هفته ایست که درآن روشن تر و دقیق ترمعلوم می شود که اوباش حکومتی بعداز تثبیت مدیریتشان بر جهان، برنامه ریزی کرده اند تا از گهواره تا گور در زندگی تک تک ایرانیان حضور داشته باشند وآنها را دسته جمعی از”گلستان” بی نظیری که- بفرموده یکی از امامان جمعه- برای ایران ساخته اند، روانه بهشت برین سازند.
فرزندان ایران زمین که دردوران سی ساله جمهوری اسلامی بالیده اند واکنون در زندانند، ابیاتی را از حافظ بر می گزینند تا وضع خود را به زبان “ادب فارسی” به گوش جهانیان برسانند:
خرم آن روزکزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم از پی جانان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت / رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
و رئیس دولت زندانبانان که تاکنون[از توهم هاله نور و ارتباط با خدا و امام زمان و ماجرای این “محموده” و انکار تاریخ تا تلمذ از واژه ی هلو و توی دهان و صورت کشورهای مختلف زدن و هم قد و قواره پنداشتن خود با “گنده ترها و گردن کلفت ترها” را جانشین “ادب فارسی” کرده است] این فرهنگ معروف به “لات ها و عشق لات های چاله خر کشی و چاله مگسی” را ضخیم ترکند.
این ها بریده ها و بخش هایی از “ادبیات” و زبان دیپلماسی رئیس جمهور حکومت اسلامی ست و به نقل ازنوشته مسعود نقره کار: “گندهتر و گردن کلفت تر و بزرگتر از تو هم نتوانسته این کار رابکند تو که جای خودت را داری… ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان…. چنان تودهنی خواهد خورد که راه خانهاش را گم کند. نا پخته، ناشی، گاوچران، دروغگو…. امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند…. توی دهن امریکا می زنیم و…. تازه از راه رسیدهاید بگذارید عرقتان خشک شود…. نیازی نیست هرکاغذی که جلویتان گذاشتند را از رو بخوانید و…..”
و مجید محمدی به درستی می نویسد:“رهبران و مدیران جمهوری اسلامی که اکنون متوسط سطح سوادشان از فرهنگ ایرانی و اسلامی و غربی زیر متوسط جامعه است (اگر مدارک قلابی و سهمیهای (بسیجی) و تطبیقی و فرمایشی و رانتی و غیر حضوری را کنار بگذاریم) هر روز هزاران جملهی بی ربط و بی حساب و کتاب و ناسزا و دشنام و یاوه به هم می بافند و به جامعه عرضه می کنند.”
تازه ترین نمونه اش سخنان سردار سعید قاسمی، متخصص تجاوز باباتوم به زندانیان است که این هفته می گوید: “اصلاحطلبان از سروش تا گوگوش همه در مقابل حزبالله ایستادند. رئیس دانشگاه آزاد اسلامی را باید به عنوان ریگی فرهنگی دستگیر و بسیار بدتر از ریگی محاکمه کنند. خیلی از دوستان ما در قصه بعد از انتخابات تخته گاز رفتند.”
آخرین تصمیمات “قایق نظام” که امثال احمدی نژاد وقاسمی سرنشینانش هستند، این است که 5 میلیون نفری را که به عنوان میراث داران فرهنگ ایران زمین و جانبداران آزادی در تهران برآورد کرده اند، به خارج از تهران بفرستند. از حالا در ازای پرداخت یک میلیون تومان بابت هر فرزند سفارش تولید سالانه “یک میلیون و ۳۵۰ هزار کودک” راداده اند تا جمعیت موردنظرشان به 150 میلیون برسد.
طبق دستور”سردار میلیاردر” محصولی، مهدکوک های موظف شده اند “مبانی دینی و مذهبی” رابه “رکن اصلی” خودمبدل و “به گونهای کار کنند که کودکان در سن ۱۳ سالگی یک شهید فهمیده باشند.”
