از همه جا

نویسنده

بریده ی فیس بوک به انتخاب روز

هزار بوسه بر ریشه هایت…

یک - مدرسه فمینیستی: شعر «گیسوانم» از لیزا سروش، زنی از خطه افغانستان را منتشر کرده است:

وقتیکه گیسوانم را می سرایم

نردبان شب سیاه جامه می شود

 سپیده لمس استواریم را

 ودیعه می خواهد

 جسارت چشمانم فروردین تنم را

 دهان دهان تصویر می کشد.

 وقتیکه گیسوانم را می سرایم

نخلستان گل سرخ

 برلب هایم جوانه می زند

 دستانم می لرزد

 تنم را لمس کن که از بوی پیراهنم

                   هزاران ستاره می روید.

  وقتیکه گیسوانم را می سرایم

 تاب تاب زلفانم بربالین شب می لولد

 و ماه آهسته می گوید

                     دوستت دارم

دو- صفحه ی شعری که زندگی است :

رسول عاصمی

 

از وقتی تصمیم گرفتم رشته ام رو از اقتصاد به ارتباطات تغییر بدم و در واقع از ریاضی به انسانی برم از این اقدامم به شدت حمایت می کردم . همیشه می گفتم یه فرمول از زمان نیوتون تا به حال داره تدریس می شه و این اعداد و رقم ها و فرمولا هیچ کاربردی تو زندگی ندارن و امروزه با یه دستور می شه به همه این نتایج رسید.

ولی از شما چه پنهون یه مدته که از رشته ام بدم اومده.
کاشکی یه چیز دیگه غیر از رسانه می خوندم.
می دونی چیه وقتی می فهمی دارن گولت می زنن و بازم فریب می خوری خیلی حس بدی به آدم دست می ده نه؟
یادش به خیر با چه ذوق و شوقی یه معادله رو تا آخر می رفتیم و بعد متوجه می شدیم تو یه عملیات ساده اشتباه کردیم.
اما حالا چی؟ فقط یه سری تئوری که هر جور بخوای می تونی اثبات کنی و هر جور بخوای می تونی ردش کنی.
ولی یکی از اساتید ریاضیات می گفت اعداد قبل از آدمها وجود داشتن و معتقد بود هر مشکلی رو با ریاضیات می شه حل کرد.
الان هر کسی یه ذره دلش برای انقلاب و کشور می سوزه و حتی اونایی که ادعا می کنن دلسوز کشورن دنبال یه راه حل برای وحدت و اتحاد می گردند.
ولی از نظر ریاضی تعریف کردن عدد” یک “ خیلی سخته و به قول اون فیلم چینیه واقعا مبارزه است.
چون یک برگ “ یک ” است و یک درخت با هزاران برگ هم “ یک “
انسان کامل کم پیدا می شه همونطور که اعداد کامل محدود هستن
در ریاضیات هر عددی که مجموع مقسوم علیه هاش (غیر از خودش) با خودش برابر باشه رو عدد کامل می گن
یادش به خیر چقدر دوست داشتیم یه عدد کامل پیدا کنیم.
مثلا:
{3 ، 2 ، 1 } = مجموعه مقسوم علیه های6
6 = 3 + 2 + 1
یا مثل :
{ 14 ، 7 ، 4 ، 2 ، 1 } = مجموعه مقسوم علیه های 28
28 = 14 + 7 + 4 + 2 +1

