صحنه - دولیتر در دو لیتر صلح به نوشته و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ

نویسنده
پیام رهنما

جنگ و صلح دولیتری…

“دولیتر در دو لیتر صلح” ادامه ی تجربه های پیشین گروهی است که انتخاب اشکال فانتزی و غیر واقعی را برای انتقال مفاهیم واقعی و صد البته سیاه، همچون جنگ به مخاطب ارائه می دهد و در این مسیر با اضافه نمودن بخش های کمدی و طنز به رویه ی کلی اثر خود جنبه های سرگرمی محصول خود برای مخاطب را هم به وجود می آورد.“دولیتر در دو لیتر صلح” ادامه تجربه ی پیشین گروه از “دو متر در دو متر جنگ”است.

اما در «دولیتر…» گروه تجارب پیشین را وانهاده و به اثری بی زمان و مکان می پردازد تا حرف اصلی و اساسی خود را در گسترده حیات آدمی معنا کند و در ضمن از تنگنای تعبیرات و تمثیل سازهای ذهنی مخاطب هم حتی المقدور پرهیز کرده باشد. بنابراین «دومتر…” در بن مایه خود برشی است از یک وضعیت کلی: نگاهی از بالا به مخمصه انسان ها در صحنه های نبرد و دعوت از تماشاگر برای خندیدن بر بطالت و عبث بودن انگیزه ها و آرمان ها؛ خصوصاً در تقابلشان با بضاعت ها و امکانات.
آذرنگ در «دولیتر…» چهار نفر را در وضعیتی متقارن رودرروی هم قرار داده است. دو فرمانده و دو سرباز را که هر کدام آخرین بازماندگان نیروهایشان در خط مقدم نبرد در برابر یکدیگرند. بهانه نبرد، تصرف یا بازپس گیری دومتر آن سوتر از خط مرزی در نوک قله ای استراتژیک است و دست افزار آدم ها، تنها بلاهت و گاه سادگی شان. طنز تلخ آثار آنجاست که آدم ها به جای دل نهادن به واقعیت های پیش رو، کماکان به شعارهای پوسیده ای چنگ می زنند که با وضعیت موجودشان زمین تا آسمان فاصله دارند و در نبود - یا فراموش شدگی - امکانات و جنگ افزارها، راهکارهایشان برای غلبه بر دشمن یا فریب او کودکانه تر از بازی های کودکانه است. برای هم در مورد زمان رسیدن نیروی کمکی خودی، کرکری می خوانند یا با عدد شمردن سر صبحگاه، می کوشند حریف را تضعیف روحی کنند. پوشش یکسان و میزانسن های کارگردان بر این واقعیت صحه می گذارند که هر دو در جایگاه مشابهی نشسته اند و سمت چپ یا راست میدان فرقی نمی کند. عملاً هم چندبار در حین تک و پاتک جایشان عوض می شود و آب هم از آب تکان نمی خورد. آذرنگ با تشدید حس جاری در متن، مبنای حرکات و صحنه اش را بر تقارن می گذارد. آدم ها با لباس ها، حرکات و رفتارهای مشابه در دو سوی صحنه، پشت به هم و رو به دو گروه تماشاگر (که از دو طرف ناظر بر صحنه اند) عمل می کنند و تا جایی که تواناهایی هایشان اجازه دهد می کوشند تا این تقارن را تا پایان نمایش هم حفظ کنند. بخشی از این میزانسن در خدمت متن است و بخشی دیگر در فقدان هماهنگی میان بازیگران دور می شود و به هوا می رود؛ اما آن بخش که ویژگی های متن را برجسته می کند نیز عملاً به کارکردی معکوس در بافت کلی اثر پیدا می کند چرا که ناخواسته مهمترین نقطه ضعف متن را برملا می سازد آن هم چیزی نیست جز کهنگی نگاه نویسنده به مقوله جنگ (گو اینکه در ابعاد جهان شمولش باشد) نگاه آذرنگ به جنگ نگاهی متأثر از القائات و دیدگاههای روشنفکران دهه شصت و هفتاد اروپاست. یکسان شماری طرفین مخاصمه و خلاصه کردن مجموعه انگیزه های سیاسی و اقتصادی در اجرای می نی مال طمع به دومتر از خاک همسایه شاید در فضای فکری هنوز زخمی از جراحت های معنوی جنگ های جهانسوز اول و دوم بدع می نمود ولی در عصر ما بعد هانتینگتون و فوکویاما، بیش از حد از مد افتاده جلوه می کند. ماهیت اغلب جنگ های منطقه ای در حول و حوش سالهای تحویل قرن بیست و یکم اغلب تجاوز سیاسی و نظامی یا انتقام از قومیت ها و ملیت ها (با همان ماهیت البته) بوده است که در هر دو صورت موضع برابر قایل شدن برای طرفین مخاصمه را کمی مشکل می کند

 

 