البته جناب سردار به روی مبارک نمی آورند که “شهید فهمیده” به آخرین نسلی تعلق داشت که پیش از حکومت جمهوری اسلامی متولد شدند و انقلاب کردند تا ایران را آزاد و آباد کنند. یاران و همفکران سردار در ازای خون فهمیده ها به ثروت وقدرت رسیدند. سی سال تمام در رسانه های جمعی ایران که درانحصارشان بود مغز شوئی کردند، و سر انجام تابستان گذشته باشعار مرگ بر دیکتاتور نسل جوان ایران روبرو شدند.
اکنون می خواهند نسل جدیدی را “ایجاد” و تربیت کنند. نسلی که از مهدکودک، فرهنگ سردار محصولی را بیاموزد: “برای دفع زلزله دروغ نگویید، استغفار کنید و صدقه دهید.” در 14 سالگی مانند فرزند سیما بهمنی اگر مادرش زندانی بود، خودش را از تحصیل محروم کنند. اگر همراه خانواده به تظاهرات روز عاشورا رفت، بداند دسته جمعی به اعدام محکوم خواهد شد. سرنوشتی که برای خانواده دانش پور تدارک دیده اند.
اگر توانست به تحصیلات عالی برسد وارد دانشگاهی شود که بر اساس اعلام کمپین بین المللی حقوق بشر “اساتید برجسته” اش “را بخاطر اندیشه های سیاسی آنها اخراج” کرده اند، آنهم با این استدلال دندان شکن زهره الهیان، مسئول سابق بسیج دانشجویی “واحد خواهران” : “از آنجا که جوانان از محیط دانشگاهی برای تصدی پست های مدیریتی در کشور آماده می شوند لذا باید اسلامی شدن دانشگاه ها به طور جدی پیگیری و دنبال شود.”
تا آن زمان “علم بر مبنای اصول الهی” تدوین شده و لاید یکی از اساتید والا مقام هم “آیت الله عزیز خوشوقت” پدرداماد آقای خامنه ای است. مراتب علمی ایشان به گفته کاظم صدیقی، خطیب نماز جمعه تهران، از این قرار است: “یکی از اولیای الهی که از دست مبارک حضرت امیر در عالم مکاشفه، جامی گرفتند و بینش خاصی نسبت به قرآن پیدا کرده اند.”
و لابد هم بخاطر همین بینش خاص در ماجرای قتل های زنجیره ای “فتوا” به کشتن “معاندین” داده اند. کرسی استادی ایشان هم قاعدتا باید “بلایای طبیعی” باشد که از حضرتشان منقول است: “خشکسالی کشور در سال 1367 مجازات رأی دادن به سید محمد خاتمی بود.آن زلزله سیاسی که پیش آمد- تابستان گذشته- عکس العمل برخی عمل ها بود و حالا اگر زلزله طبیعی هم در شهری مثل تهران پیش بیاید هیچکس حریف این بلاها نیست”.
کرسی مسائل اجتماعی و مدیریت صدو سیما هم به امام جمعه مشهد سپرده خواهد شد که در هر دو رشته دارای تخصص هستند: “دختران آرایش کرده جانور، درنده، پست و نکبتند… شخص امام زمان خریدار سریال های ارزشی طنز سیماست.”
دو استاد بالا، با دو امام شیعیان رابطه تنگاتنگ دارند، امااستاد سوم حتما سازنده فیلم های بزرگ تاریخ سینما یعنی جواد شمقدری است، همان شخصی که اولین بار وقتی فیلم تبلیغاتی برای انتخابات احمدی نژاد می ساخت، هاله نور راپیرامون او کشف کرد. بعد هم به معاونت سینمائی رسید تا این هفته “دین خواهی واخلاق گرائی” رابعنوان معیارهای سینمای ایران اعلام کندو از سینماگران بخواهد “مفاهیم قرآنی توجه کنند و فطرت و اهل بیت را دریابند” و “مهدویت، فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، تاریخ اسلام و تاریخ معاصر، جنگ نرم، رویارویی استکبار با ایران و مقاومت اسلامی و دفاع مقدس” را مورد توجه قرار دهند.
