آشنایی با پاپخوانهای روحانیزاده
موسیقی پاپ در کنار رقص، دو هنری بودند که با استقرار انقلاب، به سمت در خروجی بدرقه شدند و به دنبالشان لعن و نفرین طبقهی مذهبی حاکم بود و لفظهای ناجوری که باید به قبایشان چسبانده میشد تا حرام شدنشان تبدیل به حکمی قطعی و لازمالاجرا بشود. موسیقی پاپ، به خاطر ذات ستارهپرورش و به دلیل ساختارش که با سازهای غربی پیوند خورده و در هم آمیخته، تا مدتها طرد شد و ستارهگان و هنرمندان این عرصه، به تبعید رفتند و آنجا کارشان را ادامه دادند. در اواسط دههی هفتاد بود که در دل سازمان صدا وسیما و به تدبیر مدیران بخش موسیقی، علی معلم دامغانی و فریدون شهبازیان، موسیقی پاپ با ساختن مدلها و ماکتهایی از آوازخوانان مشهور تبعیدی و با تم مذهبی و مدح پیامبران و امامان شیعه، دوباره متولد شد. حالا بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از آن دوران، پاپ مطرود و حرام، در میان ایران اسلامی شاخه و برگهای تازهای را به نمایش میگذارد، که کاملا ریشه در مذهب دارند. آوازخوانان جوان و امروزی که پدران و خانوادهای روحانی دارند و امروز در شکل و شمایل یک پاپخوان، آهنگهای روز اجرا میکنند و صدایشان در معیت گیتار و درامز و ارگ به گوش میرسد. انگار بعد از تجربهی دوران سخت و دشوار انقلابی، اسلام به تعریف تازهای از دنیا رسیده و فرزندانش را وارد صحنههایی میکند که تا پیش از این، هنرورانشان غیرمجاز بودند و به حکم شرع و مذهب اجازهی فعالیت و کار نداشتند.
محمدحسین سمیر زند خزعلی!
آیتالله ابوالقاسم خزعلی و فرزندش محمدحسین که با نام سمیر زند آواز پاپ میخواند
آوازخوانی جوان که با یک کلیپ و همراهی با یک خوانندهی قدیمی، حبیب، به شهرت رسید. حبیب که مدتها بود دست به یک مهاجرت معکوس زده بود و از لسآنجلس به ایران سفر بازگشته بود و به دنبال گرفتن مجوزهای لازم برای حضوری دوباره بر صحنه بود، ناگهان در کلیپی کنار یک آوازخوان جوان و گمنام یکی از ترانههای قدیمی و مهجورش، که برچسب لسآنجلسی بر تن داشت، را اجرا میکرد. مدتی پس از انتشار این ویدئو که آزادانه ضبط و پخش شده، یکی از فرزندان آیتالله خزعلی، مهدی، طی صحبتهایی غیررسمی عنوان کرد که فرزند کوچک آیتالله ابوالقاسم خزعلی به نام محمدحسین، در سبک پاپ آواز میخواند و با نام مستعار و هنری سمیر زند فعالیت میکند. شایعه آنقدر پیچید و چرخید که دیگر انکارش ممکن نبود و کمی بعد، سمیر زند در مصاحبهای و در برابر این پرسش که گفته میشود شما فرزند آیتالله خزعلی هستید، اینگونه پاسخ داد “ من اگر سمیرزند هستم،خواستهام یک شخصیت مستقل باشم با تفکر خودم!