اکبر رادی، کسی که نزدیک به نیم قرن ذهن و دلش برای خلق آثار نمایشی تپیده بود، روز پنجم دیماه درگذشت. نمایشنامه نویس بزرگی که ستایش گرانش او را چخوف ایران می دانند. گیله مرد نمایش ایران که در دهه 1340 به همراه بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، بیژن مفید و دیگران پایه های تئاتر ملی ایران را بنا نهادند. تئاتری که جدی، روشنفکرانه و هوشمندانه و توام با پژوهش و موضع گیری سیاسی بود. ویژگی هایی که در دو دهه اخیر بسیار کوشیدند تا از نمایش ایرانی سلب کنند. نوشته یکی دیگر از بزرگان تئاترمان را در رثای اکبر رادی دوباره خوانی می کنیم….
قطب الدین صادقی
رادی و طنزی نیرومند مثل چخوف
اکبر رادی یکی از معدود درامنویسان ادبیات ایران است که در دهه 40 به همراه نویسندگان دیگر مانند بهرام بیضایی، مرحوم بیژن مفید، مرحوم دکتر غلامحسین ساعدی، مرحوم نصرت ا…نویدی و دیگران، دست به نگارش نمایشنامههایی زدند که در واقع میشود گفت، بنیه واقعی تئاتر ملی معاصر ماست؛ تئاتری جدی، روشنفکرانه و هوشمندانه که جوهر اصلی آنها همه از به خودآییهای فرهنگی جامعه ایرانی بعد از شکست کودتای 1332 بود.
تئاتری که هم توام با پژوهش بود، هم توام با موضعگیریهای سیاسی بود و هم در ارتباط با جهان آن روز؛ یک تئاتر مبتنی بر پژوهش شکلی و بر ضرورت طرح مسائلی که جامعه آن زمان گرفتار آن بود. اکبر رادی در حوزه فعالیت روشنفکران کار میکرد وعنصر روشنفکری و نقش هوشمندانه کسی که میتوانست تغییری در جامعه خود ایجاد کند، برای او بسیار حائز اهمیت بود. در واقع تقریبا قهرمان مرکزی تمام آثار او دارای چنین شخصیتی است. اتفاقا این شخصیت به دلایل متعدد شکست خورده است و چون شکست خورده است و در پروژههای اجتماعی و فرهنگی و انسانی خود توفیق پیدا نکرده است، آدمی تلخ، وراج و پرگو است که میتوان گفت به نوعی در پی توجیه شکستهای خود بر میآید. یکی از دلایلی که نمایشنامههای آقای رادی پرگوست، مطالب گفتنی در آن زیاد است و عمل دراماتیک و اتفاق در آنها کم است، اتفاقا همین است؛ برای اینکه آدمها بیش وپیش از آنکه دست به عمل بزنند، حرف میزنند و این حرف چیزی نیست مگر توضیح و توجیه شکستهایی که این قهرمانان در آن فضا رشد کردهاند.
اکبر رادی از نظر ساختار دراماتیک از یک سو به شدت تحت تاثیر نوع درام نویسی چخوف و حال و هوا و فضاهایی که او میآفریده است و از سوی دیگر، تحت تاثیر خطوط درشت درام اجتماعی ایبسن. به هر حال به نحوی بسیار هوشمندانه این دو را درهم تنیده و آن را با فرهنگ و روح ایرانی درآمیخته است.
چیزی که در آثار رادی بسیار حائز اهمیت است، تاثیر فوقالعاده درستی است که از فضای طبیعی و اجتماعی زادگاه خود - گیلان و رشت - و محیطی که بهتر از جاهای دیگر میشناخت، در آثارش آورده است. گاهی فقط طرح موضوع آنها آنقدر جامع و فوقالعاده است که من میتوانم ادعا کنم آن را به سطح کل فرهنگ ایرانی تعمیم داده و در حد یک اثر بومی و جغرافیای منطقهای خاص محدود نمانده است.
