تصور اینکه جنبش سبز همیشه باید با موفقیتهای پی در پی روبرو شود، تصوریست که ما را به بیراهه می کشاند. باید پذیرفت مسیری که جنبش سبز برگزیده، مسیری پر پیچ و خم و پر فراز و نشیب است و ما باید از نشیب های جنبش سبز درس استقامت و پایداری بگیریم. تنها با در نظر گرفتن این واقعیت است که دست نیافتن به پیروزی های پی در پی، هیچگاه خللی در ثابت قدمی ما به وجود نمی آورد.
در دل تاریخ هیچگاه درخت زیبای آزادی، دموکراسی و نهادینه شدن حقوق بشراز بستر وقایع بی تلاطم بیرون نیامده است. اگر چه مردم ایران هیچگاه به این اندازه به تحقق رویای صد ساله خود نزدیک نبوده اند، اما هیچگاه نباید پیروزی را در یک قدمی فرض کرد و از پاسداری پیروزیهای بدست آمده غافل شد. باید همیشه به هوش باشیم و برای رویارویی با دشمنان آزادی و دموکراسی، از بهترین روشها استفاده کنیم تا به سرمنزل مقصود دست یابیم.
با این مقدمه باید ضعف های جنبش سبز را بدون هیچ اغماضی شناخت و نکات قوت آن را تشدید کرد تا با تغییر توازن قوا به نفع جامعه مدنی، شاهد موفقیتهای روزافزون باشیم. همچنین می توان در برخی از اشکال مبارزه تجدید نظر کرد تا با دمیدن روحی نو در جنبش، گامهای جدیدی در پیشبرد اهداف آن برداریم. قبل از آن نگاهی به پایگاه عمده اجتماعی این جنبش می اندازیم و به منظور افزایش نفوذ آن در بین دیگر اقشار جامعه، راه حل هایی را بررسی می کنیم.
جنبش سبز به رغم گستردگی خود در میان اقشار مختلف جامعه، بیشترین نفوذ را در میان “اقشار متوسط” جامعه کسب کرده و از حمایت و خصوصا مشارکت اقوام و اقشار پایین دست جامعه کمتر برخوردار شده است. نمود این ادعا را شاید بتوان در گستره اعتراضات جنبش سبز که محدود به چند استان بزرگ کشور می شود، یافت. البته این سخن به معنای نادیده گرفتن حمایت دیگر استانها یا اقشار دیگر اجتماع از جنبش سبز نیست. اما پرسش اینجاست که چه دلیلی باعث می شود آنها با وجود حمایت قلبی از جنبش سبز، در مبارزات آن مشارکت ملموس نداشته باشند یا حرکت های اعتراضی آنان چندان به چشم نیاید؟ آیا آنها مطالبات دیگری دارند که انگیزه لازم برای مشارکت فعالشان ایجاد نمی شود یا تاکتیک های مبارزاتی ارایه شده، تنها برای تهران و چند استان دیگر مناسب است؟
یکی از گروههایی که جنبش سبز نتوانسته است مشارکت فعال آنان را جلب کند، اقوام ایرانی مانند ترکها، کردها، بلوچها و ترکمنها و… هستند. برای پی بردن به پتانسیل این گروهها در موفقیت جنبش سبز کافیست نگاهی به واکنش ترکها به کاریکاتور درج شده در روزنامه ایران (فارغ از هرگونه قضاوت درباره آن) انداخت که باعث اعتراضات وسیع این هموطنان در بیش از 20 شهر بزرگ کشور شد که این اعتراضات از نظر وسعت بی نظیر بود. همچنین می توان به اعتصابات موفق کردها در استانهای کردنشین اشاره کرد که عموما مشارکت بیش از 90 درصد مردم این مناطق را به همراه داشت. (چنانچه جنبش سبز بخواهد اعتصابات را آغاز کند کردستان و کرمانشاه می توانند پیشگام باشند) با این دو نمونه کوچک اهمیت مشارکت اقوام در پیروزی جنبش سبز کاملا هویدا می شود.
