استراتژی تهاجمی آمریکا در مقابل ایران

نویسنده

دافنا لینزر

بنا به گفته منابع دولتی و مقامات ضد تروریست، دولت آمریکا، به عنوان بخشی از استراتژی تازه آن کشور برای تضعیف نفوذ ایران در سراسر خاورمیانه و مجبور کردن آن کشور به دست کشیدن از برنامه اتمی اش، به نیروهای نظامی خود در عراق اجازه داده تا عوامل ایران در داخل عراق را بکشد یا اسیر کند.

بیش از یکسال است که نیروهای آمریکایی در عراق بطور مخفیانه دهها نفر از ایرانیان مظنون به جاسوسی را دستگیر کرده و برای سه یا چهار روز آنها را در بازداشت نگهداشته است. طراحی سیاست “بگیر و رها کن” برای پرهیز از ایجاد تنش با ایران و همچنین ترساندن عوامل آن کشور طراحی شده بود. نیروهای آمریکایی قبل از آزاد کردن آنها و بدون اطلاع ایشان دی.ان.ای آنها را جمع آوری کرده، و از تعدادی نیز اسکن چشم و انگشت نگاری بعمل آورده است.

با این وجود تابستان گذشته مقامات ارشد دولتی متوجه شدند که روشی خصمانه تر مورد نیاز است، زیرا نفوذ منطقه ای ایران در حال افزایش است و تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن ایران به نظر ناموفق میرسند. فعالیتهای اتمی ایران روبه گسترش است، متحدان آمریکا در مقابل یک تحریم جدی ایران مقاومت میکنند، و ایران به خشونت فرقه ای در ایران دامن میزند.

یک مقام ارشد دولتی گفت: “برای ایران خرجی ندارد. آنها به ماموریت ما در عراق لطمه میزنند، و ما با نجنگیدن پس میرویم.”

سه مقام رسمی گفتند که همیشه تعداد 150 مامور امنیتی ایران در عراق بسر میبرند، و افرادی از فرماندهی سپاه پاسداران دائما در داخل عراق فعال هستند. مقامات امنیتی گفتند که مدرکی دال بر شرکت مستقیم ایرانیان در حملات به نیروهای آمریکا در عراق وجود ندارد.

اما ایرانی ها سه سال است که برنامه ای منظم پیاده میکنند، آموزش عملیاتی، اطلاعات و اسلحه به نیروهای شبه نظامی شیعه وابسته به دولت، شورشیان و خشونت بر علیه فرقه های سنی میدهند. ژنرال مایکل هایدن، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، اخیرا به سنا گفت که میزان تجهیزات ارسالی ایران که برعلیه نیروهای آمریکایی در عراق بکار میرود “بسیار چشم گیر است. به نظر میرسد که ایرانیان از سیاست خارجی خطرناک خود سرمست هستند.”

رئیس جمهور بوش پس از مشورت با مشاوران ارشد خود در پائیز امسال مجوز برنامه جدید “بکش یا بگیر” را صادر کرد تا جلوی نفوذ ایران از کربلا تا لبنان را بگیرد، و در نهایت ایران را وادار به توقف برنامه اتمی اش بکند.

آنگونه که یک مقام ارشد گفت برنامه های دولت شامل پنج “زمینه مورد علاقه” دولت ایران است و راهکارهای نظامی، اطلاعاتی، سیاسی و دیپلماتیک برای هدف قرار دادن منافع ایران در خاورمیانه طراحی شده است.

کاخ سفید اجازه گسترش “ماتریس بازی آبی” آنگونه که در میان محافل امنیتی مشهور است را داده- صورتی از عملیات مورد تائید بر علیه حزب الله لبنان. و مقامات آمریکایی مشغول تهیه تحریمهای بین المللی ایران بخاطر نگهداری دهها نفر از جنگجویان القائده است که در سال 2001 از افغانستان به ایران گریختند. آنها عملیات شدیدتری را نیز بر علیه کمکهای مالی ایران به جنبش تندرو حماس در فلسطین انجام میدهند و منافع ایران در میان شیعیان غرب افغانستان را مورد تهدید قرار میدهند.

نیروهای آمریکایی در عراق اکنون اختیار دارند تا هر عضو سپاه پاسداران و یا هر افسر اطلاعاتی را که با شبه نظامیان عراقی همکاری میکنند را هدف قرار بدهند. این سیاست در مورد ایرانیان غیرنظامی یا دیپلماتها به اجرا گذاشته نشده است. دولت بوش از فرماندهان نظامی میخواهد، باوجود آنکه تا کنون هیچگونه مقابله خشونت باری بر علیه ایرانیان انجام نداده اند، اکنون از این اختیار خود استفاده نمایند.

این برنامه گسترده مخالفان بانفوذی در میان مقامات امنیتی در وزارت امور خارجه و وزارت دفاع دارد و آنها ابراز نگرانی کرده اند که درگیری رو به گسترش آمریکا و ایران به میدانهای جنگ عراق کشیده شود.