سازنده فیلم های چند میلیارد تومانی تامین شده از طرف دفتررهبری که چند روز بیشتر بر اکران نماند، چون تماشاگر نداشت، جمله قصاری برای ثبت درتاریخ هنر هم می گوید: “صدور پروانه ساخت فیلم گذرگاهی است که همه باید از آن رد شویم و مانند شب اول قبر است.”
احتمالا شیخ دلاور این جمله راشنیده که می گوید: “کارشان از زنده ها گذشته و سخت در تلاشند تا مدیریت کفن و دفن و مراسم های خاکسپاری و فاتحه ی مرده ها را تحت پوشش مدیریتی خود قرار دهند! در مواردی حق برگزاری مراسم یادبود و فاتحه را از مردم سلب کرده اند! با این عملکردشان چنان عرصه را بر نظام و مردم تنگ کرده اند که مردن هم در نوع خود دردسر شده است! گویا با مردن، فرد جرمی را مرتکب می شود.”
شاهد هم از غیب می رسد. در همان روزی که وزیر ارشاداعلام می کند “پروندۀ جعفر پناهی امنیتی است” حمیده خیر آبادی ـ نادره- بازیگر قدیمی سینمای ایران در 86 سالگی جهان فانی را وا می گذارد. مامورین امنیتی بلافاصله می رسند. پیکر بانوی هنرمند را بسرعت به گورستان می رسانندو مراسم دفن در حلقه محاصره بسیجیان و بسرعت تمام انجام می پذیرد.
استاد بعدی که حتی می تواند رئیس دانشکده حقوق هم بشود، نیازی به معرفی ندارد: “یک هفته پس از آنکه سایت بصیرت، ارگان اینترنتی دفتر سیاسی سپاه پاسداران از “قطعی شدن انتصاب سردارمحمدباقر ذوالقدر به عنوان معاون حفاظت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه” خبر داد، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه در حکمی ذوالقدر را به همین سمت منصوب کرد.”
رییس قوه قضائیه در حکم انتصاب ذوالقدر نوشته: “نظر به سوابق درخشان و تجربیات ارزنده جنابعالی به موجب این حکم به عنوان معاون حفاظت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه منصوب میشوید.”
هنوز معلوم نیست “مأمور حراست تربیت بدنی” که “قاچاقچی” مواد مخدر از کار در آمد و در مالزی پته اش روی آب افتاد، صاحب کرسی ورزش بشود یا نه. اما کرسی مبارزه بافساد حتما به محمدرضا رحیمی ـ معاون اول احمدی نژاد- و معروف به “سر حلقه فساد” خانه فاطمی تعلق می گیرد که این هفته معلوم می شود، 38 میلیارد تومان را صرف مسائل شخصی نکرده و برای انتخابات به مصرف رسانده است. برای همین هم با حکم حکومتی رهبر انقلاب در سایه امن قرار می گیرد.
البته اساتید دیگری همه هستند مانند رحیم مشایی که خودش را معادل “نظام” می داند و روز روشن می گوید “تخریب من تخریب نظام” است و از حالا خودش را برای ریاست جمهوری دوره های بعد نامزد می کند.
نسل سفارش داده شده توسط رئیس دولت کودتا، نه تنها از نظر استاد کمبود نخواهد داشت، صاحب کشوری صد صدر صد پیشرفته وصنعتی هم خواهد شد که از همین حالا پایه هایش ریخته می شود.
بحران به قدیمی ترین صنعت کشورمی رسد.آمارهای غیررسمی از واردات حدود ۲۳ میلیارد دلار کالای قاچاق به کشور در سال گذشته حکایت دارد که ۴۰ تا ۵۰ درصد آن منسوجات و پوشاک بوده و تولید داخل را از پا انداخته است. بهدلیل قیمت تمام شده بالا، منسوجات تولید داخل قادر به رقابت با کالاهای ارزان قیمت چینی نیست. حدود ۷۰ تا ۹۰ درصد کالاهای صنایع نساجی از طریق قاچاق تامین میشود.