اعداد کامل واقعا محدود هستن همانطور که انسان کامل. فقط همین رو بگم که پنجمین عدد کامل شناخته شده 33550336 هستش.
من نمی دونم مجموعه اعداد کامل ، متناهی هستند یا نا متناهی تنها چیزی که می دونم اینه که عدد فرد کاملی وجود ندارد.
پس چرا آدمها تو تنهایی دنبال کمال می گردن؟ چرا از این اعداد درس نمی گیرن؟
راستی چیزی از اعداد مکمل ( صلح آمیز ) شنیدید؟
فقط یه مثال : 284و220
این دو عدد مکمل یکدیگرند به این ترتیب که جمع مقسوم علیه هاشون غیر از خودشون برابر اون یکیه
(……و۲۲ و۱۱ و۱۰و ۵ و۴ و ۲ و ۱ ) ۲۲۰
امتحان کنید….خبلی قشنگه ،ببینید اعداد چقدر رمز و راز دارن
حالا علوم انسانی چی؟
آدم های زیادی هم مثل اعداد مکمل دارن و تعدادشون هم خیلی زیاده ولی انسان کامل هم مثل اعدا کامل کم پیدا میشه.

سه-Hila Sedighi

 

…هزار بار بوسه می زنم بر ریشه های پنجه در خاکت که سرزمین وجودم مغرور از حضور توست… حتی اگر هیچ حق مکتوبی بر گردن من نداشته باشی … حتی اگر نتوانی صاحب خودت هم باشی …تو نماد یک سرو آزاده ای ، حتی اگر نتوانی نه برای من و نه برای خودت امضاء کنی رضایت نامه هیچ بیمارستانی را تا تن به تیغ جراحی بسپاریم… ترا دوست دارم حتی اگر سهم تو از زن بودن نه اذن ازدواج باشد و نه حق طلاق… ترا دوست دارم حتی اگر سهم تو از زن بودن هوو باشد و صیغه و سنگسار… ترا دوست دارم حتی اگر بدون اجازه ، نه حق سفر داشته باشی و نه حق اشتغال … ترا دوست دارم حتی اگر سمهت از زندگی از نفس و از حیات ، نصف یک مرد باشد واعتبار شهادتت هم مثل دیه ات نیمه و ناقص…

 ترا دوست دارم حتی این روزها که راحت حرمتت را می شکنند ، نگاه نا محرمانی که آمده اند تا به نام نهی از منکر ، چشمشان را خیره کنند به پوششت تا آسایش نداشته ات را باز مختل کنند به جرم رنگ ها… و به جرم زیبایی هایت و عرصه را تنگ تر کنند بر رو ح لطیفت…

 امروز تمام وجودم پر است از حسی بنام زنانگی … درست شبیه تو… دوباره روز مادر بهانه ای ست تا نمکش بسوزاند تمام زخم های زنانه ام را… دوباره با کوله باری از تردید و کوهی از بی پشتوانگی قدم برمیدارم در میان کوچه پس کوچه های شهری که فریاد ناهنجاری هایش روزی هزار بار گوشم را کر میکند و وجود خسته ام زیر فشار قضاوت ها ، تهمت ها و نظارت هایش له می شود و غرورم که با نعره بوق ماشین ها و تیر نگاه های هرزه زخمی می شود …

دوباره شهر پرست از زنانی که به خاطر عشق مادری ، تن داده اند به سیاهی ، تنهایی ، ترس و … مادرانی که ندای آرزوهایشان در خون می غلتد و ترانه زندگیشان یک شبه می سوزد … مادرانی درست شبیه تو … تمام خستگی هایم را به دوش میکشم تا دلشکسته تر از همیشه از میان دود و دروغ و سیاهی این خیابان ها به تو پناه بیاورم و من هم مثل تمام زنان این سرزمین تن بدهم به این دروغ بزرگ که ( مبارک ) است … مادر عزیزم مرا ببخش که باید بگویم روزت مبارک !!!

چهار- Reza Ghassemi

کتاب «از»ها: 45
از غُرزدن
غرزدن کشتن دیگری است با گلوله‌ها‌ی پیایی‌ی مشقی.
غرزدن اشغال «نظامیِ» روح دیگری‌ست برای گرفتن هزینه‌ی لشکرکشی و تحمیل معاهده‌ای تازه.
غرزدن تقاضای عاجزانه‌ی وکیل تسخیری‌ست برای اعدام فوری‌ی موکلش؛ به نیُت رستگاری‌ی او.
آه که چقد غر زدم به جانِ این غرغروهای بیچاره!