پیشتر وقتی که بتازگی دغدغه زندگی ام شده بود تبعیض علیه زنان میهنم، در اولین گام خودم را فمینیست نامیدم بی آنکه چند صفحه کامل در این مورد خوانده باشم. وقتی دغدغه ام شده بود آزادی سرزمینم بی محابا خودم را ملی گرا میدانستم. و تا اشک در چشمم حلقه میزد با فکر در مورد هموطنانی که هزینه اندیشه شان را میدهند در اولین گام خود را فعال حقوق بشر خواندم. میخواهم بگویم که در ابتدای راه تنها مفاهیم را دوست داشتم و خبری از درکی عمیق نبود. آنچه بود احساس بود و احساس، نه دانستن و پذیرش مسئولیت. اما امروز خوب میدانم چرا فمینیست هستم و چرا فعال حقوق بشر نیستم. علیرغم تلاش ها و خواسته قلبی ام هرگز نتوانسته ام از تاثیر دیدگاه ها و مواضع سیاسی ام بطور کامل بر فعالیت حقوق بشری ام اجتناب کنم.
از آنجا که تاکنون تعریف چندان دقیقی از حقوق بشر ارائه نشده است، این مسئله در دنیای سیاست به ابزاری برای مهار اوضاع در دست صاحبان قدرت تبدیل شده است. اما چنانکه لویزا آریور رییس کمیساریار عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز گفته است، این روشن است که هیچ کشوری در جهان حقوق بشر را بطور کامل رعایت نمیکند[1].
در اینجا باید دقت کرد که این مسئله هم بدین معنا نیست که همه کشورها در یک سطح حقوق بشر را رعایت میکنند. برای مثال ایران یکی از کشورهایی است که حقوق شهروندانش را فدای قدرت و نیل به اهداف سیاسی کرده و در سرکوب و پس زدن افراد ابایی ندارد. کما اینکه اخیرا اوج نقض حقوق بشر و عدم آزادی بیان را در روزهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری شاهد بودیم. تبدیل شدن ایران به بزرگترین زندان روزنامه نگاران، دستگیری های گسترده فعالان در حوزه های مختلف و احکام سنگین برای معترضان به نتیجه انتخابات و بدنبال آن وضعیت بوجود آمده همگی بر این امر صحه میگذارند.
اما در این میان کشورهایی هم نظیر امریکا هستند که در قیاس با دیگر ممالک جهان توانسته اند در سایه رعایت حقوق بشر (نه بطور کامل) تا حدودی به دموکراسی برسند.
نکته قابل ذکر اینکه گرچه امریکا در رعایت حقوق شهروندان خود از ایران و خیلی از کشورهای جهان پیشی گرفته اما متاسفانه یکی از قدرتهایی است که به اجرای حقوق بشر سیاسی در دنیا دامن میزند. بعبارتی دیگر امریکا در روابط بین المللی از حقوق بشر و بدنبال آن تحقق دموکراسی استفاده ابزاری میکند. مسئله حقوق بشر سیاسی تنها ساخته و پرداخته امریکا نیست اما باید توجه داشت بنا به نقش و قدرت بالایی که دارد میتوان به عنوان یکی از عاملان موثر در این امر از آن یاد کرد.
حتی برخی از کارشناسان معتقدند یکی از دلایل عمده در حملات نظامی امریکا که در راستای گسترش دموکراسی رخ میدهد، بدنبال دستاویز قرار دادن حقوق بشر و استفاده ابزاری از آن است؛ تا جایی که پرفسور نیکی کدی، پژوهشگر امریکایی مسایل خاورمیانه، زنان و ایران نیز در مقاله خود تحت عنوان “موقعیت و تلاش های زنان ایران، از انقلاب 57 تاکنون” از شعار “آزاد سازی زنان افعانستان” به عنوان توجیهی از سوی امریکا برای جنگ علیه این کشور یاد میکند.[2]
با این مقدمه قصد دارم در مورد اعلام حمایت اکثریت کنگره امریکا از قطعنامه پیشنهادی در حمایت از گروه رجوی ها بعنوان یکی از نمونه های حقوق بشر سیاسی بنویسم. طبق آنچه در خبرها منتشر شده است چند روز پیش از شروع سال جدید بیش از ۲۳۰ نماینده از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه از قطعنامه شماره ۷۰۴ در حمایت و دفاع از امنیت و حقوق اعضاء مجاهدین خلق ایران مستقر در قرارگاه اشرف، که رسماَ در کنگره آمریکا به ثبت رسیده است، حمایت کرده اند.[3]
در این قطعنامه از رییس جمهور آمریکا خواسته شده است که حفاظت و امنیت فیزیکی ساکنان اشرف را بر اساس آنچه تعهدات امریکا در مورد حقوق بشر و حفاظت انساندوستانه نامیده میشود، تضمین نماید. مسئله قابل بحث همان حقوق بشر سیاسی است که در کنفرانس مطبوعاتی که با حضور نمایندگان ارشد مجلس نمایندگان آمریکا در کمیته های امور خارجی، قوای مسلح، قضایی و اطلاعات، برگزارگردید، به وضوح به چشم میخورد. باب فیلنر، رئیس مشترک گروه پارلمانی حقوق بشر و دموکراسی کنگره در این کنفرانس میگوید: “دراین قطعنامه ما فقط به دنبال امنیت افراد نیستیم، بلکه اشرف سمبل یک مبارزه است، یک محور برای مبارزه است، و جابجایی آنها باعث می شود که این تمرکز و وحدت مبارزه آنان از بین برود. بنابراین ما میخواهیم اطمینان حاصل کنیم که همه متوجه باشند که اشرف سمبل مبارزه است. درواقع کسانی که دراشرف هستند راه حل سوم را برای درافتادن با رژیم مدهبی ایران ارائه میدهند. ما نیازی به تسخیر ایران توسط آمریکا نداریم و ازطرف دیگر نمی خواهیم شرایط موجود را قبول کنیم. ما نیاز داریم که آمریکا به جنبش داخل کشور امکان بدهد که توان حرکت پیدا کند و آن به این معنی است که سازمان مجاهدین از لیست وزارت خارجه دربیاید. ما باید به سازمان مجاهدین کمک کنیم و نباید جلو راهشان را بگیریم.”[4]
در واقع نمایندگان کنگره امریکا رسما دغدغه دفاع از حقوق بشرشان را در مسیر سیاسی تعریف کرده و دفاع از جان اشرفی ها را برای تغییر نظام حاکم بر ایران در پیش گرفته اند. جالب اینکه گویی این کار عین دفاع از حقوق بشر است که با افتخار رسانه ای میشود و شاید حتی انتظار الگو برداری جامعه حقوق بشری از این حرکت را هم داشته باشند.
