معضلی برای اوباما ‏

لیبراسیون
لیبراسیون

» تحلیل لیبراسیون از رابطه ایران و آمریکا

سر صحبت را با این جمله باز کرد:“از محمد خاتمی شروع کنیم”. او روزی یکی از چهره های انقلاب ایران ‏بود که اینک در اروپا درتبعید به سر می برد. از او می پرسم که آیا به نظرش رئیس جمهور اصلاح طلب ‏سابق می تواند در انتخابات ژوئن پیروز شود و علّت اینکه محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور فعلی، اینقدر ‏زود پیشنهاد از سرگیری مذاکرات اوباما را پذیرفته چیست؟ پاسخ می دهد:” هر دو مسئله به هم وابسته اند”. ‏به بیان دیگر دلیل اینکه احمدی نژاد در همه جا ملایم تر برخورد می کند اینست که از اعلام نامزدی خاتمی ‏احساس خطر می کند. ‏

در اینجا یادآوری یک نکته را لازم می دانم. جمهوری اسلامی از دور مثل حجابی که به زنانش تحمیل کرده ‏یکپارچه به نظر می آید امّا از نزدیک کشوری است به شدّت سیاسی و دارای زندگی دوگانه دین سالاری و ‏آزادیخواهی. مصادره انقلاب توسط آخوندها علاوه بر آنکه نتوانست مانع عیان شدن چند دستگی میان آن ها ‏شود نتوانست جلوی تأثیر انتخابات بر سیر مسائل را بگیرد زیرا نظارت حکومت برانتخابات هر چقدر هم ‏شدید باشد کمتر می توان در نتیجه آن تقلب کرد.‏

در ایران دو قدرت وجود دارد، قدرت شهروندان که رئیس جمهور و نمایندگان را انتخاب می کنند و قدرت ‏سلسله مراتب روحانی که نهادهای جمهوری تحت نظر نمایندگان آن قرار دارد. قدرت واقعی در دست همین ‏سلسله مراتب مذهبی است که در رأس آن رهبر عالی قرار دارد و نیروهای مسلح، دادگستری و تلویزیون به ‏آن وابسته اند. هیچ کس بدون پشتیبانی این قدرت نمی تواند وارد رقابت های انتخاباتی شود. با اینهمه در ‏تنظیم فهرست نامزدها رهبر، علی خامنه ای، از این پس نمی تواند نسبت به وضعیت افکار عمومی و توازن ‏قدرت در اردوی روحانیت بی توجهی نشان دهد زیرا به گفته مخاطب من که چم و خم اسرار ایرانیان را می ‏شناسد، هم افکار عمومی و هم روحانیت از رئیس جمهور کنونی رو برگردانده اند. ‏

واقعیت اینست که وعده های انتخاباتی احمدی نژاد به سلاحی بر ضد او تبدیل شدند. رئیس جمهور برای” ‏آوردن پول نفت” بر سر سفره محروم ترین اقشار جامعه، همانطور که چهار سال پیش وعده داده بود، ضمن ‏در افتادن با بانک مرکزی و افزایش سوبسیدها به نفع مستضعفان چنان مهار تورم را رها کرد که امروز مردم ‏حتی قادر نیستند به سبزیجات، به خاطر گرانی قیمت شان نزدیک شوند. ‏

به دنبال تورم، تنزل بهای نفت و تحریم های بین المللی به خاطر مسابقه دستیابی به سلاح اتمی، کار ناتمام را ‏به انجام رساندند و دست در دست یکدیگر صندوق دولت را خالی کردند. ویرانی اقتصاد نه تنها محبوبیت ‏اجتماعی رئیس جمهور فعلی را به پائین تر حد رسانده که نخبگان جامعه و حکومت نیز به او به چشم آدمی ‏غیر مسئول و نالایق نگاه می کنند که باید از شرش خلاص شد. ‏