برای اینکه حاشیه نداشته باشم این اسم را انتخاب کردم. نمیخواهم دنبال سیاست باشم. من احترام ویژهای برای حاج آقا به عنوان پدرخانواده قائلم اما در خارج از خانواده راهم متفاوت است و به دنبال هنر و موسیقی هستم.” پسر آیتالله که راهش از پدر جدا است، به سیاست کاری ندارد، از رانت آقازاده بودن استفاده نمیکند، با حبیب همآواز است و تیتراژهای سریالها و برنامههای صدا و سیما را میخواند، به محمدرضا شجریان علاقه دارد و معتقد است که مناجات را میشود به شکل شاد اجرا کرد؛ هیچگاه چون پسر دیگر خانواده، مهدی خزعلی، که راهی جدا از پدر دارد؛ از سوی خانواده طرد نشد و هنوز و همچنان در زمینهی موسیقی پاپ فعال است و با صدای آمریکا مصاحبه میکند تا نما و تصویر تازهای باشد از پاپ ِ تولید وطن؛ آوازخوانی که در همان مصاحبه سانسور ارشاد را کافی نمیداند و در تعریف ممیزی شخصیاش میگوید : “ ممیزیای که در کارهایم رعایت میکنم، سختتر از ممیزیهای ارشاد است و سلیقههای ارشاد را نمیپذیرم. حتی اگر ایران نباشم و نخواهم به کشورم برگردم،حاضر نیستم دختری کنار خواننده برقصد؛ چون این توهین به من و کار ماست.” ممیزی و سلیقهای که این کارنامه و ترانهها را میسازد، “قربون تا غدیر”، “نسل ابراهیم” و “نذر آسمون”، و بعد در موعود دیگری، کنار حبیب میایستد و ترانهی محکوم سرودهی مینا جلالی- ترانهنویسی که با گوگوش و داریوش همکاری کرده- را اجرا میکند.
محصول مثلث اطلاعاتی ارتشی!
مثلث حامیان میثم ابراهیمی؛ از راست به چپ: سیدموسی حسینیکاشانی، سیدمحمدرضا واحدی و سیدمحمد علوی
شایعهی دیگر؛ که اینبار از دهان به قلم نمیرسد و خبرنگاران حوزهی موسیقی توان دنبال کردنش را ندارند. شایعهای که انکارش ساده و اثباتش دشوار است. اینبار پاپخوان جوان که گفته میشود فرزند یک حجتالاسلام است، نسبتش شاید به امنیت و اطلاعات هم برسد. میثم ابراهیمی آوازخوانی که شهرت چندانی نداشت اما یکباره در تیتراژ سریالهای مناسبتی حضور پیدا کرد، در شب میلاد آخرین پیامبر اسلام به عنوان مهمان ویژه جلو دوربین نشست و گفته میشود که گزینهی اول برای اجرا تیتراژ برنامهی ماه عسل در ماه رمضان امسال است، طبق گفتهها و شنیدهها در داخل یک خانوادهی مذهبی رشد کرده و پدری روحانی دارد که این روزها در منصب وزارت اطلاعات نشسته است. میثم ابراهیمی فرزند حجتالاسلام محمود علوی! برای پیدا کردن حقیقت، آن هم در رابطه با خانوادهی یک فرد امنیتی، کار آسانی پیشرو نیست. برای همین همهی نگاهها روی مصاحبهای از میثم ابراهیمی با باشگاه خبرنگاران جوان متمرکز میشود. جایی که او از مشوقانش یاد میکند و میگوید : “اصلیترین مشوق من سیدمحمد علوی بود که علاوه بر ایشان، سیدمحمدرضا واحدی و سید موسی حسینی کاشانی در موفقیت من نقش داشتند و مثلث ارتباط کاری من را تشکیل دادند.” میثم ابراهیمی که به گفتهی خودش خواندن را با قرائت قرآن آغاز کرده و از یک خانوادهی مذهبی میآید، مثلث کاریش را هم با افراد مذهبی و دولتی شکل داده. سیدمحمدرضا واحدی که از او به عنوان نخستین روحانی رماننویس یاد میشود، در زمینهی نویسندهگی و نشر کتاب فعال است و تا به حال کتابهایی مثل لب گزه،حاملان نور،بانوی ناشناخته، مجموعه عاشقانهها، روششناسی صهیونیزم، سیره سیاسی امام علی و آثاری