 نمایش “دو لیتر در دو لیتر صلح “به لحاظ نوشتاری از نقیصه های بسیاری رنج می برد و فاقد بافت دراماتیک مطلوب و فوندانسیون مناسب است، تکرار گفتاری مشهودتر و آزاردهنده تر است، اما کارگردان با اجرای قرینه و مناسب، بسیاری از ضعف های نوشتاری را در قالب حرکات طنز آمیز بازیگران، پنهان کرده و در بستر ارتباطی به موفقیتی چشمگیر دست یافته است. آذرنگ در متن خود علی رغم آن لغزش محتوایی، از لحاظ تکنیکی دو امتیاز مثبت کسب می کند. نخست باید به تغییر چندباره لحن اشاره کرد که از مقدمه نمایش به بطن آن و از بطن به مؤخره حاوی دو چرخش اساسی است بدون آنکه در ارتباط با مخاطب درنگی حاصل شود. خصوصاً که چرخش نهایی بعد تازه ای به کل روایت می دهد (اجرای بسیار خوب بازیگران و البته انتخاب های درست کارگردان را نیز در این توفیق نباید از یاد برد) و امتیاز دیگر بابت جسارت او برای تجسم و ساخت عینی لحظات عبث و بطالت و کسالت جنگ در پرتحرک ترین صحنه ها و دیالوگ های تعلق می گیرد. ضمن آنکه فراموش نباید کرد که دستیابی به کلید خلق آثاری با ماهیت جهان شمول برای هنرمندان بومی درگیر با مسائل و محدودیت های آموزشی و نرم افزاری نظیر اینجا حداقل به تجربه، صبوری و ممارستی فراوان نیاز دارد.

 

 شیوه اجرایی حمیدرضا آذرنگ به گونه ای است که تماشاگران با انعکاس خنده ها، بازتاب مثبتی از خود نشان می دهند ولی اگر این بازتاب مثبت، بازیگران را بفریبد و با به کارگیری کلمات مستهجن و رکیک در قالب بداهه، سمت و سوی کار را به هجو و هزل سوق دهند، نه تنها حیثیت و اعتبار هنری خویش را برباد خواهند داد، بلکه قواعد و چهارچوب حاکم بر فضای اجرایی نمایش را، که حاکمیت طنز در آن مشهود است، خدشه دار خواهند کرد. بنابراین وظیفه حمیدرضا آذرنگ به عنوان کارگردان، ایجاب می نماید که با تذکرات پی در پی و نظارت مداوم، از گرایش بازیگران که تحت تاثیر خنده های تماشاگران قرار می گیرند، به سمت و سوی هزل و هجو ممانعت نماید. واقعیت این است که فضای فعلی کار، توامان با طنز بوده و حرکات و رفتار بازیگران بدان سو، سوق می یابد و همین امر در رضایت تماشاگران نقشی اساسی ایفا می نماید، بنابراین هیچ ضرورتی ندارد که از کلمات نامانوس و حرکات ناخوشایند بهره گیری شود. بازیگران توانمند نمایش دو لیتر در دولیتر صلح، با تلاش و پشتکار بسیار زیاد، صادقانه می کوشند که نمایشی را که فاقد انسجام نوشتاری است، با درایت و هوشیاری کارگردان، به اجرایی مقبول سوق دهند و رضایت مخاطبان خاص و عام را فراهم سازند.

اما نکته قابل توجه و ویژگی جذاب این اثر، استفاده از دو صداپیشه معروف( بهرام شاه محمد لو و راضیه برومند) به عنوان گویندگان دیالوگ های چهار زن و مرد بازیگر در شکل تمثیلی آن است که بهترین کارکرد این تمثیل انتقال مفهوم بی اختیاری و منفعلی انسان هایی است که بدون داشتن هیچ شناختی از جنگ و مبارزه، توسط اهرم های نامشخص قدرت به بازی و میدان نبرد کشیده می شوند؛ “مردمان بی اطلاعی که به دلیل نداشتن هویت و تقکر بنیادی، افراد دیگری از بیرون ( خارج از صحنه ) به جای آنان صجبت می کنند و به آنان فرمان جنگ یا آتش بس می دهند و با زنده کردن شور حماسی مبارزه در آنان برای هدفی که از ماهیت اصلی آن بی خبرند، آنان را به میدان نبرد می کشانند و در پایان مجبور به صلحی می کنند که باز هم دلیل آن نامشخص است.1”

تالار چهارسو

زمان اجرا: ۲۰ فروردین ۱۳۹۱ - ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۲۰:۳۰

نویسنده: حمیدرضا آذرنگ

کارگردان: حمیدرضا آذرنگ

 فرزین صابونی. سهیلا صالحی. رامین سیار دشتی. الهام کردا :  بازیگران:بهرام شاه محمدلو و راضیه برومند 

 طراح صحنه:رضا مهدی زاده 

طراح لباس:ساناز بیان 

 مهدی بوسلیک دستیار کارگردان:

 موسیقی:مسعود سخاوت دوست

‌60 مدت زمان:دقیقه

 

  1. فروغ سجادی