آیا پایه های نقد تا بدین حد لرزان است؟

نویسنده

abdolkarimsorosh494.jpg

فریبا صراف

به دنبال انتقاد های اخیر از دکتر عبدالکریم سروش و پاسخ های تند وی به منتقدین، 21 نفر از اعضای شورای مرکزی وعمومی سابق وشورای مرکزی دفتر تحکیم با ارسال نامه سرگشاده ای به وی، ضمن تقدیر از نقش او در غلبه بر”سرمایجانکاه جمود و تحجر بر دیوارهای دانشگاه” از وی پرسیده اند: “آیا تمام نقدهایی که بر شما میرود طعن طاعنان است و هیچکدام حظی ازحقیقت نبرده اند؟ آنگاه که شما نیز چنین کنید به کجا می توان تکیه کرد و آیا پایه های نقد در این دیار تا بدین حد لرزان است؟”

نویسندگان نامه با اشاره به اینکه “نام عبدالکریم سروش نام استادیست که شاگردانش بعد از رفتنش به دانشگاه آمده اند” از جمله نوشته اند: «ما از شما آموختیم که مشفقانه نقد کنیم وبرای بزرگ شدن ناممان، بزرگی نام کس نهان نکنیم، از شما آموختیم که اگرپیشینیان ما در دوردست تاریخ دیواری بنا کرده اند برای ساختن عمارتی نو آن را خراب نکنیم، کژی وکاستی هایش بر گیریم وخشت بر آن بنهیم. از شما آموختیم چشم بر انگیزه ها ببندیم وانگیخته ها را نقد کنیم.شما میان تندخویی و طغیان برایمان دیواری کشیدید وبه ما آموختید که در آن سالهای سکوت چگونه طغیان کنیم وفریاد آزادی سر دهیم، پیش از آنکه “شعارهای آزادی” زینت بخش عکس های تبلیغاتی شود، این نام را از شما شنیده بودیم، پیش از آنکه “درود بر مخالف من” تزیین بی عملی های سیاسی شود، عینیت نقد منصفانه را در کلام شما جسته بودیم.اینک چه می شود که استاد ما آن کلام شیرین بر زمین نهاده ودر نقد نظر دیگری بر حافظه وصداقت و علم او خرده می گیرد؟»

در ادامه نامه می خوانیم: «شما خود یکی از قربانیان حذف دگراندبشان از دانشگاه هستید اما طرح این سوال که در آن روزگاران که “حذف اغیار” در این کشور تبدیل به قانون شد و اعتراض بر آن بی قانونی و مستوجب تنبیه، شما چه میکردید سوال نابجایی نمی تواند باشد، در آن روزها بسیاری از آنان که فهمیدن گناهشان بود و مبارزه کردن منفعتشان از دانشگاه بیرون رانده شدند. ولی شما نشدید و دست کم برای مدت کوتاهی معتمد بودید وماندید، اکنون آیا زیر سوال بردن حافظه آنها پاسخ مناسبی برای پشت در ماندگان است ؟ آیا همه آنها که به گذشته شما نقبی میزنند و نقدی میکنند به قصد تکفیر شما چنین میکنند؟ آیا همه را میتوان کذابانی خام درسودای نام دانست آنها که خود از نام آوران این دیارند؟ شما زمانی خود هشدار داده بودید که مبادا طعن طاعنان و منع مانعان ما را از گام زدن در مسیر چشمه ساران حقیقت باز بدارد آیا تمام نقدهایی که بر شما میرود طعن طاعنان است و هیچکدام حظی ازحقیقت نبرده اند ؟آنگاه که شما نیز چنین کنید به کجا می توان تکیه کرد و آیا پایه های نقد در این دیار تا بدین حد لرزان است؟ براستی آیا همه نقشهایی که بر لوح دوره کوتاهی از پیشینه استاد می زنند، برآب است؟و ما تا بدین حد سرگردان که آنها که طریقت به ما نشان می دهند خود به وقت عمل در وادی تاریکی فرو می غلطند؟ در ابتدای کلام آوردیم که درسهای شما دانشگاه را دوباره زنده کرد، پس گفتن توصیفی درباره آن فضای مردگی چیزی از استاد ما نمی کاهد».

اعضای تحکیم با اشاره به اینکه نوشتن این چند سطر برای آن بود” تا به استادمان نشان دهیم درسهایش را فرا گرفته ایم” افزوده اند: «ما که در طول یک دهه در انجمن های اسلامی دانشجویی بهترین روزهای جوانی مان را سپری کردیم ودر طول تنها یک ده، “سیاست بازان” بسیاری از آرزوهایمان را در مقابل دیده گانمان زنده به گور کردند، اینک تنها همان دیده گان نظاره گر برایمان مانده است که هر روز شاهد رفتن به سمت نقطه نامعلومی باشیم.لذا نمی خواهیم با طرح پرسشی این چنین برای خود نامی فراهم آوریم، چرا که در این سرزمین که مردم به صلیب معیشت ونان و بودشان مصلوب شده اند، پرسیدن سئوال شاگردی از استاد نام نمی آورد، اما هنوز آنقدر امید برایمان مانده که آرزوی آمدن روزی را کنیم که اندیشه انسانها نقد شود نه انگیزه آنها.هنوز ذره ای امید ما را به رفتن و نماندن وا میدارد و پس ازسالها فهمیده ایم که ازآیینه بپرسیم نام نجات دهنده را».

امضا کنندگان این نامه عبارتند از: سیاوش افضلی، مهدی امینی زاده، مجتبی بیات، ثمینا رستگاری، علی سیاسی راد، حجت الله شریفی، رئوف طاهری، وحید عابدینی، مهدی عربشاهی، علی عزیزی، هادی کحال زاده، بهرام فیاضی، احمد مدادی، فرید مدرسی، عبدالله مومنی، سید سراج الدین میردامادی، علی نکونسبتی، علی وفقی، محمد هاشمی، بهاره هدایت، حنیف یزدانی.