کاهش ۹۰ درصدی تعداد شاغلان عسلویه راهش را دراخبار می یابد. سایت کلمه می نویسد: “تعداد کارگران عسلویه از ۴۰ هزار نفر در سال ۸۳ هم اکنون به ۴ هزار نفر کاهش یافته است. این کاهش ۹۰ درصدی در تعداد شاغلان در این منطقه اقتصادی انرژی کشور نشان دهنده کاهش شدید فعالیت های اقتصادی و عمرانی است. در منطقه عسلویه و در زمان خاتمی بیش از ۲۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی برای سرمایه گذاری جذب شده بود. هم اکنون با توجه با آمار اشتغال در عسلویه می توان به این نتیجه رسید که این سرمایه گذاری ها عملا به صفر کاهش یافته است.”
روزنامه پول از رکود بیسابقه در شهرکهای صنعتی استان تهران خبر می دهد و عنوانی زیبابرای گزارشش انتخاب می کند: “هیس! شهرکهای صنعتی خوابند.”
حقوق بشر هم به سبک جمهوری اسلامی تا آن زمان جهانی شده است. کودتاچیان که فقط دراین هفته سی و هشت هزار موردنقض حقوق بشر داشته اند، مانع خروج محمدخاتمی شده و 7 نفر از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر ر ا ممنوع الخروج کرده اند، درتلاشند به عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل راه یابند.
برای قانع کردن کشورها به دادن رای مثبت هم با “همت مضاعف و کارمضاعف” انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را اعلام و رهبران زندانی آنها را به زندان های طولانی محکوم کرده اند.
روزنامه بهار برای سومین بار در تهران وهفته نامه سخن تازه درسیرجان توقیف شده اند.
ماموران امنیتی که در زندان ها سرگرم یکه تازی هستند، از دیروز با مرحله اول اعتصاب غذای زندانیان سیاسی روبرو شده اند. آنها درنامه ای از دبیر کل سازمان ملل خواسته اند تا از زندان ها دیدن کند. بان کی مون حتما تا آن زمان نامه تازه محمدنوری زاد به ر هبر جمهوری اسلامی را خوانده است. نامه ای که قلب رااز کار می اندازد.
اواخر هفته هم وزیر اطلاعات می گوید “حکم جلب مهدی هاشمی را داریم” تا هیچ جناحی از مهرورزی محروم نشود.
احمد جنتی، محمد یزدی، محمد تقی مصباح یزدی، محمد جواد لاریجانی جداگانه امابراساس سناریوی واحدی، هدف اعتراضات پس از انتخابات را “محدود کردن رهبری” و ”براندازی رهبر” عنوان می کنند.جواد لاریجانی هم می گویدکه حاکمیت باید برای برخورد و سرکوب دور تازه اعتراضات آماده باشد تا “غافلگیر” نشود.
عکس مربوط به دیدار جنگی رهبری با فرماندهان ارتش، سپاه و نیروی انتظامی هم لابد از آماده باش نظام خبر می دهد.درعکس همه کودتاچیان هستند از وحیدی وزیر دفاع تا رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه، از سردار نقدی که در ردیف جلو نشسته تا سردار ذوالقدر که بیخ دیوار نشسته و یا احمدی مقدم که عادت به دو زانو نشستن ندارد. تعدادی لباس شخصی هم در ردیف اول، میان فرماندهان نشسته اند که لابد فرمانده لباس شخصی ها هستند!
آیت اله خامنه ای در این دیدار مدعی نفوذ جمهوری اسلامی در تمام 5 قاره جهان می شود و در ارتباط با خطر حمله به ایران، به فرماندهان می گوید که “نباید از هیچ چیز ترسید، زیرا ما برای امنیت ملی ایستاده ایم.”