مقامات ارشد دولتی میگویند که این سیاست بر این فرضیه استوار شده که در صورت حمله شدید آمریکا در عراق و نواحی دیگر، تهران از جاه طلبی های اتمی خود دست خواهد کشید و رهبران ایران را دچار ترس عدم امنیت خواهد کرد. در صورتی که اگر ایران دست به پاتک بزند این به معنی در خطر قرار دادن آمریکائیان و منافع آمریکا در عراق، افغانستان و مناطق دیگر خواهد بود.

مقامات میگویند که هایدن در مورد پاره ای از نتایج احتمالی با رئیس جمهور مشورت کرده، و از آن جمله امکان پاتک ایران از راه ربودن و کشتن پرسنل آمریکایی در عراق است.

دو مقام ارشد میگویند که با وجود موافقت خانم رایس با این طرح، او نگران پیش آمد اشتباهات احتمالی، و اثرات مقابله نظامی بین آمریکا و ایران در میدان جنگ عراق است.

مقامات میگویند، رایس در ملاقات با مشاوران ارشد خود از وزیر دفاع خواسته تا یک مقام ارشد را برای سرپرستی این برنامه تعیین کند تا جلوی یک درگیری تمام عیار را بگیرد. خانم رایس اطمینانهای لازم را گرفته است، اما معلوم نیست که وزارت دفاع مجوز یک یک حملات را باید بگیرد و یا فقط یک نظارت کلی است.

وزارتهای امور خارجه و دفاع استراتژی ایران را برای اظهارنظرهای بیشتر به شورای امنیت ملی ارجاع نموده اند، و این شورا از طرح مفاد برنامه و اظهار نظر در مورد مسائل امنیت ملی خودداری مینماید.

اما گردون جاندروئه، سخنگوی شورای امنیت ملی، در پاسخ به پرسشی در مورد مجوز “بکش یا بگیر” گفت: “مدتی است که رئیس جمهور اظهار داشته که هرگونه اقدام لازم برای حفاظت از آمریکائیان در عراق و جلوگیری از اقدامات مخرب بعمل خواهد آمد. اختیارات نیروهای ما منطبق با منشور شورای امنیت سازمان ملل متحد است.”

مقامات گفتند که نیروهای ویژه آمریکایی و انگلیسی درعراق، که در بعضی عملیات بصورت مشترک عمل میکنند، برنامه را در دست بررسی دارند که قوائد درگیری و موارد دقیق استفاده از نیروی نظامی را مشخص میکند. فرمانده ارشد آمریکا در عراق ژنرال کیسی، در هفته های آخر ماموریتش هماهنگی های لازم برای این برنامه را به عمل آورد. به گفته یک مقام رسمی، کیسی درنظر داشت تا سپاه پاسداران ایران را به عنوان “نیرو دشمن” اعلام نماید، که در ارتش به معنی اجازه اقدام خصمانه خواهد بود.

جانشین کیسی، سرلشگر دیوید پترائوس، در نامه ای به کنگره اعلام کرده که اولویت نخستین او “مقابله با تهدیدهایی است که در اثر مداخله های ایران و سوریه به وجود آمده، و ادامه ماموریت برای منهدم کردن شبکه های تروریستی و کشتن یا دستگیری آنهایی است که مخالف حمایت از عراقی یکپارچه و باثبات هستند.”

مدافعان سیاست جدید- در شورای امنیت ملی، دفتر معاون رئیس جمهوری، پنتاگون و وزارت امور خارجه- گفتند که فقط مقابله مستقیم و خصمانه منجر به شکسته شدن نفوذ فزاینده ایران خواهد شد. ایرانی ترسان و درمانده بیشتر حاضر خواهد بود تا خواست آمریکا دست کشیدن از برنامه اتمی را بپذیرد. “ایرانی ها فقط زمانی که تحت فشار هستند به جامعه بین المللی پاسخ مثبت میدهند، نه زمانی که احساس قدرت میکنند.”

در ارتباط با برنامه آسیب زدن به نفوذ ایران در لبنان، افغانستان و فلسطین، کار فراتر از تهدیدهای بوش در ابتدای همین ماه برای “متوقف کردن پشتیبانی های ارسالی ایران و سوریه” به داخل عراق است. این نشانه کنار گذاشتن دیپلماسی به عنوان تنها روش وارد آوردن فشار بر ایران برای متوقف کردن برنامه اتمی آن کشور است.

نیکلاس برن در اواخر ماه اکتبر گفت آمریکا میداند که ایران “از حماس و حزب الله و شورشیان عراق پشتیبانی میکند و مشکلاتی را برای نیروهای نظامی ما به وجود آورده است. علاوه بر برنامه اتمی ایران، حمایت این کشور از تروریسم نیز در صدر دستور کار ما قرار دارد.”

برن تلاشهای دیپلماتیکی را برای افزایش فشار بین المللی بر ایرانیان به عمل آورده است. دولت در ظرف چند ماه پنج نامزد سیاسی را برای مصاحبه و بحث در باره جوانب این سیاست، به شرط عدم اعلام هویت آنها، برگزیده است.