یکی از دلایل عدم همراهی کافی این اقشار در همراهی با جنبش سبز عدم توجه کافی به مطالبات آنهاست. البته از ریشه های تاریخی این موضوع که بگذریم می توان به عدم ارتباط مناسب(دیپلماسی مناسب) با گروهها و شخصیتهای مرجع این اقشار که صاحب نفوذ سنتی و غیر سنتی در بین اقوام محتلف هستند، نیز اشاره کرد. حقیقت آن است که بسیاری حل مشکلات این اقشار را در حل کلی مشکل دموکراسی ایران می بینند و با قلم کشیدن روی مطالبات قومی، گره کار آنها را در حل مشکل کلی جامعه (دیکتاتوری مذهبی) می دانند، اما این گروهها تا حدود زیادی به این اندیشه بدبین هستند، لذا از پتانسیل خود برای مشارکت فعال در جنبش سبز استفاده نمی کنند.
در کل می توانیم با در نظر گرفتن پیشنهادات زیر زمینه مشارکت اقوام ایرانی در جنبش سبز را فراهم کنیم.
1ـ توجه بیشتر به مطالبات اقوام ایرانی و گنجاندن شعارهایی در دل مطالبات جنبش سبز در حمایت از خواسته های آنان (خصوصا از طرف رهبران و افراد موثر در جنبش سبز)
2 ـ گرامیداشت روزهایی که برای اقوام ایرانی قابل احترام است ازسوی جنبش سبز(مانند روزجهانی زبان مادری، یا مراسم زادروز بابک خرم دین که هر ساله در قلعه بابک تبریز برگزار می شود، یا روز ترور دکتر قاسملو و…)
3 ـ به کارگیری نمادهایی در جنبش سبز که در آن به مطالبات قومیتها نیز اشاره شده باشد.
4 ـ ارتباطات گسترده تر رهبران جنبش سبز با گروهها و شخصیت های سیاسی و افراد با نفوذ این گروهها
5 ـ گرامیداشت یاد شهدایی از این اقشار ـ توسط جنبش سبز ـ که خصوصا در جنبش سبز شهید شدند
اما گروه دومی که جنبش سبز می تواند با جلب مشارکت بیشتر آنان در گسترش پایگاه اجتماعی خود موفقتر عمل کند، اقشار کم درآمد و پایین دست جامعه هستند. کارگران وساکنان حاشیه های استان ها، بخصوص تهران و دیگر شهرهای بزرگ که از وضعیت رفاهی و اقتصادی نا مطلوبی برخوردارند، جزو این دسته از شهروندان هستند که به عقیده نگارنده، اصولا گفتمان حاکم بر جنبش سبز چنین گروههایی را پوشش نمی دهد. برای این قسمت از جامعه دغدغه نان، مسکن، اعتیاد، وام، ازدواج، فساد، خودفروشی، طلاق، بیکاری، وضعیت حمل و نقل عمومی، رفاه اجتماعی و… از سهم قابل توجهی نسبت به دغدغه آزادی و دموکراسی برخوردار است. این همان قشری است که در شعارهای اصلاح طلبان کمترمورد توجه قرار گرفت و محمود احمدی نژاد در شعارهای خود بر روی این قشر تمرکز داشته و دارد.
برای جلب مشارکت این گروه از مردم می توان برخی از پیشنهادهای زیر را مورد بررسی قرار داد:
1ـ با توجه به اینکه دولت کودتا، با اتکا به شعارهای پوپولیستی و ادعای تحقق مطالبات اقشار پایین دست، خود را مشروع می داند لازم است به کارنامه شکست خورده این دولت درتحقق این شعارها توجه بیشتری شود تا اندک پایگاه اجتماعی دولت بیش از پیش تضعیف شود.
2 ـ طرح هدفمند کردن یارانه ها که بدون توجه به پیامد های ناگوار اقتصادی آن همچون تورم و کاهش قدرت خرید مردم و در نظر نگرفتن راهکارهای جبرانی لازم از جانب دولت دنبال می شود، با توجه به نگرانی مردم از عواقب این طرح، می تواند به پتانسیلی برای جلب مشارکت اقشار کم درآمد در جنبش سبز تبدیل شود.
3 ـ عواقب سیاست های نابخردانه حاکمیت که منجر به افزایش تحریم ها علیه ایران شده است مورد بحث و تبلیغ قرار گیرد و پیامدهای چنین تحریم هایی بر روی این اقشار جامعه بیشتر نمایان گردد.
4 ـ زبان و ادبیات رهبران جنبش سبز باید با نشانه گیری اقشار ضعیف جامعه، به فساد دولتی و همچنین گسترش فقر، طلاق، اعتیاد، مشکل مسکن(شکست کامل طرح مسکن مهر) و… اشاره کرده و اعتراضات عمومی به این نابسامانی ها را قالب مبارزات جنبش سبز سازماندهی کنند.