در زمینه فقه وحقوق و بالاخره دومجموعه شعربه نامهای چقدرفاصله و ادامه دلواپسی را منتشر کرده است؛ که کتاب آخری، جایزهی هشتمین جشنواره قلم زرین را هم برده. ضلع بعدی حامی میثم ابراهیمی، سید موسی حسینی کاشانی است. کسی که این روزها، با حکم علی جنتی وزیر ارشاد اسلامی، به عنوان مدیر کل فرهنگ و ارشاداسلامی استان البرز منصوب و در حکمش نوشته شده: “ امید میرود با استعانت از خداوند متعال و بهرهگیری از کلیه ظرفیتهای موجود و نیروهای کارآمد و هماهنگی با مقامات استان در جهت رشد و ارتقاء فضائل اخلاقی و رواج فرهنگ و هنر اسلامی، تعمیق و ترویج فرهنگ قرآن کریم و عترت طاهرین(ع) و گسترش فضاهای فرهنگی و هنری و انجام سایر وظایف محوله موفق و مؤید باشید.” در روزمهی حسینیکاشانی از تدریس در مدرسهی غیرانتفاعی تا رئیس اتاق فکر سازمان و دبیرکار گروه فرهنگی ارتش آمده. یعنی همانجایی که ضلع اول، سیدمحمدرضا واحدی، سالها به عنوان مشاور فرهنگی ارتش مشغول به کار بوده. و بالاخره ضلع اصلی که به نام خانوادهگی علوی میرسد. روحانیای به نام سیدمحمد علوی که دوران پهلوی دوم جزو روحانیون انقلابی بوده و در سال 1358 مسئولیت برگزاری انتخابات رفراندم جمهوری اسلامی ایران در دبی را به عهده داشته. از راه همین مثلث حمایتی آوازخوان جوان، میشود خطها و نقشهایی کشید که همه منتهی به سیدمحمود علوی، وزیر فعلی اطلاعات، میشود. سیدمحمد علوی که ذکر و شرحش رفت، همشهری سیدمحمود است و از اهالی لامرد استان فارس. او در ضمن دایی سیدموسی حسینی کاشانی هم هست. در ادامه؛ سیدموسی حسینی کاشانی از سال 1373 تا 1375 مسئول دفتر سیدمحمود علوی بوده که آن زمان به عنوان نمایندهی مجلس شورای اسلامی فعالیت میکرده. و بعد در زندهگینامه سیدمحمود علوی وقتی به زمان طلبهگیاش مراجعه میکنیم، نام یکی از مدرسشان در حوزهی علمیهی قم “آیتالله حسینی کاشانی” است و در نهایت همکاری سیدمحمدرضا واحدی و سیدموسی حسینی کاشانی در ارتش با سیدمحمود علوی که نزدیک هشت سال به عنوان رئیسسازمانعقیدتیسیاسیاش مشغول به کار بوده.
قرآنها بسته و کتاب ترانههای پاپ باز میشود. قاریان دیروز، پاپخوانهای امروزی هستند. دیگری خبری از غیرخودیهایی مثل شادمهر عقیلی و گروه آریان نیست که به سودای گرفتن مجوز مدح مذهبی را جایگزین عشق و اعتراض مرسوم موسیقی پاپ بکنند. حالا فرزندان روحانیون حکومتی با مثلثهای کاری صد در صد دولتی، وارد صحنه شدهاند و فعل حرام سابق را با آب ِ معروف توبه تبدیل به یک فعالیت فرهنگی لازم کردهاند. در این دوگانهگی و تضاد اجباری مذهب و هنر، اسلام و موسیقی، که نشانی از توافق و دوستی نیست، هنوز معلوم نشده که کدام یک از دو سو، در حال استحاله هستند. خانوادههای مذهبی آغوششان را به روی هنر و موسیقی باز کردهاند یا این موسیقی مشکلدار پاپ است که از ذاتش فاصله میگیرد تا دیگر نوحه و مدیحه و تواشیح با سازهای غربی و گیتار برقی و ساکسیفون اجرا بشود!