مقاماتی که جزئیات بیشتری را بدون اجازه مطرح میکنند- از جمله مقامات رسمی ارشد، مشاوران حرفه ای و سیاستگذاران- میگویند در صورت ذکر نام آنها موقعیت آنها در کاخ سفید به خطر خواهد افتاد.

تصمیم در مورد استفاده نیروی نظامی علیه ایرانیان در عراق به تابستان گذشته، زمانی که اسرائیل با حزب الله در لبنان میجنگید، برمیگردد. مقامات میگویند که گروهی از مقامات ارشد دولت بوش که بطور مستمر در جلسات سطح بالای ضد تروریسم شرکت میکنند، به این توافق رسیدند که این درگیری سرآغاز ظهور ایران به عنوان حلقه اتمی در میان القاعده، حزب الله و جوخه های مرگ در عراق است.

در میان افراد شرکت کننده در این جلسات که در ماه اوت شروع شد، میتوان معاون مشاور امنیت ملی الیوت آبرامز، مشاور ضدتروریسم شورای امنیت ملی جووان زاراته، رئیس مرکز ضد تروریسم سی.آی.ای، نمایندگانی از پنتاگون و دفتر معاون رئیس جمهور، و رئیس مستعفی ضدتروریسم وزارت امور خارجه هنری کرامپتون را میتوان نام برد.

در آن زمان بوش بطور علنی از دیپلماسی به عنوان تنها راه مقابله با ایران تاکید میکرد. بوش در 19 سپتامبر در نطق خود در سازمان ملل متحد خطاب به مردم ایران گفت: “ما منتظر آن روزی هستیم که شما در آزادی زندگی کنید، و آمریکا و ایران دوستان و همکاران خوبی برای آرمان صلح باشند.”

دو هفته پس از آن کرامپتون از واشنگتن به مقر ستاد فرماندهی ارتش در تامپا پرواز کرد تا با ژنرال ابیزید ملاقات کند. دلیل اصلی این ملاقات فشار آوردن بر ابیزید برای تهیه یک جبهه خصمانه علیه نیروهای امنیتی و نظامی ایران در داخل عراق بود.

اطلاعات بدست آمده از سیاست “بگیر و رها کن” شناخت از نیروهای امنیتی ایران درعراق را افزایش داد. همچنین مانع از پیش آمدن بحران در روابط با دولت عراق بر سر دستگیری ایرانیان از سوی آمریکائیان شد و خطر امکان حمله متقابل ایرانیان به هدفهای آمریکایی را کاهش داد.

اما مقامات ارشد معتقد بودند که این سیاست خیلی ملایم است.

یک مقام ارشد توضیح داد که سیاست “بگیر و رها کن” نمیتوانست رد افراد را بگیرد و مانع از فعالیت ایرانیان در عراق و ایجاد نگرانی در بین رهبران ایران شود. “هدف ما تغییر نحوه برخورد ما با ایرانیان، تغییر نحوه نگرش ایرانیان به ما و به خودشان است. آنها لازم است بفهمند که نمیتوانند جان و منافع آمریکائیان را به خطر بیاندازند. این باید متوقف شود.”

یک مقام امنیتی ارشد نگران اهداف این راهکار جدید است. “این ربطی به عراق ندارد. این به معنی زدن دگمه ایران است. این فقط سیاسی است.” او سایر اقدامات علیه ایران را نیز به همین ترتیب میبیند، و به نظر او آمریکا به مناقشه ی دیگری دامن میزند تا توجه را از عراق بردارد و ایران برای ناتوانی آمریکا در خواباندن خشونت در عراق مورد ملامت قرار دهد.

اما مقامات دیگر معتقدند که مقابله با سپاه پاسداران و بخصوص یک واحد ویژه آن به نام سپاه قدس به اندازه مبارزه با القاعده در عراق از اولویت برخوردار است. سپاه قدس به فرماندهی آیت الله خامنه ای برای حمایت از شبه نظامیان عراق، حماس و حزب الله تشکیل شده است.

دو نفر ازمقامات ارشد بطور جداگانه در مصاحبه دولت ایران را به نازی های آلمان و سپاه را به “اس اس” تشبیه کردند. از نظر آنها اعضای سپاه تروریست هستند. با چنین تعریفی نیروی نظامی ایران به هدفی در “جنگ با تروریسم” جرج بوش تبدیل میشود و اعضای سپاه به عنوان نیروهای متخاصم به حساب خواهند آمد یا بطور مخفیانه در بازداشت سی.آی.ای قرار خواهند گرفت.

وقتی که از جاندروئه در مورد قریب الوقوع بودن این برداشت پرسیدند او درپاسخی کتبی گفت که دولت “مدتهاست نگران فعالیتهای سپاه و ماموران آن در خاور میانه است. سپاه قدس بخشی از نظام دولتی ایران است که این فعالیت ها را در خارج انجام میدهد.”

منبع: واشنگتن پست، 26 ژانویه 2007