در راستای اینکه تیم ملی فوتبال آمریکا که اصلا تا سی سال قبل نمی دانستند فوتبال را با دست بازی می کنند یا پا، امسال از مرحله مقدماتی جام جهانی بالا رفت و جزو شانزده تیم برتر جهان قرار گرفت، دقیقا دوازده سال قبل از تیم ملی ایران که با نتیجه شش بر دو کره جنوبی را زده بود و ژاپن را لوله کرده بود و کره شمالی را به عزای کیم جونگ ایل نشانده بود و استرالیا را هم فرستاده بود لای دروازه که تور پاره کنند، با دو گل مهدی مهدوی کیا و حمید استیلی بازی را از آمریکا برد و در رده هفدهم فیفا قرار گرفت، امسال نتوانست از مراحل مقدماتی جام بالا برود و در نتیجه، نشستیم توی خانه و تخمه شکستیم و فوتبال دیدیم، لابد یک دلیلی دارد که تیم آمریکا دائم بهتر می شود و ما دائم یا بهتر می شویم، یا درجا می زنیم، یا ده پله عقب می رویم، یا یک دفعه بیست پله پرواز می کنیم جلو، یا یک دفعه محو می شویم.
در همین راستا، به برخی از دلایل پیشرفت آنها و پسرفت ما، اشارات و تنبیهات می کنیم که شاید کمی بصیرت پیدا کنیم و بتوانیم مصلحت را زودتر تشخیص بدهیم و بالاخره یک خاکی بسر خودمان و بقیه بریزیم.
دلیل اول، مهدی مهدوی کیا، بعد از اینکه به عنوان یکی از بهترین بازیکنان ایران و آسیا شناخته شد، رفت آلمان و در آنجا هم یک بازیکن بسیار محبوب هامبورگی شد، بعدا هم افتاد وسط حاشیه و دائم سووال و جواب که این اولی بود یا دومی و تبدیل شد به یک موضوع مجله زرد و بعد هم مثل همه مردم ایران دستبند سبز بست به دستش و فعلا رفته وسط آرشیو اطلاعات ورزشی، کی بیاید بیرون آب خنک بخورد معلوم نیست.
دلیل دوم، کریم باقری یک دفعه در یک مسابقه با یک جای خیلی دور هفت تا گل با هم زد، بعد تا هفت تا مسابقه هیچی گل نزد، بعد به ده تا تیم خوب جهانی رفت و باز هم گل زد، بعد یک دفعه وسط آلمان یاد وطن افتاد و دیگر گل نزد و برگشت وطن، بعد آدمی که در شش ماه از رتبه 44 رسیده بود به رتبه 96 در عرض دو سال رسید به رتبه 22 و بعد از پانزده سال رسید به همانجایی که پانزده سال قبل بود.
دلیل سوم، علی دائی که پرافتخارترین بازیکن تیم ملی ایران و جهان بود و پوشکاش را هم در جدول گل های آقای گل گذاشته بود زیر پایش و رفته بود بالای بالا و اینقدر رفته بود بالا که همه ملت شهید پرور، اعم از دوستان، دشمنان، اعضای تیم، مربی ها، رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس، حتی فروشندگان لباس ورزشی، همه و همه به این بنده خدا حسودی شان می شد، بعد هم شد سوژه دعواهای ورزشی، بعد هم فیلم عروسی اش را همه مثل ژوراسیک پارک تماشا می کردند و مهم ترین تفریح هر ایرانی شده بود همین که علی دائی را مسخره کند.
دلیل چهارم، خداداد عزیزی، که یک روزی غزال تیزپا بود، بعد شده بود مظهر اخلاق، بعد شده بود نمونه و مصداق غیرت ورزشی، بعد یک دفعه چند سال، این قدر نشست روی نیمکت ذخیره که پشتش چسبید به نیمکت، خوب، همین طوری می شود آدم عصبانی می شود و دعوا می کند. انگار که در تمام دنیا فقط همین یکی دعوا کرده، زیدان بخاطر یک فحش ناموسی با کله رفت توی شکم ماتراتزی، فردایش رئیس جمهور فرانسه ماچش کرد، انگار نه انگار. خداداد عزیزی که دسته گل فوتبال ما بود، با دو تا دعوا از تاریخ فوتبال حذف شد، انگار نه انگار که این موجود را خدا داده بود به ما.