رهبر جمهوری اسلامی، دوروز بعد می گوید که ملت ایران اجازه نخواهد داد آمریکا “سلطه جهنمی” خود را بر ایران تجدید کند. او این “تهدید” را “تبدیل ادبیات روباهمنشانه به ادبیات گرگمنشانه” توصیف می کند.
احمدینژاد بار دیگر نابودی اسرائیل را قریبالوقوع می خواند.
چه بهانه هائی بهتر از این حرفها که شیمون پرز، رئیس جمهور اسرائیل بگوید: “ایران توان اسرائیل را دست کم نگیرد.”
و روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال زبان دیپلماتیک شیمون پرز را خبری کند: “اسرائیل در حال ارزیابی طرح حمله احتمالی خود به تنهایی به تاسیسات هستهای ایران است.”
بعد نوبت به وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) می رسد بااین هشدار: “این امکان وجود دارد که ایالات متحده تا پنج سال دیگر در تیررس موشک های بالستیک ایران قرار بگیرد.”
ودریاسالار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، بگوید: “در حال حاضر، حمله نظامی به ایران، آخرین گزینه است. پنتاگون طرحهای آماده نظامی برای حمله به ایران را در اختیار دارد.”
بر اساس این اخبار است که سایت آفتاب می نویسد: “به تدریج همه دارند با کمبود وقت و زمان مواجه میشوند از جمله هم امریکا و هم روسیه. مایک مولن رئیس ستاد مشترک آمریکا در جلسهای در دانشگاه کلمبیا در نیویورک تصریح کرد: اگر قرار باشد به ایران حمله شود فضای زمانی زیادی برای تصمیمگیری نداریم چرا که در این صورت موضوع دستیابی قریبالوقوع ایران به بمب اتمی مطرح است”.
الگ گرینفسکی، پروفسور دانشگاه دولتی روابط بین الملل و دانشگاه علوم انسانی روسیه و رئیس مرکز اروپا-آمریکای انستیتو اروپای آکادمی علوم روسیه، در مقاله ای برای روزنامه روسی “نیزاویسیمایا گازیتا” مینویسد: “باید گفت این سئوال که آیا ایران می تواند بمب اتمی بسازد یا خیر و در چه زمانی، به اوج بحرانی خود رسیده است. از این رو در حال حاضر جامعه جهانی باید به سرعت تعیین کند که چه باید بکند. و زمان برای این کار بسیار کم است.”
آغاز ماه دوم بهار است. ایران به راه خودمی رود. شمار کابران اینترنت در ایران به ۳۰ میلیون می رسد. ذخایر گازایران در خلیج فارس، به ۲۰۰ تریلیون فوت مکعب بالغ می شود.
زهرا رهنورد می گوید: “باید پروژه ناتمام دموکراسی را به پایان برسانیم.”
میر حسین موسوی، حرفش این است: “حرکت هوشمندانه چهره به چهره ی مردم در جهت دستیابی به خواستگاه به حقشان که همان عمل به قانون اساسیاست، با افزایش تاثیرگذاری در لایه های اجتماعی و سیاسی وارد مرحله رشد و بلوغ خود شده است.”
و حرف آخر را محمدخاتمی می زند: “ثبات ظاهری که در اثر ارعاب و سرکوب حکومتهای خودکامه در یک کشور برقرار میشود پایدار نیست و حاصل آن افزایش کینه و نفرت و محروم شدن انسانها از همه حقوق و حرمتی است که در خور آنند و نیز در عرصه بینالمللی صلحی که متکی بر قدرت ویرانگر سلاحهای مخرب و سیاستهای اشغال و سرکوب و تحریم باشد نیز حاصلی جز جدایی هر چه بیشتر ملتها از یکدیگر و زمینه ساز پرورش روشهای خشونتآمیزی چون تروریسم نخواهد داشت.”
اردیبهشت آمده. ایران بهشت شده است. “طالبان شیعی” بهشت ایران را در جنگ به جهنم تبدیل خواهند کرد؟ و یا گلهای آزادی در سراسر فلات کهنه را خواهد پوشاند؟