و مسئله دیگری فارغ از بحث حقوق بشر که باید آنها متوجه باشند اینست که هرگز قرار نیست اپوزیسیون دست به اسلحه، آزادی برای ما به ارمغان بیاورد. کسانیکه سالهاست در لیست سازمانهای تروریستی قرار داشته اند از این لیست حذف و یا تلاش میشود که حذف شوند و به دامان دموکراسی و آزادیخواهی چسبانده میشوند.
چگونه میتوان چنین تحولی را تحلیل کرد جز آنکه این دامان، دامان آزادیخواهی و دموکراسیِ آلوده به قدرت و انحصارطلبی است. آیا سازمانی که دوش به دوش عراقی ها آتش به روی ما گشود و با افتخار آمار جانباختگان را به نشانه پیروزی و قدرت خود اعلام میکرد، امروز همان است که پیام آور دموکراسی به میهن است؟ آیا این رویکرد پدرخوانده مابانه آمریکا جز دخالت و تفسیر و تعبیر از فضای آزادیخواهی ایران است؟ وقتی این نمایندگان مدعی میشوند، با این استدلال که این سازمان دستخوش تحول شده است و بایستی از لیست تروریستی حذف شود، آیا سندی هم برای اثبات دارند؟ ما آنچه در ظاهر میتوانیم دریابیم از ادبیات سیاسی این سازمان است که بوی خون میدهد و مرگ که خود نشان دارد از سر ضمیر. پس این این ادعا بر چه مبنایی است؟ همین که سران برخی از کشورها این را تشخیص داده و ضمن دعوت از سران این سازمان هدایا و یادبودهایی را نثارشان میکنند، کفایت میکند؟ [5]
در جنگ هشت ساله ایران و عراق به نام آزادی میهن، جوانان هموطن را پر پر شده پس فرستادند. امروز نیز وقتی نظام حاکم به بهانه نام این سازمان و انگ عضویت و هواداری شان، دست به صدور احکام اعدام و حبس های طولانی مدت میزند ، با سکوت و عدم تکذیب و شفاف سازی، آنرا به مثابه تبلیغ سیاسی برای خود، خوش میدانند و بازهم این ما هستیم که در این میان هزینه میدهیم.فعالان حقوق بشر، جوانان جویای آزادی و نیز روزنامه نگاران باصداقت و اندیشمندان سیاسی مان زندانی و محاکمه میشوند در حالیکه در آنسوی دنیا به زبان حقوق بشر سیاسی، جلسات تعیین تکلیف برای دموکرات کردن میهن تشکیل میشود و باز این ماییم که هزینه میدهیم.
نمیخواهم غیب گویی در منطق ام جایی داشته باشد، اما این را خوب میدانم که این داستان را سرانجامی نیست چرا که این آبها که به آسیاب یکدیگر میریزند، هرگز نمیتواند ما را در فضای رعب انگیز ایجاد شده از گفتن حرف و طلب حق مان به سکوت وا دارد. این داستان را سرانجامی نیست، چرا که این اسرای اندیشه و عقیده در پشت میله ها آنچنان استوار ایستاده اند که هرگز روح حق طلبی در کشور خاموش نخواهد شد و هرگز زندانیان شناخته و ناشناخته را فراموش نمیکنیم و برای همیشه حرمت خون های پاک شهدای جنبش سبز و همچنین شهدا و آنانکه در راه دفاع از وطن از جان و داشته هایشان گذشتند را نگه خواهیم داشت.
پانوشتها:
[1] متن اعلامیه حقوق بشر[2] Journal article by Nikki R. Keddie; Iranian Women’s Status and Struggles since 1979; Journal of International Affairs, Vol. 60, 2007ترجمه سمانه موسوی [3] حمایت اکثریت نمایندگان کنگره در دفاع از اشرف – چهارشنبه 26 اسفندماه 1388 / 17 مارس 2010 [4] کنفرانس مطبوعاتی نمایندگان ارشد کنگره آمریکا برای حمایت از حقوق مجاهدین در اشرف - جمعه، ۲۸ اسفند ۱۳۸۸ / ۱۹ مارس ۲۰۱۰[5] برای نمونه ؛ اهدای مدال ویژه سنای ایتالیا به مریم رجوی – چهارشنبه 1 آبان 1388 بیانیه بیش از ۱۰۰ نماینده مجلس فدرال آلمان در حمایت از قیامهای مردمی و دفاع از اشرف - سهشنبه 3 فروردین 1389