دلیل پنجم، مهدی پاشازاده یکی دیگر از دلایل مهم است، اصولا همه جای دنیا وقتی کسی لژیونر می شود، جای بهتری پیدا می کند، در کشور ما معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا می کند. پاشازاده نیم ساعت بعد از اینکه در آسمان فوتبال ایران درخشید، رفت وسط آسمان فوتبال آلمان، یک مدتی هم آنجا برق زد، بعد مدتی رفت به آسمان اتریش در آنجا برق زد، او فعلا در حال مربی شدن است، علت مربی شدنش هم این است که چون دائما در آسمان فرنگ برق می زد، کسی او را زیاد نمی دید، نه کسی به او حسادت می کرد، نه موهایش اینقدر بلند بود که متهم به مشکلات اخلاقی شود، نه زیاد گل زده بود که چشم همه مان دربیاید. فعلا این یکی باقی مانده است.
دلیل ششم، محمد خاکپور، او کاپیتان تیم ملی بود، خیلی هم باحال بود، به همین دلیل دو سال بعد از جام جهانی 98 فرانسه رفت به کالیفرنیا و در آنجا مشغول ادامه فعالیت ورزشی خودش شد. وی فعلا در حال رفت و آمد است، آسه می رود و آسه می آید و اصولا گربه های ایرانی موضوع موسیقی و سینماست نه فوتبال.
دلیل هفتم، مهرداد میناوند یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی ایران بود، او بعد از اینکه ستاره فوتبال ایران شد، رفت به آلمان و یک مدتی هم ستاره فوتبال آلمان شد، بعد لیز خورد رفت بلژیک و ستاره فوتبال بلژیک شد، بعد در حالی که از زندگی در غرب لذت می برد، دلش برای فوتبال ایران و ورزش ایران تنگ شد، تا حدی که همه چیز را گذاشت و رفت به تیم الشباب و مدتی هم زبان عربی یاد گرفت. بعد از آن با تجربیاتی که از فوتبال ایران و جهان اندوخته بود، وارد کار نوازندگی و خوانندگی شد و اکنون یکی از هنرمندان و خوانندگان شناخته شده وطن ماست.
دلیل هشتم، نادر محمد خانی یکی از بهترین مدافعان تاریخ فوتبال ایران و یکی از دلایل بزرگ بازی های درخشان ایران در جام جهانی 98 بود. او بعد از اخراج مایلی کهن از تیم ملی، به ایویچ مربی تیم ملی که چند ساعتی مربی شده بود و قبل از آمدن طالبی از آمریکا تیم را اداره می کرد، کمک کرد. او چنان در این بازی ها درخشید که بکلی فوتبال را کنار گذاشت و به کار منزل پرداخت. او با وجود اینکه خیلی خوش تیپ بود، ولی در هیچ پارتی دستگیر نشد، از مو و ریش و سبیل اش ایراد گرفته نشد، به دلیل قتل همسرش دستگیر نشد، بخاطر طرفداری از هیچ نامزد ریاست جمهوری اخراج نشد، فقط چون هیچ مشکل خاصی وجود نداشت، ترجیح داد تجربیاتش را بگذارد در کوزه خانه مادر بزرگش آب بخورد.
دلیل نهم، حمید استیلی یکی از بهترین گل های جام و قرن و فوتبال ایران را به آمریکا زد، او مدتی دستیار مربی آری هان شد، اما چون تیم ایران به مدت ده سال نمی دانست که باید مربی داخلی حزب اللهی داشته باشد، یا مربی خارجی برزیلی درجه یک، یا مربی یوگسلاوی که نه فارسی بلد باشد و نه انگلیسی ولی “خرتوخر” وضع ایران را بفهمد، یا مربی قدیمی مثل طالبی که تربیت شده آمریکا بود، یا مربی باحالی مثل قطبی که تقریبا 98 درصد پیش بینی هایش به دلیل اینکه عاقلانه فکر می کرد، غلط از آب در می آمد، استیلی مربی تیم ملی نشد. اما دستیار مصطفی دنیزلی شد، بعد هم فعلا رفته است که با قطبی پرسپولیس را اداره کند تا قبل از اینکه کلیه باشگاههای فوتبال ایران را به نیروی هوایی سپاه بفروشند.
