بیان کرده ‏است. ‏

اما نکته ای که امروز بهم گفت این بود که اگر خاتمی و کروبی با هم در انتخابات شرکت کنند، قطعا از کروبی ‏حمایت می کنم. و استدلال کرد که اولا آزموده را آزمودن خطاست و بعد ضمن یادآوری دوران ریاست جمهوری ‏خاتمی و دوران ریاست مجلس کروبی، یادآور شد که مدیریت کروبی از خاتمی بهتر است و او بیشتر برای ‏اصلاح طلبان مایه گذاشت تا خاتمی. ‏

‎ ‎متاسفانه، نامزد کت‌وشلواری جایگزین خاتمی‌وجود ندارد!‏‎ ‎

اسماعیل آزادی در “وب قلم” پیش‌بینی کرده است که نهایتاً قالیباف نامزد اصولگرایان خواهد بود:‏

اصلاح طلبان که عمو بودند اما حتی نتوانستند پسر عمویی خود را ثابت کنند، در زمره رانده شدگان قبیله قدرت به ‏شمار رفتند و رانده درگاه شدند. و لیدر آنها نیز به هزار و یک دلیل، صرافتی برای حضور در این عرصه ندارد. ‏در این وادی، شیخ اصلاحات در حال زدن خیمه انتخابات درخارج از اردوگاه است و امید بی‌ثمری نیز به حمایت ‏اصلاح‌طلبان و مردم دارد و هر چه دوستان او نهی می‌کنند او را باکی نیست و شیخ راه خود می‌رود. به هر حال ‏در اردوگاه اصلاح طلبان آتش پر هیمه ای برای انتخابات ریاست جمهوری نیست و در زمانه مطلوبیتِ کت ‏وشلواری‌ها، نامزد کت و شلواری که بتواند جایگزین خاتمی‌شود وجود ندارد. ‏

در چنین شرایطی باید منتظر رقابت رقیبان نشست. اما اینکه در اردوگاه پسر عمو ها چه اتفاقی می‌افتد باید گفت یا ‏به زبان دیگر پیش بینی می‌شود که:‏

‏۱) لاریجانی و حداد عادل هیچ کدام برای ریاست جمهوری نامزد نشوند.زیرا حداد که جایگاهی ندارد و از سوی ‏دیگر لاریجانی نیز احساس می‌کند اگر در مسند ریاست مجلس باشد وکارنامه خوبی ارایه دهد در دوره بعد با ‏مقبولیت و تجربه بیشتری خواهد آمد و احتمال موفقیتش نیز به مراتب بیشتر خواهد بود‎.‎

‏۲) احتمال نامزدی دکتر ولایتی نیز کم است زیرا گرایش ولایتی به هاشمی‌ صبغه مطلوبی برای او به شمار ‏نمی‌رود و از سوی دیگرپسر عمو ها بخوبی می‌دانند که تکثر در نامزدها به نفعشان نیست.‏

‏۳) حاکمیت در این دوره مانند دوره قبل از احمدی نژاد حمایت نخواهد کرد.‏

‏۴) اگر فرد دیگری هم نامزد شود طرفی نخواهد بست از این رو قالیباف گزینه نهایی پسر عمو ها خواهد بود ‏

‎ ‎رقابت شفاف بر سر جذب منابع مالی‎ ‎

هادی کحال زاده در “نه چندان جدی” بحث قدیمی‌عدم شفافیت منابع مالی احزاب و جریان‌های سیاسی در ایران را ‏پیش کشیده است. بااین حال اززاویه تازه ای به آن نگریسته است:‏

در ایران کسی بدرستی نمی‌داند که احزاب کوچک و بزرگ و متوسط، در ماه چقدر هزینه دارند. اساسا آیا فعالیت ‏های سیاسی نظامیان و گروههای شبه نظامی‌را نیز می‌توان به پای فعالیت های مدنی و سیاسی گذاشت؟ انتخابات ‏ریاست جمهوری از کجا و چقدر تامین مالی می‌شود؟ در چنین شرایطی کسی نمی‌تواند به فلان روحانی بلند پایه و ‏یا فلان حزب سیاسی در قدرت و یا فلان شخص خرده بگیرد که چرا فلان کارخانه دولتی را به ثمن بخس خریده ‏ای؟ و یا فلان انحصار را داری و یا فلان مقدار ماهیانه را از فلان نهاد دریافت می‌کنی؟ ‏

در همه دنیا برای مقابله با آن راهکارهایی مشخص وجود دارد. انتخابات ایالات متحده نمونه ای جالب از این ‏شفافیت است. در امریکا کاندیداها صرفا برای بدست آوردن رای بیشتر مبارزه نمی‌کنند بلکه برای بدست آوردن ‏منابع بیشتر نیز در حال رقابتند. شاید گفته شود که جذب پول بیشتر در گرو تعامل با سرمایه داران است و لازمه ‏آن تمکین از گروههای بزرگ سرمایه دار و تامین منافع آنان، پس این امر متناقض با خیر عمومی‌است. آری اما ‏دموکراسی، رقابت و تمایل به ماندن در قدرت در گرو تامین رضایت عمومی‌نیز هست و این مانع از انحصار ‏مطلق سرمایه داری خواهد شد. بنابراین در حد فاصله ای از تمکین سرمایه داری و تامین رضایت عمومی، امور ‏به سامان می‌رسد.‏