چیز دیگری که من باید درباره آقای رادی اضافه کنم، قدرت طنزی است که در همه آثار خود به کار گرفته است. تقریبا زبان همه قهرمانان آثار رادی برخوردار از طنز است؛ طنزی نیرومند و تصویری که از بافتههای ذهن آقای رادی نشات گرفته است و زبانی که به او کار میبرد در عین حال که با روانشناسی شخصیتها و جایگاه طبقاتی آنها انطباق کامل دارد، اما زبانی است که سرشار از طنز و تصویر است، زبان پدر و مادرداری است، زبان شسته و رفته و دارای پشتوانهای است که بعدی زیبا از زبان معاصر ایرانی را به نمایش میگذارد. همه اینها که کنار یکدیگر قرار میگیرد، توام با روح تعهد اجتماعی آقای رادی است که من او را در کل یک نویسنده اخلاق گرای بسیار جدی میبینم که دارای اصول است و برای این اصول میجنگد. در واقع بنمایه تمام آثار او را تعهد اجتماعی تشکیل داده است که همین خصیصه باعث شده که تئاتر رادی، تئاتری باشد در حوزه رئالیست؛ یک رئالیست ایرانی که آن را خیلی خوب میشناسد و خود را به خطر نمیاندازد و سبکها و ژانرهای دیگر را اتود نمیکند. رادی با همین رئالیسم اجتماعی در حوزه مسائل شهری و روشنفکران شهری غور و کندوکاو میکند و من فکر میکنم که اگر بخواهیم آثار او را از نظر جامعه شناسی نگاه کنیم، در یک داوری منصفانه، میتوان این آثار را یکی از بهترین آینههای جامعهای تصور کنیم که میتواند مسائل جامعه ایرانی را در خودش منعکس کند. به طور مثال “لبخند باشکوه آقای گیل” یکی از بهترین آثاری است که شما میتوانید تحولات از بالای جامعه ایران را در پیش از انقلاب که بساط فئودالیته را برچیدند و آنها را تبدیل به ثروتهای بورژوای شهری کردند در آن ببینید که ارزش جامعهشناسانه دارد و شما میتوانید ارزشهای تحولی جامعه و آدمها را در یک شکل تعمیم یافته بسیار مستند لمس بکنید. میخواهم این نکته را بگویم که این آثار در حد سندهای اجتماعی بسیار قدرتمندی عمل میکنند.
نکته دیگری که در مورد آقای رادی - علاوه بر آثارش - باید بگویم این است که ایشان برای ما تنها یک درام نویس موفق نبود که تا آخرین روزهای زندگی خود بدون اینکه از این شاخه به آن شاخه بپرد، مردانه و مصمم و استوار، همان هدف اصلی را تا انتها دنبال کرد و به آن وفادار بود. واقعا یکی از نحلههای فکری ما شخصیت آقای رادی است. من فراتر از اینکه او را درام نویس بدانم، او را یک انسان والا میدانم؛ انسانی که ادب، متانت، آن صدای مخملی و خنده زیبایی که همیشه گوشه چشمهایش می درخشید، به ما درس مهر و ادب و محبت میداد. هرگز ندیدم خنده از صورت آقای رادی محو شود. رادی مجسمه مهر و مهربانی بود و در شرایطی که جامعه ما تا اعماق و ریشهها در نفرت و خشم و حقد و حسادت میسوخت - حداقل در عرصه کاری ما و در میان این همکاران شریف و گرانقدر-، هرگز ندیدم علیه کسی به ناحق سخنی بگوید یا توطئهای بکند یا از راه انصاف به دور رفته باشد. بسیار انسان شریف و مهربان و مودبی بود که من واقعا اغلب اوقات کلافه بودم که چهطور با این همه متانت و ادب رفتار کنم و البته چیزی که باید همین جا یادآوری کنم اینکه این متانت، سازش و نرم خویی بیش از حد ایشان را باعث نمیشد. من به یاد دارم که چندین بار قلم توفنده ایشان آن خشم بزرگ درونی اش را افشا کرده و نشان داده که در درون چه توفانی در روح و فکر و قلب واندیشه خود دارد.
به هر حال رادی مردی دارای اصول بود که بجا مهربان و در جای خود هم خشمگین میشد ولی هرگز از راه راست، از راه هنر خلاقه و از راه تعهد به هنر، انسانهای دیگر، جامعه، فرهنگ و سرزمین خود به خطا نرفت. رادی نمونه یک انسان والا است که تا آخرین و واپسین روزهای عمرم از ایشان به نیکی و احترام یاد خواهم کرد و آن را نمونه انسانی میدانم که با سربلندی و عزت نفس اغلب اوقات - همان طور که همسر محترمشان نیز گفتهاند - با تنگدستی زیست ولی هرگز دست صدقه و گدایی به سوی کسی دراز نکرد. رادی با علو طبع به آرمان خود که همان خلاقیت بود، وفادار ماند و در خلوت سوخت و ساخت و آثار گرانقدری را پدید آورد که میتواند برای ما از هر نظر الگوی راستین باشد. از این نظر من واقعا بین زندگی شخصی و آثار او فاصلهای نمیبینم. هر آنچه که در کتابهایش گفته، اعتقاد داشته و به راستی بیان کرده و این اعتفاد و راستی را در زندگی خودش هم به کار برده است. از نظر من اکبر رادی نمونه والای یک انسان آگاه، متعهد و انساندوست است که شرافتمندانه قلم زد و شرافتمندانه هم از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.