این اتفاق نظر انتخاب مجدد احمدی نژاد را با تهدید مواجه ساخته است به حدی که رهبر، که در دوره گذشته ‏برای سد راه اصلاح طلبان و محافظه کاران واقع بین به کمک او آمد، این بار نیز تصمیم گرفته است با ‏ممانعت از نامزد شدن محافظه کاران دیگر به یاری او بشتابد امّا واقعیت اینست که بهتر بود رهبر جلوی ‏حضور کاندیداهای متعدد را در انتخابات نمی گرفت زیرا ممانعت از حضور کاندیداهای واقعی غیر از ‏احمدی نژاد نتیجه اش باز شدن راه برای خاتمی و روی آوردن بسیاری از مذهبیون با نفوذ به او، به دلیل عدم ‏امکان انتخاب های دیگر بوده است. ‏

هراس رهبر از طغیان خودی ها نتیجه اش بازگشت به صحنه مردی است که طی دو دوره ریاست جمهوری ‏سنگ اندازی های مدام رهبر بر سر راهش امید به اصلاحات را به ناامیدی تبدیل کرد ضمن آنکه روحانیت را ‏از اراده مردم برای ایجاد تغییرات نگران ساخت. در تهران عده کمی حاضرند بر روی خاتمی شرط بندی ‏کنند امّا رهبر با تبدیل او به تنها جایگزین معتبر در مقابل پیروان خودش چنان حضورش را اجتناب ناپذیر ‏ساخته که نتوانست جلوی اعلام نامزدیش را بگیرد.‏

برای خاتمی هنوز زود است که از پیروزی سخن بگوید. تلویزیون برای شکست او در انتخابات همه کار ‏خواهد کرد و شبه نظامیان نظام برای ممانعت از پیروزی او از هیچ اقدامی ابا نخواهند داشت. کیهان روزنامه ‏وابسته به هارترین جناح محافظه کاران، اخیراً با نوید “سرنوشتی نظیر سرنوشت بی نظیر بوتو” شمه ای از ‏آنچه را که در انتظار خاتمی خواهد بود به او گوشزد کرد. امّا نام و تصویر خاتمی و حامیانش که منحصر به ‏حلقه اصلاح طلبان نمی شوند، تعداد برگ های برنده دست او را به قدری زیاد کرده اند که احمدی نژاد برای ‏مقابله با آن ها باید هر چه زودتر برای جلب دوباره حمایت محافظه کاران میانه رو و کشاندن مجدد آن ها به ‏صف هوادارانش اقدام کند. ‏

هرچند باید اذعان کرد که رییس جمهور فعلی هم اکنون و بی معطلی این کار را شروع کرده است: با پذیرفتن ‏تقدیم طرح بودجه نه بر اساس افزایش بهای نفت که براساس قیمت فعلی آن و بویژه اعلام ناگهانی” آمادگی” ‏برای آغاز مذاکرات با ایالات متحده و با جانشین جورج بوش که در دل ایرانی ها امید به آشتی و خروج از ‏تحریم ها را زنده کرده است.‏

‏” تأثیر اوباما” بر تهران چنان شگفت انگیز بوده که چشم انداز سیاسی کشور را، نه تنها در میان مردم که در ‏محافل حاکم، تغییر داده است. به اعتقاد این محافل باید دستی که به سوی ایران دراز شده گرفت زیرا پس زدن ‏آن برای مردم کشور قابل درک نخواهد بود. ورقی که آمریکا روی میز گذاشته چنان تغییراتی در بازی به ‏وجود آورده که ایالات متحده را در اتخاذ تصمیم دچار تردید کرده است. آغاز مذاکره با احمدی نژاد بدون ‏تعیین ضرب الاجل می تواند به او در مواجهه با مشکلات موجود یاری برساند در صورتیکه قرار دادن او در ‏تنگنا و تحت فشار گذاشتنش، با توجه به اینکه انتخابات در پیش است، ممکن است وی را مجبور کند سریعاً تن ‏به توافق دهد. برای واشینگتن انتخاب میان این دو راه کار آسانی نیست و به مجادلات دامن زده است. خلاصه ‏این که باراک اوباما هنوز نتوانسته قضیه را فیصله دهد. ‏

نوشته برنار گتا

منبع: لیبراسیون 18 فوریه‏