‎ ‎ناامنی، مشکل بزرگ سیستان و بلوچستان‎ ‎

ترانه بنی‌یعقوب در “بدون ویرایش” در حال نوشتن خاطرات اخیر خود از سفر به بلوچستان ایران است:‏

هنوز چند دقیقه ای از ورودمان به مدرسه نگذشته بود که ماشین های نیروی انتظامی‌دور تا دور مدرسه و ‏اطرافش را محاصره کردند. از وجود این همه مامور نیروی انتظامی‌کلی تعجب کردم و دلیلش را از بقیه پرسیدم. ‏جواب خیلی ساده بود. مرزهای شرقی کشور بخصوص مرز پاکستان بسیار خطرناک است. ‏

من که زاهدان و این همه کار نیمه تمام را رها کرده بودم حالا در یک مدرسه در یکی از دهات استان سیستان و ‏بلوچستان حبس شده بودم. یکی از سرهنگ های نیروی انتظامی‌که بر خلاف پلیس های تهران و تصوری که من ‏از ان لباس های سبز رنگ دارم بسیار مهربان بود با ملایمت و مهربانی برایم توضیح داد که ۱۰ روز است تمام ‏منطقه را برای حفظ امنیت گروه ما بررسی کرده اند و تمام بیابان ها را گشته اند و اگر هم الان اجازه بیرون رفتن ‏را به ما نمی‌دهند برای حفظ امنیت خودمان و جلوگیری از گرو گان گیری احتمالی است. از ناامن بودن منطقه ‏شنیده بودم و حالا با تمام وجود احساسش می‌کردم. ‏

‎ ‎یک زمانی مرد مقتدر بود و می‌شد بهش تکیه کرد!‏‎ ‎

سیمه توحیدلو در “برساحل سلامت” مطلبی تحلیلی درباره کاهش اختلاف سن در ازدواج‌های سال های اخیر دارد. ‏از جمله دلایلی که او به آن پرداخته این است که:‏

یک زمانی تصور از خانواده سنتی مردی بود مقتدر، نان آور و احتمالا آنقدر بزرگ که بتواند سالار خانواده ای ‏باشد. اصلا قرار بود یک تنه تکیه گاه باشد در این خانواده های سنتی. همه کس در این خانواده نقش داشتند، اما ‏نقش استحکام مال مردی بود که باید بزرگتر می‌بود و از بزرگی اش، ریاستش را مایه می‌گرفت. خانواده های ‏جدید و تعریفش مانند قبل نیست. وقتی روابط همسطح شود، سن و سال هم می‌تواند به هم نزدیک‌تر باشد.‏

تصور عمده برای اختلاف سن در ازدواج بر می‌گشت به بلوغ جسمی‌و ذهنی دختران و پسران. باوری محکم ‏وجود داشت مبنی بر زودتر بالغ شدن دختران و به کمال و پختگی رسیدن ایشان. همین هم عاملی بود برای پذیرش ‏این اختلاف سن در ازدواج. اما به نظر می‌رسد از سنی به بعد، کمال و پختگی می‌تواند در هر دو جنس دیده شود. ‏این قانون در صورتی کاربرد دارد که ازدواج در سنین پایین باشد. اما وقتی دو نفر به بلوغ و آگاهی های ذهنی ‏رسیدند، چندان اختلاف پختگی نمی‌تواند به چشم آید. ‏

‎ ‎هر هزاردلاری امریکا را به هزاروپانصد دلار خریدارم!‏‎ ‎

‏”خط قرمز” می‌گوید به قیمت هزاروپانصد دلار، مشتری هزاردلاری‌هایی ست که قائم مقام بانک مرکزی مدعی ‏وجود و مبادله آن در ایالات متحده است:‏

مثل اینکه قراره بانک مرکزی اسکناس درشت چاپ کنه و از صفرهای پولمون هم بزنند. قائم‌مقام بانک مرکزی ‏هم در توجیه چاپ اسکناس درشت اشاره‌ای هم کرده‌ به اینکه در آمریکا اسکناس هزار دلاری هست که معادل ‏نهصدوپنجاه هزار تومانه. والله اگه کسی از این اسکناس‌ها داره من هزاروپانصد دلار می‌خرم. در کانادا به نظرم ‏با تقریب خوبی درشت‌ترین اسکناس بیست دلاری است و اسکناس‌های پنجاه و صد دلاری خیلی کم استفاده می‌شه.‏