من را و ما را”ضد ولایت فقیه” می خوانند. درست است؛ اما اگر “ذوب” شدن در ولایت، همین است که محمود احمدی نژادبه نمایش می گذارد، طرفداران صادق ولایت فقیه و در راس آنها شخص ولی فقیه ـ آیت الله خامنه ای ـ باید ما را روی سرشان حلوا حلواکنند. چرا؟
از آغاز استقرار جمهوری اسلامی، مهم ترین تصویری که نظریه پردازان ولایت فقیه در القای آن به جامعه اصرار می ورزیدند این بود که ولی فقیه ستون خیمه حکومت اسلامیست؛ نه عضو حزب است، نه طرفدار این دسته و آن دسته؛ پدریست عادل و بی نیاز که قرار است بر جامعه نظارتی عالی داشته باشد؛ آنگاه که حکومت را از مسیر اصلی خویش به دور دید، پای در میان نهدو داوری کند. مجتهدی جامع الطرفین است که وجود نیروهای سیاسی مختلف در جامعه را درمی یابد و با موضع گیری های حکیمانه، گاه این به جای خویش می نشاند و گاه آن.به وقت تصمیم گیری های دشوار، حرف همگان را می شنود و براساس “اجماع” موضع می گیرد. همانند پدری جای همه را در خانواده حفظ می کند؛ از مادر گرفته تا کوچک ترین فرزند.همان کاری که در مجموع آیت الله خمینی در خانواده خودی ها می کرد.
به عبارت دیگرقرار بود “حریم” ولی فقیه، زمین دعوای این وزیر و آن استاندار نباشد؛قرار بودولی فقیه اهل جانبداری از یک جناح به ضرر مطلق جناح دیگر نباشد. در دعوای دولت و همه مردم، جانب دولت را نگیرد. بر اساس اجتهاد و عدل و عقل، خامه در دست گیرد و در مقام صدور حکم برآید و…
دوران 16 ساله آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز ـ اگر چه واقعیتی که در پس پرده می گذشت چنین نبود ـ به حفظ این تصویر گذشت. هنوز هم هر دوی آقایان از “عاشق بودن به آقا” و “حرمت حکم ولی فقیه” سخن می گویند.
این دوران اما گذشته است؛ محمود احمدی نژاد، ولی فقیه را از حریم آسمانی اش پایین کشیده. پای “آقا” به همه دعواها بازشده است؛ برای حفظ وزیر جاعل از “آقا” حکم می آورند. برای گرفتن رای اعتماد به سردار رانت خوار، چوب ”آقا” را بالا می برند. برای سرکوب اعتراض مردمان عادی که از گرانی به فغان آمده اند، به “آقا” استناد می کنند.برای پرهیز از مجازات مسئول دانشگاهی که در دفترش حریم دختری را دریده، به سخنان “آقا” توسل می جویند.برای سرکوب دانشجویان و برای آنکه 16 آذر را با شبه نظامیان خود برگزار کنند، حبر از آن می دهند که رهبر جمهوری اسلامی “به جای” رئیس دولت نهم “در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران حضور خواهند یافت” و با این تاکید که: “عناصر ضدانقلاب سالهاست که میخواهند به اشکال مختلف از برگزاری مراسم روز دانشجو سوء استفاده کنند و حضور مقام معظم رهبری در این مراسم نویدی بر جلوگیری از دستیابی این افراد به اهداف ضد انقلابی شان به شمار میآید.” یعنی اگر ولی فقیه اول “توی دهان دولت” می زد، مشت جانشینش حواله دهان دانشجویانی است که در حیات جمهوری اسلامی زاده شده، تربیت یافته و به دانشگاه رفته اند و تازه درپس نام انجمن هایشان هم پسوند “اسلامی” قرار دارد.
اینان حتی نامه های دبستانی شان به رهبران جهان را با امضا و تایید “آقا” توجیه می کنند؛خرج های بی حساب و کتاب شان در سفرهای به اصطلاح استانی رابه جیب “آقا” ربط می دهند و… دیگر کم مانده است که از لوله کشی ولایت فقیه به همه آبدارخانه های دم و دستگاه مفصل شان خبر دهند.
حال با یک حساب ساده دو انگشتی، طرفداران واقعی ولایت فقیه باید بگویند رهبری که در خیابان، در مجلس، در خانه، در وزارتخانه، در اداره اماکن، در بازداشتگاه 209 اوین، در روزنامه کیهان، در زندان های روبه گسترش کشور، در…. خرج می شود، می تواند در حد و اندازه همان رهبری باقی بماند که قرارست دیرک اصلی خیمه جمهوری اسلامی باشد؟ آیا رهبر، هم شان محمود احمدی نژادست؟ آیاکسی که سال هاست در مقام رهبریت نشسته می تواند در اندازه همان افرادی باشد که قرارست 4 سال و یا در نهایت 8 سال ـ حتی با تقلب و با گماشتن سردار میلیاردی ـ امور اجرایی مملکت را در دست داشته باشند و بعد یا با نام نیک و یا با نام احمدی نژاد بروند؟
آیا آقای خامنه ای و مشاوران و نزدیکان و همه جمع صادق ذوب شدگان در ولایت، از وضعیتی که امروز رهبر جمهوری اسلامی گرفتار آن است، استنباط “رهبری مستضعفان جهان” و “نایب برحق امام دوازدهم” را دارند؟ آیا همردیف شدن نام آیت الله خامنه ای با رئیس فلان تشکیلات حزب الله، فلان حزب ایثارگر، فلان گروه خوش رایحه، فلان جمعیت موتلفه و….بر ارزش مقام رهبری در جمهوری اسلامی می افزاید؟
تنها از خویش بپرسید: ولی فقیه حکومت اسلامی می تواند همکلام مقاله نویس روزنامه کیهان باشد؟ ولی فقیه حکومت اسلامی می تواند همرای سعید مرتضوی باشد؟ نام رهبر مستضعفان جهان می تواند هزینه رانت خواران بیت المال شود؟ نام رهبر جمهوری اسلامی می تواند بالای حکم تبعید دخترکان جوانی قرار گیرد که در نهایت امضا جمع کرده اند که حقوق زن پایمال نشود؟ می شود به نام ولی فقیه، حکم به ضرب و شتم دانشجویانی داد که فقط می خواهند به دانشگاهشان برگردند؟ و خلاصه آنکه: اگر این ستون اصلی، تکیه گاه چادرک هایی شود که زیر چادر اصلی حکومت بر پاشده، می توان انتظار برپا ماندن خیمه را داشت؟
پاسخ این سئوالات ـ اگر پاسخ دهندگان خود از همین ایثارگران و سرداران کیهانی و خوش رایحه های رنگ و وارنگ نباشند، و اگر به واقع و ازسراعتقاد، باورمند ولایت فقیه باشند ـ تکلیف قضایای بسیاری را روشن می کند.
این سئوال ها را از خود بپرسید.جوابش را هم به ما ندهید؛ما که ضد ولایت فقیه هستیم و حکم تنبیه مان هم سال هاست از سوی گردانندگان همین چادرک ها صادر شده و می شود.