دلیل دهم: احمد عابدزاده یکی از بهترین دروازه بانان تاریخ فوتبال ایران، کاپیتان تیم ملی، بچه توپ، مشتی، با حال، هماهنگ، رفیق باز و غیرتی و بطور کلی همه تکنیک های فوتبال را می دانست، در همین راستا، وی محض تفریح در دروازه قرار گرفت تا احمدی نژاد، برای اینکه نشان بدهد چقدر آدم خاکی است، به او گل بزند و خاک بر سر تیمی کند که رئیس جمهور به دروازه بانش گل می زند. از همان روز تیم ملی ایران، طلسم شد رفت پی کارش. وی فعلا یک رستوران دارد.
دلیل یازدهم: خط ریش لنگری یکی از دلایل مهم پیشرفت ورزشی ایران است، این موضوع مهمی است که یک بازیکن، موهایش بلند نباشد مثل معاون رئیس جمهور که موهایش دم اسبی است، بلکه موهایش مدل آلمانی باشد، ریش ها یا بلند باشد یا تراشیده، رنگ مو نداریم، زیر ابرو برندارد، چیزی به جایی آویزان نکند و اصولا فوتبالیستی که می خواهد دیده بشود، مثل زن بدحجاب است که نشانه بی غیرتی مربی اوست. مثلا همین تیم های ورزشی جهان که موهای شان را رنگ می کنند یا می بافند، یا هزار تا قرواطفار می آیند، به همین دلیل است که هی می روند فینال، ولی جام اخلاق را ما خودمان می بریم، که البته نمی دانیم کی بردیم، ولی حدس می زنیم که ممکن است برده باشیم.
دلیل دوازدهم: مربی تیم ملی، یکی از مهم ترین مسائل که باعث پیشرفت دائمی تیم ملی فوتبال ایران می شود، وجود مربی داخلی است، مثل افشین قطبی که بعد از سی سال به ایران داخل شد، یا مثل طالبی که بعد از بیست سال به ایران داخل شد، یا مثل ایویچ که اصلا در همین بلگراد خودمان به دنیا آمده، یا مثلا همین مربی برزیلی یعنی ویرا که به مدت 14 دقیقه نزدیک بود مربی تیم ملی مان بشود، برزیل هم درست حساب کنید جزو ایران است، تازه الآن بعد از آمدن لولا داسیلوا می فهمیم، در حالی که احمدی نژاد از همان موقع می دانست. یکی از دلایل موفقیت ما در عرصه فوتبال این است که مثل سایر سیاست های کشور تکلیف مان معلوم است، در عرض یک هفته از کاراکاس می رویم برزیل و از آنجا می رویم مسکو و آخرش هم وسط لبنان منفجر می شویم.
دلیل سیزدهم: اردوی تیم ملی یکی از دلایل پیشرفت ماست، در همه جاهای دنیا، بازیکن وقت مسابقات، مثل آدم سر ساعت هشت شب می گیرد می خوابد، هیچ الواطی هم نمی کند، دنبال قرتی بازی هم نمی رود، یک ماه درش را گل می گیرد، یعنی همان کاری که ما می خواهیم که در اردوی تیم ملی انجام بشود. طبیعی است وقتی این حرف ها را بزنیم، تیم می شود سوراخ سوراخ و دائم از همه جا گل می خورد. تازه نصف تیم هم نصف شب می زنند بیرون که ولگردی کنند، یک دفعه می بینند همه آنهایی که برای جلوگیری از کار آنها مامور شده اند، مشغول الواطی هستند.
دلیل چهاردهم: مسوول اصلی تیمی که رفت به جام جهانی، خوب یا بد، صفایی فراهانی بود. اگر قرار است ببینید چکار کرد که به جام جهانی رفت، حتما از بازجویش بپرسید، مطمئنم به این سووالات جواب خواهد داد.
به نظر من همین تیم ملی آرژانتین را نه برای چهار سال، برای دو ماه اردوی آمادگی و زیر نظر مسوولان دولتی ایران نگه دارید، قول می دهم در همان سه بازی اول دوازده تا گل می خورند و حذف می شوند. دلیل که نمی خواهد، عکس احمدی نژاد را با لباس تیم ملی فوتبال ایران نگاه کنید، قشنگ می فهمید که چرا آمریکایی که هر ماه در حال نابودی و اضمحلال است و بزودی امپراطوری دلار ویران می شود، روز به روز جلوتر می رود و ما که قبلا جلوتر بودیم، روز به روز عقب تر می رویم.